چرا زاگرس یه نمایشگاه تخریب بدل شده است؟ نوشته ای از محمد درویش

ددر بين رويشگاه هاي جنگلي ايران، بي شك جنگل هاي زاگرس در باختر ايران، پهناورترين رويشگاه طبيعي نه فقط كشور كه كل خاورميانه و بلكه آسياي جنوب شرقي به شمار مي آيد. رويشگاهي كه بر بنياد آخرين اندازه گيري هاي انجام شده توسط سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور، افزون بر شش ميليون و 40هزار هكتار وسعت دارد. در بزرگي قلمرو طبيعي جنگل هاي زاگرس همان بس كه بدانيم، بيش از 110كشور در جهان وجود دارد كه محدوده سياسي آنها كوچك تر از زاگرس است.
    خب، ما با اين قلمروي ارزشمند، آن هم در سرزميني كه روي كمربند خشك جهان استقرار يافته است، چه مي كنيم؟
    آيا نوع نگاه مديريت حاكم بر سرزمين و چيدمان اولويت هاي راهبردي آن، به نحوي طرح ريزي و اجرا شده است كه حاصل كار نشان دهنده محوريت حفظ زاگرس به عنوان مهم ترين نگراني گاه حفظ زندگي در ايران مركزي باشد: جايي كه بيشترين جمعيت و مهم ترين مراكز اقتصادي، صنعتي و سياسي كشور را در خود جاي داده است؟
    شوربختانه بايد براي شما خوانندگان عزيز «اعتماد» بگويم كه نه!پاسخ پرسش فوق منفي است. وگرنه چه دليلي دارد كه يوسف حسينعلي زاده، يكي از كارشناسان باسابقه سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور در گزارش خود، سياهه يي تمام نشدني از ركورد تخريب ها در كشور را به زاگرس منتسب كند؟
    براستي چرا بايد 36درصد از مساحت جنگل هاي تصرف شده كشور، 31درصد از مساحت مراتع تصرف شده كشور، 79درصد از كل كوره هاي زغال كشور، 44درصد از كل چراي غيرمجاز دام، 69درصد از كل هيزم هاي مكشوفه، 15درصد از كل چوب آلات مكشوفه، 58درصد از زغال هاي مكشوفه و بالاخره 50درصد از محصولات فرعي مكشوفه كشور مربوط به زاگرس باشد؟ و چرا بايد اين اندوختگاه ناهمتا بطور متوسط سالي 500 بار در آتش بسوزد؟
    مگر در زاگرس 40درصد از آب هاي كشور جاري نيست و مگر اين سد سبز، كاراترين ريه وطن براي افزايش توان زيست پالايي ايران زمين به شمار نمي آيد؟ (يادمان باشد كه هر هكتار از جنگل هاي زاگرس مي تواند تا 68 تن در سال از بار گرد و غبار موجود در هوا را بگيرد)، پس چرا در طرح هاي توسعه متوجه اهميت استراتژيك حفظ اين رويشگاه – آنگونه كه شايسته و بايسته است – نيستيم! هستيم؟
    حرفم اين است كه جنگل هاي زاگرس اگر حتي در اقليمي نامرطوب و سوزان چون ايران زمين هم استقرار نيافته بود، باز هم سزاوار بيشترين توجه و بالاترين درجه حفاظت مي بود، واي به حالي كه در سرزميني استقرار يافته كه ميانگين سرانه فضاي سبز مردمانش، به يك چهارم متوسط جهاني هم نمي رسد و سرانه آب در دسترس شهروندانش در آستانه مرز تنش آبي قرار دارد.
    باشد كه قدر اين مزيت را بيشتر دانسته و اين سد سبز را به بهاي ساخت سدهاي سيمان اندود و غول پيكر نابود نكنيم.

 

مأخذ: روزنامه اعتماد شماره 2229، مورخ ۱۵/۰۵/۹۰

Posted in: دسته‌بندی نشده Filed under: