استاد رضا حجازی، در دیباچه کتاب 4 جلدی چوب شناسی و صنایع چوب(1348) ضرورت
تحصیل علوم جنگل و چرایی واحدهای درسی آن را به شرح زیر آورده است:
هدف اصلی یک جنگلبان کارآزموده، تغییر جهت
مسیر تواتر جنگل هاست، به نحوی که به جای حرکت در جهت اوج(climax) و پایداری سازگارترین گونه ها، به طرف هدف اقتصادی بشر، یعنی
پرورش و نگاهداری سودمندترین و پر ارزش ترین گونه ها کشانده شود.
این هدف از سه طریق تأمین می گردد:
الف- افزایش میزان تولید سالیانه چوب، به
وسیله پرورش، نگاهداری و بهره برداری صحیح جنگل ها از طریق مباحث دروسی چون درخت
شناسی، جنگل شناسی، اندازه گیری و آمار جنگل و جنگلداری
ب- ازدیاد
سرمایه جنگل از طریق ایجاد جنگل های مصنوعی با بکار بردن علومی مانند: جنگلکاری،
اکولوژی جنگل، خاک شناسی جنگل، اقلیم شناسی و سایر دروس مشابه
ج- صرفه جویی در مصرف چوب و حداکثر استفاده
از آن با به کار بردن روش هایی که در مباحثی از قبیل چوب شناسی، بهره برداری و
صنایع چوب مورد گفتگو قرار می گیرد.
***
استاد روشن بین در سطور بعدی دیباچه اظهار
نظر جالبی کرده است:
امروزه سرعت پیشرفت علوم به حدی است که به
احتمال زیاد تا پایان چاپ آخرین صفحات این کتاب ممکن است پاره ای از نظرات و مطالب
مندرج در آن مطابق آخرین اطلاعات و نوشته های علمی روز نباشد؛ در این صورت به
دانشجویان توصیه می شود با مراجعه مستمر به کتابخانه و مطالعه نوشته های جدید
معلومات خود را افزایش دهند.
***
اینجانب
که در سال های 1355 و 1356 و در مقطع لیسانس افتخار شاگردی استاد را داشته ام با
درود به روح بلند ایشان و با تأسی از دیدگاه استاد در زمینه روزآمد شدن، دو پرسش را
به پیشگاه متولیان جدید آموزش علوم جنگل می برم:
یک –
آیا امروزه نگاه به جنگل همان است که نیم قرن پیش بود؟
دو-
آیا هدف از تحصیل علوم جنگل در کشور ما، همان است که در ابتدا بود؟
اگر پاسخ
منفی است چه تغییر عمده ای در واحدهای درسی ایجاد شده است؟ و آیا نظرات جدید مورد اشاره
صرفا” در به کارگیری تکنیک ها و روش
ها معنی می یابد یا در نگاه ها و ضرورت ها.
***
کارشناسان
بخش دولتی شاگردان(هرچند کم استعداد) استادان دانشگاه ها هستند و آن چه آموخته اند
تا حدی که امکان داشت در عرصه به کاربسته اند. اما آیا متولیان آموزش نباید بخشی
از بار مسئولیت وضعیت کنونی و آینده جنگل ها را به عهده بگیرند.
…