در روز چهارشنبه – ۲۷ دیماه ۱۳۹۱ – شاهد سخنانی شگفتآور از عالیترین مقام اجرایی کشور در مقابل نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بودیم که لرزه بر اندام جنگلهای کشور میاندازد!
بدون شک پیشنهاد واگذاری جنگلها به دامداران که در راهکارهای چهارگانه اقتصادی رییس جمهور در مجلس، آنهم در سال پایانی حکومت هشت سالهاش مطرح شد، گواه این حقیقت تلخ است که آموزهها و اصول محیط زیستی در برنامههای مدیریتی پیشروی جایی نداشته و آشکارا تمامییافتههای متخصصین و اصول فنی در علم جنگلداری نادیده گرفته میشود! ماجرای نگران کنندهای که اضافه بر کارشناسان و دستاندکاران منابع طبیعی، بسیاری از ایرانیان دوستدار طبیعت را نیز دچار حیرت کرده است.
یافتههای تحقیقاتی و پژوهشی در حوزه جنگلهای کشور، جملگی حکایت از ایجاد تغییرات اساسی در وسعت و کیفیت تودههای جنگلی کشور در دهههای اخیر داشته که میتوان این تخریبها و تغییرات پسرونده را از پیآمدهای اساسی افزایش جمعیت، نگاه معیشتی و بیتوجهای به ظرفیت محدود تولید این منابع جنگلی دانست که شوربختانه در حال حاضر چنین سرنوشت ناخوشایند و دهشتناکی را بر این اندوختههای طبیعی ارزشمند ایرانیان حاکم کرده است.
چرای پرشمار دام در تمامیعرصههای جنگلی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تخریب مورد تأیید و تأکید تمامیکارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی کشور است. دامهای روستاییان در تمام طول سال در عرصههای جنگلی حضور داشته و تنها در فصل زمستان در مدت کوتاهی وجود برف ممکن است مانع از حضور آنها در جنگلها شود و دامهای عشایری نیز زودتر از آغاز فصل چرا که حدودا” اوایل خرداد است، وارد رویشگاههای جنگلی شده و خیلی دیرتر و مدتی پس از پایان فصل چرا که اواخر شهریور است، از جنگل خارج میشوند.
فراموش نکنیم که ظرفیت تولیدی پوشش گیاهی علفی کف جنگل بسیار محدود بوده و فقط میتواند علوفه مورد نیاز تعدادی اندک و معدود از دامهای دامداران جنگلنشین را تأمین کند، در حالیکه اضافه بر تعلیف طولانی مدت، تعداد دام چرا کننده در این جنگلها بسیار زیاد و چندین برابر ظرفیت تولید علوفه کف جنگل بوده و این علوفه تولیدی درصد ناچیزی از نیاز غذایی دامهای موجود در جنگل را تولید کرده، بنابراین بهناچار بخش اعظمیاز علوفه موردنیاز این دامها از طریق چرای نهالها و یا بذر و برگ درختان و درختچهها تامین میشود. ترکیب دام نیز که عموما”در روستاها از نوع بز است روند اثرگذاری این عامل تخریبی را تشدید میکند.
از بین رفتن نهالها در اثر چرای دام، قطع درختان به صورت سرشاخهبری و کمربری برای تهیه علوفه از جمله نشانههای آشکار تخریب و جنگلزدایی بوده که ناشی از حضور مفرط دام در این عرصههای طبیعی است. تعلیف لاشبرگهای کف جنگل و میوه درختان و یا جمع آوری میوه برای تغذیه زمستانی دام، اضافه بر تهدید حیات جانوری جنگل، کاهش بارخیزی خاک و کمبود شدید مواد غذایی، ایجاد کوبیدگی و فشردگی خاک، افزایش میزان هرز آبها، اختلال در چرخه طبیعی زادآوری گیاهی و فقدان تجدید حیات طبیعی جنگل را به دنبال خواهد داشت.
یادمان باشد که در حال حاضر، جنگلها تنها ۷ درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده و سرانه جنگل در کشور ما ۱۷۰۰ مترمربع بوده، در حالی که استاندارد جهانی آن ۸۰۰۰ مترمربع است و دولت نیز در سند چشم انداز مکلف به افزایش سرانه جنگل و کاهش فاصله با استاندارد جهانی شده است.
و همینطور فراموش نکنیم در حالیکه میانگین راندمان آبیاری در بخش کشاورزی به عنوان مهمترین و بزرگترین مصرفکننده آب کشور، هنوز در حد ۳۰ الی ۳۵ درصد است(میانگین راندمان آبیاری منطقهای و جهانی در حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد)؛ آیا بهتر نیست به جای آن که اولویت نخست مدیریت بخش کشاورزی کشور، گسترش افقی و تهیه زمین بیشتر برای این بخش و تغییر کاربری غیرعلمیجنگلها و مراتع باشد، نخست به فکر ارتقای نرمافزاری بخش کشاورزی بوده و پس از آن که راندمان آبیاری، ضایعات کشاورزی و مصرف کود و سموم شیمیاییاش را به سطح استاندارهای جهانی رساند، آنگاه به دنبال تغییر کاربری جنگلها برای دامداری و یا کشت دیم در زیراشکوب آنها باشد؟
در همین رابطه:
– روزنامه آرمان:(محمد درویش: توسعه ایران نباید از مسیر زاگرس بگذرد) و (اسماعیل کهرم: برای تولید آب؛ جنگلها را حفظ کنید) و (چراغ سبز بازگشت دامها به جنگل!)
– روزنامه تهرانامروز: جنگلها قربانی طرح غیرکارشناسی
– روزنامه اعتماد(محمد درویش): مظلومیت منابع طبیعی و محیط زیست نشانه چیست؟
– رادیو اینترنتی ایران صدا(گفتگوی کارشناسی در برنامه پیکبامدادی): فاجعه ورود دام به جنگلها
– روزنامه همشهری: خروج دام از جنگل، یکی از راهکارهای حفظ میراث طبیعی است
– روزنامه آرمان(ناصر کرمی): نگرانی از چرای بذر بلوط در زاگرس