اصولا ما آدم ها همه چیز را در فرم مکعبی و ساده و منظم اش دوست داریم؛ هزار هکتار عرصه ی کشاورزی کشت شده با یک محصول از این سر دشت تا آن سر دشت را ترجیح میدهیم به یک هکتار جنگل تو در تو با گونه گونی زیستی بی حد و مرز. و یک آسمان خراش که صاف و بی انحنا بالا رفته را ترجیح می دهیم به فراز و نشیب نامتعادل یک کوه و اصلا اگر دست ما بود زمین را خلاصه می کردیم در برج های مکعبی، مزارع مربعی، درخت های منظم در حاشیه ی خیابان های منظم و کمپانی های منظم که هر 26 ثانیه یک بار، بسته های مکعبی غذای آدم ها را بیرون بفرستند. ما آدم ها در مقایسه با پیچیدگی و گونه گونی جهان طبیعت ساده لوح های خودخواهی بیش نیستیم و گاهی به خودمان اجازه می دهیم با یک خلیج و یک دریاچه چنان رفتار کنیم که انگار دو ظرف آب اند که می توان آبشان را با شلنگی به هم وصل کرد و البته برای شلنگ ساخته ی نبوغ خودمان هم یه اسم خوب انتخاب می کنیم: ” ایران رود”
نگاه ساده انگارانه ما به طبیعت است که باعث می شود تصور کنیم می توانیم زمین را در عرصه ای به طول 1600 کیلومتر و عمق 500 متر از خلیج چابهار تا بم و از آنجا تا کویر لوت و کویر نمک و طبس و شاهرود و نهایتا بندر گز حفر کنیم و اسمش را بگذاریم” ایران رود” که قرار است به کمک پمپ ها، آب دریاچه ی خزر را به خلیج فارس وصل کند.
نگاه ساده انگارانه ما به طبیعت است که باعث می شود تصور کنیم می توانیم با صرف 50 میلیارد تومان از درآمد حاصل از نفت خوزستان برای انتقال آب از دریاچه ی خزر، در 50 کیلومتری تهران یک دریاچه جدید بسازیم و شعارهای خوب و زیبا بدهیم که: ” دریاچه ی ساوه را به نقشه ی ایران بازمی گردانیم “‘
نگاه ساده انگارانه ی ما به طبیعت است که باعث می شود تصور کنیم می توانیم جا به جا حاشیه ی دریاها و خلیج ها جزیره مصنوعی بسازیم و برج های تجاری و سازه های مسکونی بزرگ مان را روی مرجان ها و شقایق های مرده بنا کنیم.
157 سال پیش ” نواه سیاتل” رئیس یکی از قبایل سرخپوست آمریکا در پاسخ به درخواست فرانکلین پیرس، رئیس جمهور وقت آمریکا برای خرید زمینهای سرخپوستان سخنانی ایراد کرد که بعدها الهامبخش بسیاری از فعالان زیستمحیطی شد. او گفت: «چگونه میتوان آسمان یا گرمای یک سرزمین را خرید یا آنها را فروخت، وقتی ما مالک طراوت هوا و شفافیت آبها نیستیم؟»
سیاتل گفت: «هر نقطه از خاک این سرزمین برای مردم من مقدس است…. رودخانهها برادران ما هستند، ما را سیراب و کودکانمان را تغذیه میکنند. اگر این سرزمین را به شما فروختیم به یاد داشته باشید و به فرزندان خود نیز بیاموزید که با رودخانهها مثل برادران خود مهربان باشند». سیاتل در گلایه افزود: «مرد سفید رفتار ما را درک نمیکند. برای او زمین مثل یک برادر نیست، بلکه به مانند دشمن او است. وقتی آن را تصرف کرد، به پیش میرود، مزار پدران خود را پشت سر میگذارد و حق زاده شدن فرزندان خود را از یاد میبرد. او با طمع سیریناپذیرش زمین را میبلعد و نابود میکند و جز بیابانی خشک و بایر چیزی از آن بر جای نمیگذارد.»
متاسفانه برخلاف سرخ پوست ها “تصمیم گیران” به زمین نمی گویند : ” برادر” و نمی دانند ” وقتی مالک طراوت هوا و شفافیت آبها نیستی نمی توانی آسمان را بخری یا گرمای یک سرزمین را بفروشی ” . آنها از پیچیدگی بی حد و مرز طبیعت می ترسند و احتمالا هرگز به این فکر نکرده اند که «انسان تار سرنوشت را نمیتند بلکه خود رشتهای تنیده از همین تار است. هر آن چه که او بر این تار روا دارد، بر خود روا داشته است”