در شرایط فقر نسبی کوه نوردان ایران و سایه ی سنگین اقتصاد دولتی بر کشور، تقریبا همه ی کوه نوردان جوان و بسیاری از کوه نوردان میان سال که توان صعود به کوه های بلند را دارند، ناچارند که برای برخورداری از حمایت فدراسیون (که در واقع، نه “فدراسیون” به معنای نماینده یا مجمع باشگاه ها و سازمان ها، بلکه یک اداره ی دولتی است)، تسلیم سیاست های آن که از بالا اعمال می شود، گردند. نتیجه ی این تسلیم، کمرنگ شدن شور و نوآوری، و دنباله روی کوه نوردان زبده از مدیران و برنامه ریزان محافظه کار است. چنین است که می بینیم کوه نوردانی که در بیرون از فدراسیون، در برنامه های کم هزینه ی داخلی، صعودهای نو و کارهای با ارزش دیگر انجام داده اند، در فضای فدراسیون و برنامه های خارج از کشور آن، در چرخه ی کارهای تکراری گرفتار شده اند.
«گشاده رویی آقای شعاعی و پذیرا بودن ایشان نسبت به برنامه های کوه نوردان مستقل» که رامین بر آن تاکید کرده است، گو آن که آرزوی ما است و من هم با حداکثر بضاعت اندک خودم سعی در برجسته کردن این صفت و ره بردن به دل آن عزیز (!) داشته ام، ولی در واقعیت امر وجود خارجی ندارد و فقط می توان گفت که به یک شوخی می ماند. از آدم روشنفکری مانند رامین بعید است که قهر کردن رییس فدراسیون با کوه نوردان مستقل، پرونده درست کردن برای بعضی صعودها و انکار لجاجت آمیز بعضی دیگر، خودداری از تایید شماری از کوه نوردان جویای حمایت مالی نزد مدیران شرکت ها، اصرار بر “ندیدن” انجمنی که سعی در گرد هم آوردن کوه نوردان غیر دولتی دارد، تماس با صدا و سیما و دیگر دستگاه های دولتی به منظور محدود کردن چند کوه نورد، پاسخ ندادن به بسیاری از دعوت هایی که از او برای حضور در نشست های غیر دولتی شده، و ندادن وقت ملاقات به منتقدانی که خواستار دیدار او بوده اند… را نتیجه ی مثلا «تحصیل منابع مالی از سوی باشگاه دماوند» برای یک برنامه و پس از آن همکاری نکردن آن باشگاه با فدراسیون، و یا «وهن مسوولین فدراسیون» (که به نظر من هیچ گاه در انجمن دیده نشده) بداند! در هر شرایطی، این وظیفه ی فدراسیون است که از کوه نوردان حمایت کند و نه آن که به صرف کوتاهی یا اشکال فرضی در کار یک باشگاه یا کوه نورد، سرسختانه کمر به حذف یا بایکوت همه جانبه ی آن ببندد.
اختلاف نظر ما با مدیریت فدراسیون، نه «معلول سوء تفاهمات» بلکه از قضا بسیار ریشه ای و مربوط به برداشت های متفاوت ما و آنان از کوه نوردی فنی است؛ مدیریت فدراسیون و به طور مشخص محمود شعاعی رییس کنونی این فدراسیون، تلقی نادرستی از کارهای با ارزش و جدی دارد و این نگرش، تاثیر مشخصی بر روند دور شدن کوه نوردی ایران از کوه نوردی روز جهان داشته است. پیدا است که رامین، در نکته ی اصلی مورد نظر در یادداشت «کیفیت، عنصر فراموش شده در کوه نوردی ایران» یعنی تکراری و کم ارزش بودن صعودهای خارج از کشور ایرانیان با من موافق است، چرا که برای آن راه حل هم ارایه داده است. همچنین پاسخ گو نبودن فدراسیون به باشگاه ها و دیگر بخش های غیردولتی کوه نوردی را قبول دارد. این دو نکته که از سوی یک کوه نورد باتجربه و خوش فکر بیان شده، باید مورد توجه دست اندرکاران فدراسیون و دیگر دوستداران کوه نوردی قرار گیرد.
در پایان یادآور می شوم که من در یادداشت «کیفیت، …» در درجه ی اول نه به دنبال یافتن علت بی توجهی فدراسیون و جامعه ی کوه نوردی ایران به اجرای صعودهای نو، و نه در پی ارایه ی راه حل، بلکه خواستار تفسیر وضع موجود بوده ام. به این دلیل، در اینجا به راه حل پیشنهادی رامین شجاعی (برگزاری “جشنواره ی صعودهای برتر”) نمی پردازم. همچنین نظری درباره ی روش شناسی (متدولوژی) نقد رامین دارم که در جایی دیگر به آن خواهم پرداخت.