به نام خبرنگار و به کام دیگران

صفحه ی نخست:

تنها چند روز مانده به “روز خبرنگار”، همه جا بوی مهربانی می دهد. همه لبخند می زنند و از مراسم روز خبرنگار سخن می گویند. اعضای شورای شهر گرگان چندین بار در صحن علنی شورا تاکید کرده اند که « امسال باید مراسم روز خبرنگار را پررنگ تر از سال گذشته برگزار کرد؛ چرا که خبرنگاری سخت ترین کار دنیاست. همه ی مدیران از ارزش والای خبرنگاران و روش نقد و نقادی آنها می گویند  و فضا سرشار است از همدردی و پیامک های خانه ی مطبوعات هم دم به دم به گوشی خبرنگاران ارسال می شود که “مراسم بزرگداشت روز خبرنگار، چهارشنبه 16 مرداد ، تالار ….”

صفحه ی دوم:

 اینجا دفتر “همشهری استان”  است. تنها روزنامه ی استان گلستان و تنها نشریه ای که تیمی متشکل از بهترین های مطبوعات را دارد. بقیه هم هستند. خوب هم هستند. اما تحریریه  و حجم کار یک روزنامه کجا و یک هفته نامه کجا. من تجربه ی کار در هر دو را دارم و می دانم که ” ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا”! آنهم روزنامه ای که غالب مطالبش از سوی بچه های تحریریه تولید می شود نه “کپی پیست”! کاری که سال هاست به دلیل وجود مشکلات متعدد در بسیاری از مطبوعات استان مرسوم و مشروع  است. از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی با دفتر تمام نشریات محلی و حتی نمایندگی های مطبوعات ملی در استان تماس گرفته می شود که « لطفا دو نفر را به عنوان خبرنگار برگزیده به ارشاد معرفی کنید.» اما با تنها روزنامه ی استان گلستان که نزدیک به 10 برابر دیگر مطبوعات استانی و ملی تیراژ دارد هیچ تماسی گرفته نمی شود. حتی برای نگهداشتن ظاهر مسئله و برای حفظ عدالت. عدالتی که این روزها ظاهرا در برنامه های رییس دولت دهم – و مدیران استانی اش – گم شده است. مگر نه اینکه تا آخرین ساعاتی که دولت مستقر است باید دغدغه ی عدالتش پابرجا باشد؟ از سرپرست همشهری می پرسم که آیا با ایشان تماسی گرفته شده؟ می گوید « نه والا، وگرنه به شما می گفتم!»

………

به یاد جمله ی استاد “علی اکبر قاضی زاده ” می افتم که سر کلاس درس «
روزنامه نگاری» می گفت: «از دور بوی کباب می آید؛ خیال می کنی کباب درست
کرده اند؛ ولی از نزدیک می بینی خ ر داغ می کنند» چقدر دلم برای جمله ی
بعدیش تنگ شده وقتی نگاهش را به آنسوی پنجره و دوردست ها می دوخت و در حالی
که با دست چانه اش را لمس می کرد می گفت: « ولی مشکل اینجاست که به افیون
می ماند؛ معتادت می کند و دیگر از آن رهایی نداری» خبرنگاری را می گفت…

Posted in: دسته‌بندی نشده