مذاکرات اقلیمی هفته ی پیش تمام شد و راستش من به قدری گرفتار بودم که نشد در موردش بنویسم. بگذارید کمی مسائل را باز کنیم. اول اینکه همانطور که حتما خوانده اید این اجلاس با یک توافق تمام شد. این خودش خبر بدی نیست. بالاخره اینکه کشورهای مختلف دنیا با این همه تفاوت سیاسی و جمعیتی و اقتصادی و فرهنگی بتوانند در این حوزه که در آن منافع گاه متضادی دارند به توافق برسند خودش نکته مثبتی است. خیلی از رسانه هایی هم که در این رابطه نوشتند و به قولی خبر خوش دادند همین را گفتند که مذاکرات با توافق تمام شد.
حداقل تصویر زیر نشان می دهد که همه خوشحالند و انگار کار بزرگی کرده اند.
اول بگویم که این کشورها به توافق رسیدند و نه تعهد. در واقع هیچ کس قولی نداده است و هیچ ابزاری برای متعهد کردن کشورها برای انجام آنچه با آن موافق بوده اند وجود ندارد.
دوم بگویم که بر اساس این توافق تلاش چند سال گذشته برای پایین نگه داشتن اثرات انتشار در حد افزایش دو درجه ای ناکام ماند و اگر این توافق اجرایی بشود میزان افزایش دما تا 4 درجه تخمین زده می شود.
اکونومیست اینجا می گوید که این توافق یک بده بستان بوده است. در یک سو اروپایی ها قول دادند که از مرگ پیمان کیوتو جلوگیری کنند و دور جدیدی از کاهش انتشار را در پیش بگیرند. آسیایی های اصلی، یعنی چین و هند هم توافق کرده اند که تا سال 2015 وقت بگذارند و بگویند که می خواهند از سال 2020 چه بکنند.
به نظرم اصلی ترین پیام این توافق (و نه تعهد) این است که آخر مرز کیوتویی بین فقیر و غنی شکسته شد و هند و چین و حتی در آینده کشورهایی مثل برزیل، اندونزی، کره ی جنوبی، عربستان و یا شاید حتی ایران در زمره ی کشورهای متعهد به کاهش انتشار قرار بگیرند. چند قطبی شدن این فضا در نهایت به نفع کشورهای غنی است که می توانند در آینده ی نه چندان دور، بخشی از آنچه در جهان رخ می دهد را به گردن کشورهای در حال توسعه بیندازند.