چندي قبل يك هواپيماي خطوط هوايي تركيه با حدود 190 مسافر پس از برخورد به سطح اقيانوس به اعماق آبهاي سرد و تيره فرو رفت و آن همه آرزو را خاك كه نه، نقش بر آب كرد! خلبان هواپيما، از باتجربهترين و باسابقهترين خلبانان تركيه بود كه سابقه پرواز چندين هزار ساعته او، همراه با موي سپيد و خطوط چهرهاش حاكي از اعتمادي بود كه هزاران مسافر در طول سالها به او و مهارتهايش ابراز كرده بودند. طبق معمول، كميسيون بررسي علل سقوط مشغول به كار شد و جعبههاي سياه از دل آبها به دست آمدند. اين جعبهها با تكنولوژي بسيار پيچيده حاوي تمامي مكالمات خلبانها و همه حركتهاي هواپيماست و همه اين اطلاعات تا لحظه سقوط ضبط و ثبت میشود. پس از بررسي اين جعبه؛ كميسيون بررسي سانحه اعلام كرد كه علت سقوط هواپيما يك مساله فرهنگي بوده است. توضيح آنكه از روي مكالمات كمك خلبان و ناوبرها مشخص شد كه همگان ميدانستند كه خلبان تصميمهاي اشتباهي اتخاذ ميكند و به او گوشزد هم ميكردند ولي هيچكدام از آنها آن صراحت لهجه را نداشت (به دليل سن و موقعيت خلبان اول) كه از او بخواهد كه كنترل را در دست بگيرد و نتيجه آن شد كه شد. احتمال چنين مسالهاي در غرب بعيد است. بنده هم به عنوان يك شرقي و يك ايراني، پايبند به ارزشهاي والاي اخلاقي نياكان پاكسرشتمان، با احتياط دست به قلم شدم و حتي مردد هم بودم كه مثل كمك خلبان و ناوبر هواپيما سرخوش گيرم و پاسخ مقاله «توريستها بيايند و مرگ درياچه را ببينند» را به قضاوت كارشناسان و مردم ايران بگذارم و بالاخره تصميم گرفتم كه اگر خاموش بنشينم گناه است زيرا برخلاف آنچه اظهار شده، بنده مخالف سرسخت سدها بدون مطالعه و ارزيابي كافي بوده و معتقدم كه متاسفانه بسياري از كساني كه از احداث اين سدها (لااقل در حوزه درياچه اروميه) پشتيباني میكنند، عالما، عامدا يا سهوا موجب به وجود آمدن فاجعههاي زيست محيطي ديگر در ايران عزيزمان خواهند شد. چنين به نظر ميرسد كه ما ايرانيها بازيكنان دقيقه 90 هستيم يعني در بحرانها، فقط يك دقيقه آخر را با جديت فعاليت ميكنيم و همه توان خود را به كار ميگيريم. زمستان گذشته را به ياد ميآوريد؟ شرايط هوايي تهران و چند شهر بزرگ ايران به نحوي بدون تغيير ماند كه عملا شهر تعطيل شد؛ مقالات، سمينارها، مصاحبهها و…. بعد از حدود چهار هفته كه بحران خاتمه يافت، همه چيز به بوته فراموشي فرو رفت و تا آلودگي و سال آينده هم كسي از آن سخني نخواهد گفت تا وارونگي مجدد. حالا، مساله حاد محيط زيست ايران، مساله درياچه اروميه است. صادقانه عرض ميكنم كه برخي از اظهارنظرهاي ناآگاهانه از طرف به اصطلاح كارشناسان و متخصصان، به راستي بيش از اصل فاجعه دردناك است زيرا اگر اين اظهارنظرها از روي غرضورزي يا حمايت از يك دستگاه و وزارت در مقابل ديگري باشد واي به شرافت حرفهاي كارشناسان ما كه به راحتي وجدان حرفهاي خود را به نفع اين سازمان يا آن وزارتخانه تاخت ميزنند و اگر اين اظهارنظرها از روي بياطلاعي باشد آن وقت به راستي بايد نسبت به دانش و تخصص اين كارشناسان شك كرد آيا كساني كه اينگونه قضاوتهاي فاجعهباري را مرتكب ميشوند صلاحيت تربيت نسل آينده كارشناسان محيط زيست ايران را در دانشگاههاي ما دارند؟ بازتر صحبت ميكنم يكي از اين كارشناسان، در يك رسانه مطرح بينالمللي عنوان كرد كه سدها كمترين اثر را در خشكي درياچه اروميه داشتهاند. ولي اينگونه استدلال كرد كه عامل اصلي بزرگراه شهيد كلانتري است كه درياچه را به دو قسمت تقسيم كرده است؛ عامل دوم خشكسالي است كه گريبانگير ما شده است و سوم روشهاي نامناسب آبياري و بالاخره سدها كه سهم آنها حدود 10درصد است! (در واقع وزارت نيرو در مقابل وزارت راه كه جاده شهيد كلانتري را احداث كرده يك، هيچ برنده شد!) اين كارشناس ذكر نكرد كه چگونه احداث يك جاده در وسط درياچه اروميه موجب كاهش آب اين درياچه شد؟ اگر در ميان يك آب انبار ديوار بنا كنيم، آب آن به ميزان سهپنجم كاهش مييابد. در حالي كه خود وزارت نيرو اثر منفي سدها را تا حدود 27درصد تخمين زده است. چطور اين كارشناس كاسه داغتر از آش شده و تاثير منفي را حدود 10درصد ميداند؟ تاثير سدها بر وضع اسفبار درياچه اروميه به حدي جدي است كه وزير علوم احداث 10سد در حال ساخت را متوقف كرد! نگاهي به رژيم آبي درياچه اروميه مشخص ميكند كه تاثير سد، روي خشكي اروميه تا چه حد است. در سالهايي كه درياچه اروميه را وقت خوش بود در سال هفتميليارد مترمكعب آب وارد درياچه ميشد. 5/5 ميليارد متر مكعب از طريق رودخانهها، نيم ميليارد مترمكعب از طريق چشمهها و يك ميليارد مترمكعب هم از طريق بارش برف، باران و تگرگ… . آيا اكنون كه 36سد روي رودخانههاي مشروب كننده درياچه اروميه احداث شده تمام آب جاري آنها در بالادست به مصرف آبياري براي زمينهاي كشاورزي ميرسد، اين زمينها، در ظرف 20سال گذشته از حدود 320 هزار هكتار به بيش از 750 هزار هكتار افزايش يافته است. آبي كه روزگاري نه چندان دور كلا حق درياچه اروميه (حقآبه) آن بود، اكنون به همان شيوه ناكارآمدي صرف آبياري زمينهاي كشاورزي ميشود كه اجداد هخامنشي ما از آن سود ميجستند. به خاطر دارم حدود هشت سال قبل، به دليل احداث سدها، وزير وقت نيرو، وزير زيست محيطي سال، از طرف خانم جوادي، رييس وقت سازمان حفاظت محيطزيست، معرفي و مورد مهر قرار گرفت! معيارهاي انتخاب وزير زيست محيطي كه در آن سال چندان مشخص نبوده به راستي با اين آمار و ارقام چگونه ميتوان نقش سدها را در خشك شدن درياچه اروميه ناديده گرفت؟ حقيقت آن است كه اكنون جهان به صنعت سدسازي پشت كرده است. بانك جهاني در پنجاهمين سالگرد تاسيس خود اعلام كرد 80درصد از سدهايي كه در جهان طراحي و اجرا كرده است، هيچگاه نبايد ساخته ميشدند زيرا اثرات منفي آنها بيشتر از نكات مثبت آنها بودهاند. در ايالات متحده اكنون تعداد سدهايي كه تخريب ميشوند بيش از آنهايي هستند كه ساخته ميشوند. آنها كتابهايي در مورد شيوه تخريب سدها نوشتهاند. در