پیامک
اول که آمد زیاد جدیاش نگرفتم. پرسیده بود: «مگر محیطبانهای گرگانی با
تبر و کارد مورد حمله و ضرب و شتم قرار نگرفتهاند؟» جواب دادم و نپرسیدم
چرا؟ اما تماسها و پیامکهای بعدی عجیب بود و سوال برانگیز. مخصوصا دوستی
که میگفت: «بالاخره کدامتان راست میگوید؟ شما خبرنگاران و گزارشها؟
محیطبانها و یا فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور؟»
بعد
هم خبر فرمایشات جناب فرمانده به ایمیلم ارسال شد؛ شاخ در آوردم. فرمانده
یگان حفاظت محیط زیست کشور در گفت وگو با خبرگزاری فارس گفته بود:
«محیطبانهای گرگانی با تبر زخمی نشدهاند؛ بلکه آنها با چاقوی شکارچیان
غیرمجاز مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفتهاند.»
نمیدانستم
به دیدهها و شنیدههای خودم از محیطبانهای مصدوم اعتماد کنم یا به
فرمایشات جناب فرمانده یگان حفاظت. حتی یک نگاه سطحی به عکسهایی که در
همان چند ساعت آغاز حادثه بر روی سایتها قرار گرفت کافی بود تا معلوم شود
که با توجه میزان و شدت و عمق جراحت، به محیطبانها وسیلهای بسیار بزرگتر
از چاقو حمله شده است. چیزی که هر دو محیطبان بر آن تاکید داشتند «تبر» بود
و «کارد». جناب فرمانده از واژه «چاقو» به گونهای سخن گفتهاند که انگار
با چاقوی میوهخوری به این محیطبانها حمله شده است.
نکته
دیگر اینکه ایشان فرمودهاند: «محیطبانان کشور به میزان لازم به منظور
حفاظت از محیط زیست تجهیزات در اختیار دارند و به لحاظ دفاعی، یگان حفاظت
محیط زیست با کمبودی روبرو نیست؛ اما محیطبانان آخرین اقدام خود را
تیراندازی به سمت متخلفان قرار دادهاند. برای نمونه، دو محیطبان گرگانی
میتوانستند تیراندازی کنند اما این کار را انجام ندادند و در نهایت با
ضربات چاقو شدیداً مصدوم شدند.»
میگویند
اگر میخواهی فرد یا جریانی را تخریب کنی از آن بد دفاع کن. به نظر میرسد
جناب فرمانده عزیز با این استدلال نامناسب قصد تبرئه سازمان حفاظت محیط
زیست را داشتهاند. در حالی که نه محیطبانان کشور برای حفاظت تجهیزات لازم
در اختیار دارند و نه محیطبانان زخمی گرگانی (که در حادثه اخیر با تبر و
کارد مورد حمله شکارچیان غیرمجاز قرار گرفتهاند) مجهز به اسلحه بودهاند.
چرا که اساسا حمل و استفاده از سلاح برای محیطبانانی که در استخدام رسمی
سازمان نیستند و به طور قراردادی کار میکنند ممنوع است و محیطبانان گرگانی
نیز از این دست بودهاند.
عموماً
این گونه مرسوم است که حتی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، مسئولان هر
سازمان، حجم آسیبها را بیش از اندازه واقعی رخداد اعلام میکنند تا
بتوانند با جلب نظر سیاستگزاران و دستاندرکاران دولتی، بودجه لازم را جذب و
تجهیزات کافی را تهیه کنند؛ نه اینکه همچون جناب فرمانده عزیز، حجم مصیبت
را کوچک کنند، تا جایی که به انکار واقعیت منتهی شود؛ و در نهایت، هم موجب
توجه کمتر مسئولان کشور به محیط زیست در مصوبهها، برنامههای راهبردی و
تخصیص بودجه و هم دلسردی محیطبانان زحمتکش سازمان بشود.
از
سوی دیگر همه میدانیم که اگر محیطبانها تجهیزات ندارند، اگر بودجه
سازمان حفاظت محیط زیست کفاف انجام وظایف این سازمان را نمیدهد، اگر قوای
دیگر و مجلسیان نگرش مناسبی به این مقوله ندارند و حمایت لازم را از این
سازمان نمیکنند، اگر محیطبانها به تعداد کافی استخدام نمیشوند و بسیار
اگرهای دیگر، مقصر سازمان حفاظت محیط زیست و دکتر ابتکار نیستند. چرا که
خانم ابتکار ویرانهای را پس از حداقل هشت سال تحویل گرفته است که به این
سادگی و با دست خالی نمیتوان اصلاحش کرد. اگر جناب فرمانده گرامی کتاب
«خوشههای شهریور» خانم دکتر ابتکار را خوانده باشند ایشان به خوبی این
مشکلات و کاستیها را حتی در دوران هشت ساله اصلاحات عنوان کردهاند و بر
این اساس، بیان این کمبودها به هیچ عنوان تضعیف ایشان نیست که باعث شده
جناب فرمانده از بیان حقایق این حوزه نگران شوند.
به
نظر میرسد جناب فرمانده مقصر نباشند؛ اگر ایشان یا نمایندهشان به خود
زحمت میدادند و طی این چهار روز قدم رنجه میکردند و سری به گرگان و
بیمارستان پنجم آذر و محیطبانهای مجروح میزدند– کاری که این روزها علاوه
بر دوستداران محیط زیست و شخص مدیرکل محیط زیست گلستان و دیگر مسئولان
استان، گروه گروه مردم عادی نیز انجام میدهند- علاوه بر دلجویی از پرسنل
زخمی خود، حتما اطلاعات دقیقتری از موضوع به دست میآوردند و مصاحبهای
مناسبتر، با صحت و اثرگذاری و بازخورد رضایتبخشتری برای سازمان مطبوع
خود و محیطبانان مضروب، ارائه میدادند.
منبع: سبزپرس/ نوشته الهه موسوی