خدا رحمت کند مرحوم مظفرالدین شاه قاجار را . وقتی کارهای عجیب درباریان و مشاوران و معاونانش را می دید و در مشکلات و گرفتاری های مختلف راه حل ها و مشورت دادنهای غریب آنها را می شنید ، نه از سر شوخی و مزاح ، بلکه از سر افسوس و تاسف می گفت : خوشمان می آید که همه چیزمان به همه چیزمان می آید!
امروز در یکی دو وبلاگ محیط زیستی مطلبی را دیدم تحت عنوان نامهء سه فعال محیط زیستی به خدا ! . نامهء مذکور البته هیچ نکته جدیدی ندارد و صرفا” در حد همان گلایه ها و شکایت های تلفنی هست که خوانندگان جرایدی مانند کیهان و اطلاعات و همشهری به روزنامه ها می کنند و در ستون پیامهای تلفنی خوانندگان درج میشود و غالبا” در شکایت از افزایش قیمت شیر و خرابی آسفالت خیابان و گرانی قیمت بلیط خط واحد و آلودگی هوای تهران است . بنابراین محتوای این نامه ارزشی ندارد که بخواهم به آن بپردازم . اما آنچه که بسیار مهم است و می بایست به آن توجه کرد ، تلاش برای جا انداختن این قبیل کارهای سطحی و لوس و سبک به عنوان ” فعالیت محیط زیستی” در کشور است . نوشتن یک چنین مطالب پیش افتاده ای و سپس پخش و پلا کردن آن در عالم اینترنت و کمک گرفتن از رفقای شخصی و شاغل در رسانه ها برای انعکاسش در برخی از سایتهای خبری ، شاید نام نویسندگان چنین مطالبی را برای چند روزی در برخی از وبلاگهای بی خواننده و با خواننده بالا نگه دارد و موجب امتنان خاطر و لذت روحی آنها شود ، اما آنها را در عالم واقعیت تبدیل به فعال محیط زیستی نمی کند . اصولا” عریضه نویسی برای خداوند و نامه پرانی برای مقامات مملکت به هیچ عنوان فعالیت محیط زیستی محسوب نمی شود و بجز کشاندن هر چه بیشتر فعالیت های محیط زیستی از عالم واقعیت به درون مونیتورها و عالم مجازی اینترنت و وبلاگها ، ثمرهء دیگری برای محیط زیست ایران ندارد .
تلاش برای معروف شدن کار بدی نیست کما اینکه معروف شدن از طریق نامه نگاری به اشخاص سرشناس و نامه بازی های اینترنتی و سخنرانی برای مخاطبین خیالی هم فی نفسه کار بدی نیست . افرادی مانند عباس محمدی هم (که ظاهرا” بانی این نامه بازی بوده) حق دارند برای معروف شدن خود دست به هر کاری بزنند . ایشان یک مدت برای معروف کردن خودش از تپه ها بالا می رفت و در زمینهء بلند بودن کوه های ایران به مقامات مملکت نامه می نوشت . یک مدت کوه ها را ول کرد و در زمینهء جنایت کار بودن مقتول حادثهء دنا ، و در حمایت از محیط بان دنا ، به مقامات مملکت نامه می نوشت . چندی بعد ، بنا به سلیقهء مشتری و ذائقهء بازار ، یک شبه نظرش را صد و هشتاد درجه تغییر داد و مخالف محیط بان دنا شد و در زمینهء بی گناه بودن مقتول حادثه دنا برای خانوادهء وی نامه های پرسوز و گداز می نوشت . الان هم ظاهرا” شب جمعه را پیدا کرده و برای انتشار اسمش در اینجا و آنجا ، کاسهء محیط زیستی به دست گرفته و با اسماعیل کهرم و محمد درویش به خدا نامهء مشترک نوشته و ظاهرا” جهت محکم کاری ، نامه اش به خدا را هم بجای ذکر نام خدا ، با گفتن آقایان و خانمها (!) شروع کرده است . اسم تعدادی از مقامات مملکت را هم به عنوان گیرندگان خیالی ، زیر عریضه اش فهرست نموده و از آنها التماس دعا داشته است ، لابد به این نیت خیر که بهرحال در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد . پای نامه هم دستش را دور گردن محمد درویش انداخته و محمد درویش هم دستش را دور گردن اسماعیل کهرم انداخته و با هم عکس یادگاری سه نفره گرفته اند تا لابد به این ترتیب اسم عباس محمدی هم مانند اسم مرحوم مش قاسم ، در فهرست فعالان محیط زیست ایران و شجاعان جنگ کازرون قرار گیرد .