آلمان نيز نهضت تخريب سدها آغاز شده. بنده امشب عازم «ديار بكر» در تركيه هستم تا در اجلاسي شركت كنم كه با شركت عراق، تركيه و ايران در مورد عوارض مربوط به سدها تشكيل خواهد شد. در تركيه سدهايي با ارتفاع بيش از 15متر ممنوع شده است. چين نيز به همين نتيجه نزديك شده است. اين مساله كه سدها موجب افزايش آب ميشوند به راستي به نظر ميرسد كه صرفا براي تعجبآفريني عنوان شدهاند. همينطور است كاهش ميزان نمك درياچه اروميه! اين شوخي ابتدا توسط نماينده اروميه در مجلس عنوان شد و من تصور كردم كه او از ابعاد اين دريا(چه!) اطلاع ندارد. 167 كيلومتر طول، 37 تا 54 كيلومتر عرض! صحبت از چه حجمي و چه وزني از نمك است؟ كجاي دنيا ارزش نمك آنقدر زياد است كه هزينه چنين استخراج و جابهجايي را توجيه كند؟ يادآوري ميكنم كه در سالهايي كه ميزان شوري آب 80 گرم در ليتر و حداكثر ژرفاي آب حدود 13متر بود، ميزان نمك همان بود كه اكنون هست. فقط در آن زمان آب روي درياي نمك را پوشانده بود. آب را باز كنيد، نمك جاي خود را پيدا ميكند و رخنمايي ميكند. در زمينه راههاي چاره هم متخصصان بياطلاع ما دچار توهم شدهاند. يكسالونيم قبل هيات دولت در اروميه چهار راهحل پيشنهاد كرد.
1- تامين آب از منابع ديگر، 2- بارور كردن ابرها 3- استفاده از آب پشت سدها 4- بهبود روشهاي آبياري. در اين مدت هيچكدام از اين راههاي عملي نشده است. از طرفي وزارت نيرو ملزم به آزاد كردن 7/3 ميليارد مترمكعب از آبهاي ذخيره شده در پشت سدها شد. آنها كه از انتقال آب از ارس يا درياي مازندران صحبت ميكنند مسايل تكنيكي و نيز مسايل زيست محيطي را كوچك ميشمارند. انتقال آب هميشه به زيان كشاورزي و سفره آب زيرزميني و محيط زيست مبداست و نتايج نامعلوم در مقصد! هماكنون كشور همسايه شمالي ما آذربايجان، نسبت به انتقال آب ارس، اعتراض كرده است. اخيرا شنيده ميشود كه در مورد زاب به فكر ارايه طريق هستند! دو نكته را در مورد زاب و بهرهبرداري از آن بدانيم: 1- طبق مقررات بينالمللي، اگر تا سپتامبر (مهرماه) آينده كانال انتقال آب روي زاب احداث نشود، چون اين رودخانه به داخل خاك عراق روانه ميشود، ما حق هرگونه عملياتي را روي زاب از دست خواهيم داد. 2- زاب حدود 600 ميليون مترمكعب در سال آبدهي دارد! همين يعني اگر تمام آب اين رودخانه را هم به درياچه اروميه وارد كنيم، نسبت به ظرفيت درياچه اروميه (31 تا 37 ميليارد مترمكعب) حجم ناچيزي را تشكيل ميدهد! كجا كفاف دهد اين بادهها به مستي ما؟ بازگرديم به قديم و سنتهاي خوبمان. پدران ما ميگفتند: جلو ضرر را از هر جا كه بگيريد، منفعت است. بياييم، بپذيريم كه اشتباه كردهايم و اين سد را به رودخانهها و درياچه اروميه تحميل كردهايم. اين «موانع» را در آينده نزديك برخواهيم چيد. هر چه زودتر بهتر. باور كنيم.
پ.ن: اصل مطلب را در اینجا بیابید.
پ.ن ۲ : در همین زمینه خواندن این مطلب از استاد بهرام سلطانی در مهار بیابانزایی هم خالی از لطف نیست.