ابتدا: در حوالی عید البته تلخ نوشتن خوب نیست. اتفاقا میبینید که چقدر عکس طرب انگیزی هم انخاب کرده بودم برای یک جور پیشاپیش عید را تبریک گفتن. و عید را البته به همه دوستان تبریک میگویم. اما این تصویر . . این تصویر . . برای من بیش از آنکه فرحناک باشد دردمندانه حسرت آفرین است. ناگهان به یاد آوردم مطلبی را که دقیقا شانزده سال پیش برای کتاب سال 74 همشهری نوشته بودم. مطلب اینطور شروع میشد: “حالا وقت آن است که از زاگرس حرف بزنیم. زاگرس که سر خم کرده و رنجور بر زانوی خود نشسته است . . .”.
حالا شانزده سال گذشته. در این شانزده سال رتبه ایران در رده بندی جهانی فرسایش خاک از ششم به اول رسیده. ششمین بودیم و زاگرس سر خم کرده بر زانو ناله میکرد و حالا اولین هستیم در فرسایش خاک. بی دلیل نیست که زاگرس حالا بی برگ و بارتر از همیشه است. بلوطها به دوردست ترین خط الراسها واپس نشسته اند، دامنه ها بی برگ و بارند، شغالی هم در دره ها باقی نمانده، آبکندها همه ویرانند و بومیان یک به یک به حاشیه شهرها رفته اند برای درآویختن به گوشه ای از سفره نفت. این شد سرنوشت زاگرس ما که با پارسوماش و عیلام و هگمتانه اش نقطه آغاز شکل گیری تمدن بشر بود.
بعد: میگوید ” روزی حتی کوچکترین فرزندان سرزمین من یقه روشنفکران ابتر را خواهند گرفت و از آنها خواهند پرسید وقتی که ملت تنها و بی پناه داشت مثل شعله یک شمع فرو می مرد شما کجا بودید؟” واقعا متعجبم که چرا هیچکس متوجه نیست با مرگ طبیعت این زادبوم ماست که تنها و بی پناه دارد جان می سپارد. تلویزیونها و سایتها و نشریات حتی روشنفکری و حتی مبارزه جو و حتی سیاسی از هزار مزخرفی حرف می زنند به جز این. واقعا به جز این. ..
وقتی این مجلات مثلا عمیق روشنفکری و سیاسی را ورق میزنم همیشه با خودم میگویم واقعا مسئله کشور ما این است که فرسایش خاک مثل خوره دارد بستر حیات ما را می خورد یا اینکه ما بدانیم در جریان نهضت مشروطه بالاخره حق با این معمم بود یا آن مکلا؟ آیا ما برای اینکه بدانیم چطور از این ورطه بیرون بیاییم واقعا لازم است ماهی یک بار کل تاریخ مشروطه را مرور کنیم؟ شاید هم من سیاست نمی فهمم و واقعا لازم است.
سرانجام: این تصویر راست نیست. دیگر بختیاری شادکام و سرخوشی در زاگرس نمانده که اینطور از ژرفای جان دور آتش برقصد. نقش آن دامنه ها هم با خوش خیالی ترسیم شده. چنان برگ وباری متعلق به آلپ است نه زاگرس. عید مبارک، اما یادمان باشد که در سالی که گذشت ما به رتبه اول فرسایش خاک در جهان هستیم و برای یک کشور بدبختی و بحرانی بزرگتر از این قابل تصور نیست.
…
دكتر ناصر كرمي