ظاهرن دوباره در باغ گیاهشناسی نوشهر خبرهایی است. متن ذیل را دوست عزیزم مهندس مددی نوشته و دراختیار من قرار داده است. بشتابید که وقت تنگ است.
“روزی بود و روزگاری، باغی بود و باغداری، موزه ای بود طبیعی،
که ده ها سال قدیمی. در دیاری سبز و خرم، باغی پر از شناسه. از دوران کرتاسه.
درختانی همه سبز، درختانی پر از رمز.
ناگهان آن مرد جاهل، با هیولایی از آهن ، آدمهایی تا کمر
خم، با حمله چنگیزی هرچه درخت، نابود کرد.
جنگ خونین درخت و تیغه های تیز تبرهای موتور دار. نعره
مستانه آن لودرهای غدار، ریشه ها برکند زهرجا. برفکند بر خاک این دشت، قامتان بی
زبان سبز را.
ناله و شیون به پا شد از عزای هر درخت. هر درخت شمع مزار
خویش شد.
اعتراض ها هیچ تاثیری نکرد. هرچه آن دیو دلش خواست بکرد.
مدتی در سکوت و لالا گذشت. تا که آن دیو دو سر سودای کشتار
درختان را بکرد.
اینچنین کز طوطیان آن دیار داریم خبر، باز آن مرد به پا
خواسته تا کمر.
ما پیام داریم بر عاشقان این وطن تا که از ظلمی که براین باغ رفت.
ما عاشقان بر ظلم آن نابکار، همچون درخت ایستاده ایم.زیرا
درخت بی زبان گوید به ما یا الامان یا الامان.
با کمال تاسف مطلع شدیم که برای چندمین بار قرار است در
تاریخ 13/12/1390 مجدداً باغ گیاهشناسی نوشهر مورد تعرض قرار بگیرد. و تتمه مانده
از بانک منابع طبیعی آن نیز به یغما رود.”