در سوگ زاینده رود ، شعری از آقای مرتضی نوری
این شعر را در ادامه مطلب بخوانید
ای خلق اصفهان و محبان زنده رود
زاری کندی در غم زنده رود
از زنده رود شد به شهره اصفهان
بی زنده رود نیست دگر نیمی از جهان
هر شاخه اش هزار ده آباد کرده است
صحرا و باغ و دشت و دمن شاد کرده است
هر خرمی و سبزه و گل شد از آن پدید
هر جا گذشت شد برکاتش بسی مزید
بر بستر کویر تو باید گریستن
بر ساحل تو نیست دگر جای زیستن
این شاهرگ که قطع شد از قلب اصفهان
خونی نمانده بر تن این جسم ناتوان
یا رب روا مدار تو بر کام دیگران
آبی که داده است طبیعت به اصفهان
کوشیم ما خلایق این شهر شهرافراز
شاید که آب رفته به جوی آوریم باز
بر بانی و مسبب این طرح ننگ و عار
نفرین و لعنت ابدی صد هزار بار
پی نوشت :
تعداد شاکیان پرونده خشک کنندگان زاینده رود از 3300 نفر گذشت
پرونده خشکی زاینده رود در این وبلاگ