در حالی که قحطی و گرسنگی به کره ی زمین چیره شده،امنیت غذایی به شدت تهدید می شود و هر روز محصولات بیشتری نابود میشوند،از سوی دیگر طوفان های شدید گرد و غبار زیستن بر روی کره ی زمین را ناممکن ساخته است؛در این بین گروهی از ستاره شناسان تصمیم می گیرند تا با استفاده از یک کرمچاله ی فضایی که به تازگی کشف شده،محدودیت های سفر انسان به دور ترین نقاط فضا را از بین ببرند و در حقیقت به دنبال یافتن خانه یی امن برای حفاظت از نسل بشر هستند،هر چند به دلیل شرایط اقتصادی،مردم راضی به ادامه ی فعالیت های ناسا نیستند؛این خلاصه ای بود از یکی از بهترین فیلم های جهان در سال 2014 میلادی ” Interstellar “ که توسط کریستوفر نولان بر پرده ی سینماهای جهان رفت و امروز با رتبه ی 26 در بین 250 فیلم برتر از نگاه IMDb قرار دارد و اسکار بهترین جلوه های ویژه را نیز در کارنامه ی خود ثبت کرده است.
هر چند داستان فیلم در آینده یی نامعلوم رخ می دهد اما اگر یک بار به تماشای این شاهکار سینمایی بنشینید در خواهید یافت که این آینده شاید چندان هم دور نباشد؛در جهانی که امنیت غذایی قربانی سیاست های غلط می شود و به دلیل بی توجهی های پی در پی به نگهداشت منابع حیاتی زمین به ویژه در کشورهایی همچون ایران،اینک شاهد آسمانی خاکستری در غرب کشور می باشیم.
هنگامی که فاصله ی دید به کمتر از 200 متر در کرمانشاه می رسد و در لرستان نیز میزان آلودگی به 16 برابر حد مجاز،این سلامتی مردم است که قربانی می شود؛بی شک فیلم ” در میان ستارگان ” از لحاظ علم فیزیک و نجوم چند گام بلند به جلو برداشته و در امر آنچه که بر زمین می رود نیز دست به یک حقیقت گویی بسیار تلخ و البته عاقلانه زده است.به نظر من شاهکار نولان بعد از ساخت فیلمی همچون Inception زنگ هشدار را همسو با تمام آنانی که نگران کره ی مسکون هستند به صدا در آورده است.
در مورد این فیلم بسیار می توان گفت و نوشت اما همین بس که این فیلم با کتاب های خاک گرفته ای شروع می شود که می توان از آن برداشت های متفاوتی داشت،اما این روزها باز هم آسمان بسیاری از استان های غربی کشور میزبان ذرات ریز معلق هستند؛چه بسیار خسارت های جسمی که به مردم تحمیل می شود و اولویت ها و بودجه ها جای دیگر مشغول اتلاف وقت هستند و نیروهای دلسوز و متخصص هم دلسردی تحمیل شده را به سکوت نشسته اند! امروز به منابع آب و خاک خود چوب حراج زده ایم،فرسایش خاک بیداد می کند،زیستگاه های آبی درگیر خودخواهی های تمام نشدنی شده اند و بیابانی شدن در حال پیشروی است و دریخ از اقدامات علمی و راهبردی که گویی سالهاست همچون فریادی که در گلو خاموش شده باشد از سرزمین دریغ می شود؛این دیگر فیلم نیست.
شاید ما بی آنکه بدانیم و بخواهیم و بفهمیم به قانون مورفی ایمان آورده ایم و برای همین است که شب ها دیگر نمی توان در میان ستارگان به تماشای حقیقت نشست،اینجا دیریست که آسمان ریزگرد زده به رنگ قرمز در آمده است…!