بنده با همهء ارادت و علاقه و اعتقادی که به جناب اسماعیل کهرم (پرنده شناس) و جناب محمد درویش (محقق اجتماعی و خاک شناس) دارم ، نمی توانم ناخشنودی عمیق خودم را از کارشان بیان نکنم . دوستی و احترام و الفت شخصی به جای خود ، نقد کارهای نامعقول دوستان هم به جای خود . اگر این قبیل نامه نویسی ها باب شوند و از آن بدتر اینکه با فعالیت محیط زیستی هم معادل گرفته شوند و نویسندگان این قبیل نامه ها نیز به صرف امضا کردن زیر این انشاهای دبستانی و توضیحات واضحات ، خود را فعال محیط زیستی بنامند ، آنوقت وضعیتی پیش می آید که بیش از همه و پیش از همه موجب تاسف و پشیمانی و سرخوردگی خود اسماعیل کهرم و محمد درویش و سایر بزرگواران و دوستداران صادق محیط زیست ایران خواهد شد .
متاسفانه بزرگترین مشکل ما این هست که در کشورمان مطلقا” کارشناس محیط زیست نداریم . کسانی هم که در عرصهء محیط زیست مشغول فعالیت مجازی و سخنرانی های حضوری و امثال اینها هستند هیچکدامشان متخصص و کارشناس محیط زیست نیستند . اساتیدی هم که در دانشگاه های کشورمان با شش خروار مدرک و عنوان و القاب مهندس و دکتر ، مشغول تدریس علوم محیط زیستی هستند (به گواه کتابها و جزواتی که تدریس می کنند و دیده ام) سطح دانش و معلوماتشان عموما” از حد و اندازهء دانش دانشجویان ترم اول رشته محیط زیست اروپایی و آمریکایی بالاتر نمی رود . در یک چنین فضایی هست که علاقمندان به محیط زیست ایران در همه جا به عنوان کارشناسان محیط زیست معرفی میشوند و عریضه نویسی به خدا (!) و نامه بازی های لوس و جلف و خنک اینترنتی به عنوان فعالیت محیط زیستی شناخته میشوند و تلفن کنندگان به ستون روزنامه کیهان و عریضه نویسان مقابل دادگستری و فیس بوک بازهایمان هم خودشان را به عنوان فعالین محیط زیستی ایران جا می زنند . معدود اشخاص شریف و آگاه و کارکشته و سرد و گرم چشیده ای هم که داریم ، همهء این حقایق را می بینند اما از سر مصحلت اندیشی و ترس و محافظه کاری ، ترجیح می دهند که حرفی نزنند تا کسی را از خود نرنجانند . و نتیجه این میشود که وضعیت غم انگیز و فلاکت بار محیط زیست ایران سال به سال بدتر میشود و از کارشناسان دانشمند و فریادرسان شیردل هم خبری نیست . ویرانگران محیط زیست مملکت ایران به کار خود مشغولند و فعالان اینترنتی و فیس بوک بازان محیط زیستی ایران و قهرمانان جنگ کازرون هم به کار خود . نتیجه کار نیز همین میشود که می بینیم . و بقول مرحوم مظفرالدین شاه قاجار ، خوشمان می آید که همه چیزمان به همه چیزمان می آید .
عبداللطیف عبادی