بار دیگر کهنشهر فراموش شده ی من

همین یک ساعت پیش رسیدم تهران. از اتوبوس پیاده شدم و از ترمینال بیهقی توی میدان آرژانتین آمدم بیرون. نشستم توی اتوبوس های شهرک غرب تا خودمو به یک قرار مصاحبه برسانم. توی راه که چندان طولانی هم نبود از اون بالا، روی صندلی به خیابان ها نگاه می کردم. همه جا سبز بود. حاشیه بزرگراه ها، میادین، بلوارها و در چند کیلومتر هم پارک هایی سرسبز. انگار نه انگار که از گرگان رسیدم. طبیعی اش این بود که چون از منطقه سرسبز و میان جنگل های هیرکانی شمال آمدم، از میان سرسبزی به میان خشکی پرتاب شوم و چشمانم سرسبزی گرگان را آرزو کند. اما عکس این بود. درست عکس این. چقدر شهرداری تهران از گونه های متنوعی در فضای سبز شهریش استفاده کرده، سپیدار و انواع برگ سوزنی ها و گونه های برگ پهن که نگهداریش توی تهران چقدر سخته.
به یاد شهرم افتادم. کهنشهر شمال کشور که به زعم کارشناسان میراث و تاریخ، یکی از ایالت های قدیمی و استان های آباد در ۲۵۰۰ سال پیش بوده؛ اما حالا میانگین نرخ فضای سبز ۴ متر مربعه. فقط ۴ متر . در حالی که این رقم در تهران ۱۰ و در برخی مناطق آن حتی ۱۲ است. این آمارها رسمی است . پس با تاسف باورش کنید. این البته فقط فضای سبزش نیست که شاخص رشد پایینی دارد همه چیزش همین طوره.
۱۲ دقیقه طول کشید تا از میدان آرژانتین رسیدم به شهرک غرب و تا زمان مصاحبه ام یک ساعت وقت اضافه دارم. حالا آمده ام کافی نت و دارم این یادداشت را می نویسم تا در آخرین روز مسابقه وبلاگ نویسان به مسابقه برسه. توی راه به یاد گرگان افتادم و ترافیک وحشتناکی که اینروزها همه باهاش دست به گریبانیم. فکر کنم اگر می خواستم چنین مسافت طولانی رو در گرگان طی کنم حداقل نیم ساعت وقتم را می گرفت.
ابتدای شهرک غرب باید می رفتم از پل عابر پیاده بالا. غصه ام گرفت. یک آن فراموش کردم توی گرگان نیستم. فکر کردم باید با بدبختی از جلوی هتل قدیمی اما ویران شده “میامی” بیام اینور و بعد بیام بالا و با پاهای خودم البته برم پایین تا برسم اونور خیابان. اما اینطوری نبود. راه باز بود و پله های برقی هم درست کار می کرد. من در تهران بودم. پایتخت ایران و باز داشت دلم برای شهرم می سوخت. شهری فراموش شده در پهنه تاریخ. شهری که روزی آباد بود و اکنون همه چیزش به حال خود رها شده.
دیگر وقتم رو به پایان است. دارم می روم با معاون سابق سازمان محیط زیست مصاحبه کنم. مصاحبه ای درباره جنگل ابر. همان که قرار است مثل خیلی منابع دیگر شهرم و استانم به فراموشی سپرده و نابود شود. و با این همه شهرم را دوست دارم. کهنشهرم استارباد. ایالت نهم اهورامزدا !

Posted in: دسته‌بندی نشده