حدود دو سال از طغیان رودخانه شور و زیر آب رفتن بخش زیادی از کلوتها در بیابان لوت و ایجاد دریاچه در نزدیکی شهداد می گذرد.
کلوتها بسان “کشتی های کلوخی” درسیلاب شناور شدند و آنها که اصطلاحا گردشگر نامیده می شوند راهی لوت شدند.
عکسهای خودگرفت و تصاویر دریاچه در شبکه های اجتماعی منتشر شد و پس از پخش یک ویدیو از دریاچه لوت در تلویزیونهای ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور، رسانه ملی هم به آن پرداخت و میزان حضور گردشگران افزایش چشمگیری داشت.
در فروردین ۹۸ و پس از وقوع سیل، پیشنهاد استفاده اصولی از این جاذبه که شاید هر سده یکبار رخ دهد و حتی پیشنهاد برگزاری تورهای بازدید هوایی از این پدیده زیبا و کم نظیر در دل کویر داده شد که می توانست توسط شرکت هواپیمایی ماهان که عنوان معین اقتصادی بخش شهداد را یدک می شود انجام شود اما نه در این خصوص اتفاقی افتاد و نه هنوز پس از آذر ۹۶ و نشستن تنها هواپیما در باند فرودگاه خاکی این شرکت در ملک آباد، هواپیمایی نه در این محل فرود آمده و نه برخاسته است. ضمن آنکه استاندار وقت ابتدا کلنگ ساخت یک فرودگاه گردشگری را در نزدیکی شهر شهداد به زمین زد و کار در همان حد باقی ماند. در منطقه کم بارش شهداد، آثار دایره گچی محل به زمین زدن کلنگ و دیگر سازه های موقت آن مراسم هنوز دیده می شود.
دریاچه در محدوده بیابان جهانی لوت ایجاد شد و بخشی از جاده شهداد به نهبندان را زیر آب برد. طبیعی است هر گونه فعالیت گردشگری در لوت باید در چارچوب مقررات ثبت جهانی انجام شود اما اتفاق خاصی جز زدن چند تابلوی هشدار دهنده رخ نداد.
کرونا هم که آمد و با شایع شدن اینکه ویروس کرونا با گرما از بین می رود اقبال به لوت و دریاچه بیشتر شد اما طرح و برنامه خاصی برای مدیریت گردشگری دریاچه لوت تدوین و ارایه نگردید.
پس از ۲۲ ماه آب دریاچه لوت در حال تبخیر و خشک شدن است. بادبانهای گردشگری تخصصی و حرفه ای در گستره بیابان جهانی لوت که حتی با ثبت جهانی باز نشد اینبار نیز با ایجاد دریاچه لوت نیز گشوده نگردید و حتی به گل نشست.
بماند که برای مردم بومی، ثبت جهانی لوت نیز هنوز معنایی پیدا نکرده است و به قول یکی از اهالی “ما نمی دونیم اینکه لوت، ثبت جهانی شده ما باید چکار کنیم، شهداد چطور میشه، ثبت جهانی یعنی چی”.
این شنیده ها به معنای ثبت کاغذی جاذبه ها دارد و معنای دیگرش ضعف در مدیریت مشارکت دهی جامعه بومی در فرایند ثبت حهانی و پیوند زدن با اصالت جوامع محلی با جهان است. شهداد، هنوز از سوی مدیران به چشم یک منطقه دور دیده می شود هر چند با بهره برداری از تونل شهداد در ۹۱ کیلومتری مرکز استان کرمان قرار دارد. اما همین منطقه در نزد مردم و گردشگران، خیلی نزدیک شده است البته بیابان لوت نه شهداد.
وقتی صدها و هزاران خودرو از کنار شهداد به لوت می روند و برمی گردندو وارد شهر نمی شوند نشان می دهد شهداد همچنان در دوردستها قرار دارد.
لازم است توجه ویژه ای به شهر شهداد شود شهری کهن که وضعیت امروزش تناسبی با داشته ها و ظرفیت هایش ندارد.
ساختمان نمایندگی میراث فرهنگی شهداد، فرسوده ترین ساختمان اداری و حتی خانگی در اینمنطقه زلزله خیز است که یادگار دهه ۵۰ است و نقشه ساخت موزه شهداد تا همین چند سال قبل آنقدر بر دیوارش ماند تا آفتاب، سفیدش کرد.
