چرا محمدي زاده را زياد مقصر نمي دانم !

يك هفته از رفتن محمد جواد محمدي زاده از سازمان محيط زيست مي گذرد. در اين يك هفته به اين مي انديشيدم كه چرا آقاي محمدي زاده كه روز ورودش به سازمان با اون استقبال گسترده آمد حالا اينچنين رفت! 

هنوز هم معتقدم كه محمدي زاده مي تونست خيلي موفق باشد اما تا اخرين لحظه بر اشتباهات خود اصرار داشت كه بماند . سال گذشته به يكي از مشاوران ايشان گفتنم چرا دو سال اول ورود ايشان به سازمان خبري از اين رفتارهاي خصمانه نبود؟ و چرا يه هو با آمدن يكي دونفر و قدرت گرفتن برخي ديگر ناگهان ورق برگشت؟ 

محمدي زاده با طناب برخي مديران ستادي و استاني و مشاوران اش به قعر چاه رفت و حالا همين ها دور خانم ابتكار را گرفته اند و ابراز رضايت از اين مي كنند كه ابتكار آمده و فضا باز شده است و همه تقصيرها را به گردن رييس قبلي مي اندازند!

واقعيت اين است كه برخي از اين افراد در سالهاي گذشته تنها و تنها به خاطر حفظ منافع شخصي شان پا روي خيلي ملاحظات زيست محيطي گذاشتند و رييس و مقام مافوق شان را از نقد و مشاوره بي نصيب گذاشتند تا صندلي شان را حفظ كنند و حالا باز  هم برخي از همين افراد براي حفظ منافع خودشان،‌ در صدد اين هستند دوباره همين كار را با ابتكار كنند. 

مديراني كه فقط بلدند به ساز رييس شان برقصند و از خود صاحب فكر و ايده و نظر نيستند . هر چه جوادي گفت تاييد كردند هرچه محمدي زاده هم گفت تاييد كردند و حالا همه دور و بر ابتكار هستند تا سهمي داشته باشند از اين خوان گسترده . 

درد محيط زيست ما هميشه همين بوده ! وجود مديراني كه جسارت و شهامت حرف زدن و نقد كردن و نظر درست و كارشناسي دادن را ندارند! در همين معاونت محيط طبيعي واقعا چند نفر جلوي دكتر صدوق ايستادند براي طرح مبادله ببر و پلنگ!!! هيچ كس آنگونه كه شايسته بود صدوق را به چالش نكشيد و صدوق نيز محمدي زاده را به چالش نكشيد! 

من همانطور كه در همايش روز 18 تير ماه در مراسم تجليل از فعالان محيط زيست گفتم ،‌ كه رييس جمهور را مقصر ويراني هاي طبيعت نمي دانم و تقصير را متوجه روساي سازمان محيط زيست و وزير جهاد و رييس سازمان جنگلها دانستم الان هم مي گويم محمدي زاده سراپا مقصر نيست! مقصر اون مجموعه مديران زير دست زير دست هستند كه حقوق مي گيرند تا نظريه كارشناسي دهند ولي دريغ مي كنند. ماندن به هر قيمتي را ترجيح مي دهند به اصلاح امور و رفتن از سازمان و يا مغضوب واقع شدن!

اگرچه محمدي زاده بارها اين فرصت را يافت تا قدري نسبت به آدم هاي اطرافش تجديد نظر كند و نكرد. او خودش فردي رسانه اي و انعطاف پذير بود اما اطرافيانش او را به سمت يك پرتگاه كشاندند. او مي توانست خيلي جاها را واگذار نكند اگر واقعا كسي بود تا به او بگويد كه ارزش اين مناطق و ارزش نام نيك بسيار بهتر و بالاتر از خيلي تعامل هاي يك سويه است. 

او را از منتقدان دور كردند! منتقدان را مورد غضب قرار دادند. حتي امكان دسترسي مستقيم مديران استاني با او را هم بستند و برايش كانال و مجراي خاصي تعريف كردند ! دور محمدي زاده ديواري بلند كشيدند و بدترين نگهبانان، حافظ و نگهبان اين ديوار و مسئول برقراري ارتباط شدند. و نتيجه همين شد كه روز آخر ديديد. حالا محمدي زاده رفته اما همان ها كه او را به قعر پرتگاه فرستادند حالا زبان به انتقاد باز كرده اند و شروع به مظلوم نمايي و سياه كردن مدير پيشين. 

براي همين است كه من اگر قرار باشد روزي كسي را متهم كنم اول اون 5-6 نفر مدير و مشاور را به عنوان خائن ترين افراد محاكمه خواهم كرد و متهم نفر آخر را محمدي زاده مي دانم. و براي همين است كه مي گويند دشمن دانا بهتر است از دوست نادان ! 

محمدي زاده جاه طلب بود و من جاه طلبي را چيز بدي نمي دانم ! اگرچه خودم در مورد خودم اينگونه نيستم و اين را يك ويژگي كاملا منحصر به فرد شخصيتي مي دانم. برخي هستند و برخي نيستند و هيچ يك به ديگري برتري ندارند . اما اين جاه طلبي مي توانست از محمدي زاده مديري خوشنام و توانمند در سالهاي آخر كارش بسازد. مي توانست به خاطر مصالح محيط زيست از برخي تعاملات چشم پوشي كند اما نكرد! مي توانست دوستان نادان را از جرگه نزديكان خود كه به اعتقاد من بيشترين ضربه ها را به حيثيت مديريتي او زدند از خود دور كند اما نكرد! اگرچه خودش هم مقصر بود كه آرايش دور و بري هايش را اينچنين چيد ولي از گناه مديران زير دست و مشاوران هم نمي توان چشمپوشي كرد.

و در پايان اميدوارم خانم ابتكار اين مهم را درك كند و بداند كه بايد خداوند را شاكر باشد اگر كسي نقدش كند و او را به چالش بكشد چون از مجيز گويي و پاچه خواري چيزي در نمي آيد و نهايتا همان كه براي محمدي زاده در روز آخر اتفاق افتاد مي تواند بخداي ناكرده براي او هم تكرار شود. 

مديران و مشاوران بله قربان گو و پاچه خوار و محتاج پست و پول، عاقبت خوبي نه فقط براي محيط زيست كه براي ابتكار هم رقم نخواهند زد.