هر زمانی که یک مقام دولتی در مورد هر موضوعی مسئله ای را مطرح کرده تنها در مدتی کوتاه ولوجند ساعت بعد بازخورد این بیانات موجبات ایجاد تغییراتی در فاز اجرا شده است.به عنوان مثال در بحث زمزمه اعطای پروانه بهره برداری برای چاههای آب قبل از سال 85 موجب شد درخیلی دشتهای کشورچاههای غیر مجاز حفر گردد. موضوع لایجه جامع منابع طبیعی قبل از طرح در مجلس به گوش افراد فرصت طلب رسید و بدنبال آن بسیاری از اراضی مرتعی شخم شد تا در فرصتی مناسب قانون آن مصوب شده و حقوق ناحق ایشان به رسمیت شناخته شود. داستان خرید خودرو هم از همین دست قصه هاست .چرا که هر بار صحبتی از سوی یک مدیر دولتی ولو در رده های پائین مطرح شده در کوتاه مدت موجبات افزایش قیمت خودرو شده است.حال اگر این بیانات از زبان عالی ترین مقام اجرائی کشور جاری گردد بی شک اثرات محکمتری بربی ثباتی قیمتها خواهد داشت.
سخنان ریاست محترم جمهور جناب آقای دکتر احمدی نژاد مورخ 27 دی سال 91 در حالی ازتریبون مجلس شورای اسلامی در باب منابع طبیعی و جنگلها مطرح شد که قبل از هر نوع برداشتی از این گفتار بیم آن میرود تا برخی افراد فرصت طلب از همین سخنان به نفع خود سود جسته و بنا به اقتضای زمان ومکان نسبت به تعدی و تعرض به اراضی ملی شامل جنگل ومرتع، معادله این سود جوئی را به نفع خود تغییر دهند.
اینکه برای یک جمله منعقده چه میزان انرژی و وقت از سوی کارشناسان صرف میگردد یک طرف اما بازخورد این جملات و انعکاس آن در جامعه از سوی دیگر قطعاً مشکلات زیادی را بوجود خواهد آورد .این مشکلات آنجا نمود بیشتری خواهد داشت که بخواهیم به این مثل دامن بزنیم که: “آزموده را آزمودن خطاست”. چرا که هرقانون وطرح وتصمیمی در حوزه کاری منابع طبیعی عقبه ای بالغ بر یکصد سال را بدنبال داشته و استخوانهای فراوانی در جهت رسیدن به وضع موجود خرد شده است.
بحث طرح خروج دام از جنگل بنا به مشکلات پیش روی جنگلها و طی یک روند زمانی طولانی در سازمان جنگلها ومراتع شکل گرفته و افراد زیادی روی این طرح کار کارشناسی انجام داده اند.و هنوز هم بنا به بی توجهی نمایندگان دوره قبل مجلس بطور کامل اجرا نشده است وهمین نمایندگان محترم مجلس که خود منتقد این داستان هستند، در سال 1389 رای بر حذف بندهای ج و د ماده 135 لایحه برنامه پنجم توسعه ، طرح خروج دام مازاد از جنگل را به بایگانی سپردند.حال اگر در نیمه راه این طرح دوباره حرفی زده شود که باب ورود مجدد دام به جنگل را فراهم نماید یعنی بود ونبود سازمانی عریض وطویل چون جنگلها،مراتع وآبخیزداری ضرورتی نداشته و نبودش از بودنش بهتر خواهد بود.
ضرورت حضور مردم در جنگل ومرتع با هدف حفظ وحراست از عرصه های جنگلی ومرتعی در قالب مشارکت های مردمی بحثی کاملا متفاوت از هم بوده که سازمان متولی این بحث، با اصل مشارکت مردمی در بهره برداری اصولی از منابع طبیعی مخالفتی ندارد.اما حضور دام در جنگلهای شمال با وجود تاج پوشش فراوان جنگلی و عدم تابش نور به کف جنگل ودر نتیجه عدم وجود علوفه قابل توجه، امری ناشدنی است.ضمن اینکه حضوردامها در جنگل موجب خواهد شد تا بذور موجود در کف جنگل و نهالهای جوان و سر شاخه ها چرا شده و بسترلازم جهت قطع درختان وشاخ وبرگها توسط مردم با هدف تابش نور به کف جنگل و رشد علوفه فراهم گردد.و این یعنی نابودی جنگل و عدم حفظ آب و خاک.
