در سالهاي اخير ميزان جرم و جنايت در كشور عزيزمان ايران به
ميزان قابل توجه اي افزايش يافته است؛ تمايل به خودكشي و قتل، اسيد پاشي و شوك هاي
شديد عصبي موضوعاتي هستند كه مي توانيم در هياهوي كلان شهري همچون تهران و يا حتي
شهرهاي كوچك آنها را به راحتي پيدا كرده و براي هر كدامشان مثال هاي فراواني را
ذكر كنيم؛ امروزه مشكلات روحي و رواني چنان گسترده شده اند كه حتي با بروز
كوچكترين مشكلي مي توانيم خشونتي عميق و خطرناك را در مقابل ديدگانمان احساس كنيم!
اگر امروز حساسيت هاي عصبي و خستگي هاي روحي و جسمي ، آرامش
و صبر و تحمل را از ما ربوده اند بايد اندكي به سيطره فضاي ماشيني كه در شهرهايمان
رخنه كرده است مظنون شويم؛ يكي از دلايل وقوع چنين حوادث ناگواري افزايش افسار
گسيخته « آلودگي هاي صوتي » است؛ آلودگي صوتي و يا همان صداي مزاحم معضلي است كه
با صنعتي شدن شهرها و افزايش بي رويه جمعيت ناخودآگاه به سراغ كلان شهرها و حتي
شهرهاي كوچك رفته و سبب بروز مشكلات ريز و درشتي شده است كه اگر براي حل آنها
راهكارهاي مناسبي در دستور كار متوليان امر قرار نگيرد، بدون شك ابعاد فاجعه آميزي
به خود خواهند گرفت كه آسيبهاي روحي و رواني يكي از مهمترين آنهاست.
اين در حالي است كه در محيط هاي كوهستاني مشكل « آلودگي
صوتي » مي تواند نتايج منفي بسياري را براي سلامت روحي و رواني مردم منطقه به
همراه داشته باشد. موضوع آلودگي صوتي معضلي است كه در سال هاي اخير به دليل كم
توجه اي به آن سبب به وجود آمدن زواياي پنهاني شده است كه هر روز بر عمق آن افزوده
مي شود. آلودگي صوتي به خاطر تاثيرات منفي كه بر روي سلامت جامعه بر جاي مي گذارد
يكي از با اهميت ترين مواردي است كه متاسفانه مورد سهل انگاري مسئولين محيط زيست
كشور قرار گرفته و به ديگر سخن، اگر نگاهي به اطراف خويش بياندازيم با فركانس هاي
مزاحمي روبرو مي شويم كه خارج از استاندارهاي لازم و به صورت چراغ خاموش بر روي
سلامت روح و روان همگي ما تاثيرات منفي مستقيم و غير مستقيمي را تحميل كرده است.
آلودگي صوتي مشكلي است كه به عقيده بسياري از كارشناسان
حوزه محيط زيست حتي از آلودگي هوا نيز خطرناكتر بوده و مي تواند در دراز مدت سبب
بروز مشكلات حاد اجتماعي شود. ساده ترين و محسوس ترين عوارضي كه سر و صدا براي
انسان به وجود مي آورد از دست دادن قدرت شنوايي است؛ بر اساس تحقيقات به عمل آمده
اگر شدت صوتي با فركانس هزار سيكل در ثانيه را در نظر بگيريم برابر با يك « دسي بل
» خواهد شد؛ در حقيقت « دسي بل » واحد اندازه گيري صوت به حساب آورده مي شود.
اين در حالي است كه اگر انساني تنها به مدت ده دقيقه مجبور
به شنيدن صدايي با شدت صوتي 100 دسي بل شود بايد به مدت 20 دقيقه در محيطي كاملا
آرام قرار بگيرد تا اثر منفي صوت وارده از بين برود. اين در حالي است كه حد مجاز
انتشار آلودگي صوتي در اماكن عمومي در حدود 70 دسي بل، در مناطق كوهستاني در روز
60 و در شب 45 دسي بل است. از سوي ديگر استاندارد انتشار آلودگي صوتي در مجاورت
آسايشگاهها و بيمارستانها بين 30 تا 45 دسي بل تعريف شده كه متاسفانه در اكثر
اوقات هيچ كدام از اين استانداردها رعايت نمي شوند !
در اين بين پرسش قابل توجه اين است كه در شهري همچون خرم
آباد كه هنوز هم بافت قديمي خود را حفظ كرده و امروز ميزبان جمعيتي نسبتا بالاست و
وسايل نقليه فراواني در آن تردد مي كنند و هنوز هم مشاغلي همچون مكانيكي ها،
نجاريها و …در آن مستقر هستند، آيا استانداردهاي صوتي رعايت مي شوند؟ و آيا
نظارت اصولي و كارشناساني بر روي آنها اعمال مي شود؟
با نگاهي كوتاه به وضعيت جغرافيايي و توپوگرافي شهر خرم
آباد در خواهيم يافت كه دو عامل طبيعي و اجتماعي در بروز آلودگي صوتي مي توانند
دخيل باشند؛ همانطور كه مي دانيد شهر خرم آباد به واسطه قرار گرفتن در دره هاي
زاگرس بسياري از مناطق آن داراي شيبهاي نسبتا تندي است كه همين شرايط سبب بروز
آلودگي هاي صوتي خواهد شد؛ خودروهايي را در نظر بگيريد كه براي بالا رفتن از شيب
هاي تند مجبور به استفاده از دنده سنگين مي شوند و در مقابل خودروهايي كه سر
پاييني را با سرعت بيشتري طي مي كنند، در هر دو حالت آلودگي صوتي به وجود خواهد
آمد.
در اين بين كمبود سرانه فضاي سبز شهري نيز مي تواند يكي از
موثرترين عوامل عدم كنترل آلودگي هاي صوتي در شهرستان خرم آباد باشد. اين در حالي
است كه از لحاظ اجتماعي نيز حضور گسترده وسايل نقليه موتوري و گره هاي كور ترافيكي
كه در مركز استان لرستان وجود دارند يكي از اصلي ترين منابع توليد آلودگي صوتي در
مركز اين استان محسوب مي شوند! آنچه كه در اين بين از اهميت ويژه اي برخوردار است
برنامه ريزي صحيح و كاربردي براي كاهش و كنترل آلودگي صوتي موجود در شهر خرم آباد
است؛ در همين راستا افزايش كاشت گونه هايي همچون كاج، اقاقيا و چنار مي تواند در
كاهش آلودگي هاي صوتي موثر باشد.
اين در حالي است كه
تلاش براي بالا بردن سطح آگاهي هاي اجتماعي، رشد فرهنگي در مديريت ترافيك، كاهش
وسايل نقليه به ويژه موتورسيكلت ها و تشويق مردم به استفاده از وسايلي همچون
دوچرخه مي تواند سبب بازگشت آرامش به شهر و استاندارد شدن صداهاي منتشر شده گردد.
اين موضوعي كه تنها با همكاري متوليان محيط زيست، شهرداري و رسانه ها ممكن خواهد
شد.