خون پرندگان سیبری را در ایستگاه مرگ می ریزند

سر تا پایشان بوی پرنده می دهد و شب تا سپیده دم در هوای سرد پاییزی با سرمایی که به مغز استخوان می زند، به انتظار مهمانان سیبری می نشینند تا با دانی که پاشیده اند از خجالت پرنده های مهاجر در معرض انقراض از راه خیلی دور رسیده دربیایند و با گره زدن بال ها و شکستن پایشان در همان آغاز دیدار سنگ تمام بگذارند!