درسالهای اخیربنا به وجود آفات وامراض و شخم زیر اشکوب جنگلهای زاگرس و بلوط غرب برای این 6 میلیون هکتار رمقی باقی نمانده تا بیش از این فشاربر این عرصه ها را فزونی ببخشیم.اگر بذری در پای این درختان باقی بماند و دامی حضور نداشته باشد تا این بذورو نهال های ناشی ازرشد این بذور را بخورند ویا شخمی انجام نشود شاید بتوان امیدوار بود تا زادآوری بلوط ها موفقیت آمیزباشد.ناگفته پیداست که بروز ریزگردها که مردمان زاگرس را مرتب عذاب میدهد ناشی از همین دام مازاد، شخم زیر اشکوب جنگل، بهره برداری غیر فنی ، قطع درختان، تبدیل درختان بلوط به زغال ،فروش بذر بلوط ، کمبود آب وخشکسالی های متوالی میباشد.
تازه ترین اطلاعات لابراتوار Jet Propulsion ناسا که در مجله علمی “تغییر اقلیم” منتشر شده است، حکایت از آن دارند که تغییرات آب و هوایی تا سال 2100 حداقل نیمی از مناطق زمین با پوشش گیاهی را تغییر خواهند داد و 40 درصد از اکوسیستم را به شکل دیگری تبدیل می کنند. برای مثال، جنگل گیاهان پهن برگ به توندرا و علفزارها به بیابان تغییر شکل می دهند.حال سرعت دادن به این روند امری غیر تخصصی و غیر فنی خواهد بود.
در خصوص معادن هم به اندازه کافی قوانین یکطرفه در جهت حمایت از معدن کاوها در وزارت صنایع ومعادن وضع شده است تا بدون جلب نظر دامداران مراتع این معادن واگذار گردد.و این وزارت محدودیتی برای وضع قوانین جدید نخواهد داشت.
جهان در حال حاضر به سمت تبدیل زراعتهای رها شده و دیمزارهای کم بازده به مراتع حرکت میکند وچرا ما اصرار بر تبدیل مراتع به زراعت داشته باشیم و مصرهم باشیم که آب داریم.اگر آب در مجاورت اراضی زراعی داشتیم چرا این اراضی که سالها قبل از مرتع به زراعت تبدیل شده اکنون در خیلی جاها بدون استفاده باقی مانده است؟چند سال قبل ما جشن خودکفائی گندم گرقتیم.اما این خودکفائی تنها یکسال ماندگار بود.اما به قیمت تبدیل بسیاری از راضی مرتعی وتبدیل به زراعت تمام شد.
خداوند بسیاری از اراضی را خلق کرده که نزولات آسمانی در این اراضی به کمتر از 50 میلی متر بارش در سال میرسد.اما خداوند گونه های گیاهی را در همین اراضی خلق کرده که قادر به تحمل شرایط سخت گرما و شوری و کم آبی میباشند.حال اگر بخواهیم در این اراضی همین گونه های درختی،درختچه ای و بوته ای را حذف کنیم و کشاورزی انجام دهیم قطعاً موفقیت نخواهیم داشت.
در ابتدای دوره ریاست جمهوری و سال 84-85 برخی استانداران به توصیه دکتر احمدی نژاد اصرار بر حفظ منابع طبیعی و بهره برداری اصولی از این منابع خدادادی داشته و اکنون شاید این سخنان برای برخی این ذهنیت را تداعی نماید که به بهای رسیدن به سود آنی و برداشت صرف از منابع طبیعی مصالح ومنافع بلند مدت حاصل از این عرصه ها را فدا کنیم.
این سخنان به این می ماند که بگوئیم چون در برخورد با شکارچی موفق نبوده ایم وکمبود گوشت هم داریم لذا اجازه دهیم گوشت از منابع خدادادی و حیات وحش تامین گردد.در این صورت نه وجود سازمان حفاظت محیط زیست برای حفظ حیات وحش ضرورت خواهد داشت ونه سازمان جنگلها، مراتع وآبخیزداری کشوربرای حفاظت از جنگلها ومراتع.