شهداد علاوه بر جاذبه های بی نظیر طبیعی و مرقد مطهر امامزاده زید(ع)، صاحب قدیمی ترین پرچم فلزی جهان و دهها قلعه و ابنیه تاریخی است. ضمن آنکه مسیر کرمان به شهداد و روستاهای تابعه نیز بسیار جذاب است و سیرچ زادگاه هوشنگ مرادی کرمانی، اندوهجرد زادگاه بهزادی اندوهجردی علاوه بر ظرفیتهای طبیعی دارای ارزش فرهنگی و ادبی هستند در کنار این باید به روستاها و واحه های کویری و تنوع فرهنگی نیز در پهناورترین بخش ایران اشاره کرد.
بازسازی و مرمت قلعه های رموک، چغوکی، کهنه، شفیع آباد، کت کتو و… پیربابامسافر، خانه صادقی، آسیاب و آب انبارهای تاریخی، ادامه کاوش در محوطه باستانی، احداث موزه باستان شناسی و مردم شناسی، تاسیس اداره میراث فرهنگی و استقرار مرکز ثبت جهانی لوت با چارت مشخص و امکانات لازم، گسترش آموزشها و توان افزایی بومی، ایجاد بازارچه های صنایع دستی، تصویب رویدادهای ملی و بین المللی گردشگری در حوزه لوت و شهداد و تدوین طرح جامع گردشگری از نیازهای اصلی بخش شهداد در حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است.
در آستانه سفر وزیر گردشگری، صنایع دستی و گردشگری به بخش شهداد قرار داریم. با تجربه ای که از سفر برخی وزرا و مقامات به شهداد داریم امید می رود وزیر به عنوان گردشگر و یا مهمان یک مرکز خاص به شهداد سفر نکند و در کنار رصد ستارگان، نگاهی هم به شهداد و مردمانش در کل بخش بنماید که همسایه کویر هستند و با لوت زندگی می کنند.
صادقانه عرض کنم سفر مقامات بدون ارتباط با مردم، ضررش بسیار بیشتر از فوایدش هست و متاسفانه به شکاف و فاصله بین مردم و حاکمیت می انجامد و تاسف بار تر اینکه حس ناامیدی را در دل مردم ایجاد می کند.
همه می دانیم شرایط کرونایی حاکم است، دستکم دیدار با رعایت پروتکلها با نمایندگانی از مردم پیشنهاد و درخواست می شود.
نکته بعد در سفر مقامات، بسنده کردن به توصیف جاذبه ها واظهار شگفتی است که بیشتر به کار سایت روابط عمومی ها و تاحدودی رسانه ها می خورد اما این تیتر ها و عکس ها تا مادامی به کار عملی نینجامد در افکار عمومی نفوذ پیدا نمی کند.
منکر نقش مردم و جوامع محلی نیستم و از قضا عامل اصلی را همان جوامع محلی و دانش بومی می دانم. شرط لازم برای مشارکت بخشی به مردم؛ گفت و گو، آموزش، آگاهی و تسهیلگری ورود آنها به میدان عمل است و گرنه گردشگران جاذبه ها را می نگرند و جوامع محلی گردشگران را در مقام تماشاچی نگاه می کنند و چیزی بین این دو گروه مبادله نمی شود نه داد و ستد اقتصادی، نه فرهنگی.
اقدامات میراث فرهنگی در راه اندازی و رونق بومگردی ها، ثبت جهانی لوت و ثبت ملی برخی آثار، پژوهشهای دقیق و انتشار کتاب آب و آبیاری در شهداد، تبلیغات و معرفی جاذبه ها، راه اندازی پایگاه جهانی و همکاریهای پژوهشی دانشگاه تهران و… ستودنی است و انتظار می رود با سفر وزیر گردشگری، نگاه ویژه ای به بخش شهداد شود و امور گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی آن سامان یابد.
مردم و مسئولان بخش شهداد در این زمینه نقش تعیین کننده دارند و لازم است برخی مدیران تحرک بیشتری داشته باشند و خود را محدود به مکاتبات اداری و بخشنامه های دست و پاگیر و بروکراسی های اداری نکنند.
شهداد از حیث داشته ها بسیار ثروتمند است اما ثروتی که با درصد خانواده های تحت پوشش نهادهای حمایتی در آن همخوانی ندارد و گردشگری می تواند ظرفیت ها و توانایی های نهفته این گنج پنهان را شکوفا سازد.
انتهای پیام