درگذشت یاسر یک حادثه نبود

دکتر حسین آخانی- سبز پرس

 اصلا  بزرگنماییفکرش را هم نمی کردم که اولین یاداشت خود را از برلین به سوگنامه دوست و همفکر عزیزمان یاسر انصاری اختصاص دهم. طبق عادت همیشگی بعد از دو روز فرصت کردم سری به اینترنت و سبز پرس بزنم که با دیدن خبر پر کشیدن یاسر بشدت شوکه شدم. هنوز یادم نمی رود وقتی در آخرین روزهای سال 89 درختان چنار دانشگاه به زمین افتادند خود را به دانشگاه رساند و اولین کسی بود که گزارش این حادثه دردناک را در سبز پرس منتشر کرد.

امسال سال بدی بود. یاسر سومین عزیزی است که از دست دادنش برایم بسیار سخت است. کمی دورتر در فروردین ماه دکتر فخر طباطبایی استاد اکولوژی گیاهی دانشکده کشاورزی را از دست دادیم. او فردی درویش بود، از این دنیا جز دوستانش هیچ نداشت. هر بار که سراغم می آمد ساعتها با هم حرف می زدیم. در چند ماهی که بعد از سکته مغزی در بیمارستان بستری بود توان صحبت کردن را از دست داده بود و چه درد جانکاهی می کشید. درست هفته گذشته بود که خبر درگذشت خانم دکتر اهرابیان مرا بار دیگر منقلب کرد. خانم دکتر از جمله بهترین استادان علوم کامپیوتر بود. او هم سالها رنج سرطان را تحمل کرد و خیلی زود از میان ما رفت. اما یاسر خیلی زودتر از همه رفت و شاید بیشتر از همه ما را شوکه کرد. او فقط 32 سال داشت. به گمان من مرگ یاسر اتفاقی نبود. اگر کمی به دوروبر خودتان نگاه کنید سرطان و سکته امان همه خانواده ها را بریده است. من اطلاعی از آمار مقایسه ای مرگ و میرهای اینچنینی ندارم ولی از آن زمانیکه در سال 1360 برادر 20 ساله ام در اثر سرطان جان باخت هر از چند گاهی این لولو به سراغ دوروبری هایمان می آید و گلی از باغ زندگی اطرافیان را پر پر می کند. آنموقع که برادرم در اوج جوانی رفت متهم ردیف اول صنعتی شدن اراک بود. اینکه می گویم مرگ یاسر اتفاقی نبود نیاز چندانی به شواهد علمی ندارد. یاسر با آن قامت رعنایش با چنارانی قابل مقایسه است که تا بن با بتن خفه شده اند و دود و گرد و غبار نفسشان را بریده است. یاسر خوب می دانست که برای چه مبارزه می کند. او می خواست چون چنار بالا برود و با سبزی و طراوت خویش بودنش را معنی ببخشد. اما تسلط بتن حق زیستن را از او گرفت.  این تسلط بتن است که امروز نه تنها جریان خروشان کارون و زاینده رود را سد کرده است، بلکه برایمان هزاران درد به ارمغان می آورد که کمترینش فراهم کردن بستر قتلگاه ارابه های آهنین ایران خودرو و سایپا است.

می گویند ما ایرانها خیلی با هوشیم. ولی نمی دانم که چرا مهندسین ما که قاعدتا بایستی جزء با هوشترین اقشار جامعه باشند چرا درک نمی کنند که کشتن طبیعت ایران جز مرگ هیچ چیزی به ارمغان نمی آورد. گیرم که شما هم با بچه هایتان از سود پروژ های مخرب طبیعت ایران توانستید به خارج بیایید و در اروپا و آمریکا زندگی کنید ولی هیچوقت فکر کرده اید که برادر شما، خواهر شما، خاله شما، عمه شما، عموی شما و دیگر هموطنان شما نمی توانند ایران را ترک کنند. شما با بتن، گلستان ایران را به گورستان تبدیل می کنید و چناران و بلوطهای راست قامت این خاک را برای جاده ها و سازه های خود چون یاسر به زمین می افکنید. ساختن صد ها سد و خشکاندن کارون و زاینده رود و ارومیه و شادگان برای کارنامه شما و تاریخ ایران ننگی ابدی است. اگر هنر دارید کاری کنید که انرژی بیکران خورشید را در گسترده ایران را مهار کنید و به دنیا برق صادر کنید؛ وگرنه سد کردن رگهای حیات کار عاقلان نیست.

من 21 سال پیش به برلین آمده بودم. دو روزی که مجددا پا به این شهر گذاشته ام باورم نمی شود که در متروپول اروپا و قلب صنعتی ترین کشور جهان همه چیز سبز و طبیعی است. فضای دانشگاه به حدی زیبا و طبیعی است که آدم دلش می خواهد فقط قدم بزند تا از زندگی لذت ببرد. در تمام برلین سعی شده است تا آنجا می شود فضای سبز طبیعی را احیا کرد.در  باغ گیاهشناسی می توان الوسیستمهای باز سازی شده همه عالم از جمله ایران را دید. اما در دانشگاه خودمان نه تنها درختان چنار را بخاک انداختند بلکه گیاهانی که بدون صرف پول نفت سر در می آورند با بی رحمی تمام توسط کارگران غیر ایرانی پیمانکار فضای سبز دانشگاه قلع و قمع می شوند. هر بار که سعی کردم گیاهی از طبیعت را در محوطه دانشگاه بکارم با همان روش نابود شدند و من فقط غصه خوردم. نباید تعجب کرد که مهندسان تربیت شده در چنین فضایی با طبیعت عناد دارند و درک آنها از گل و گیاه، و فضای سبز فقط گیاهان بیگانه ای است که با زور پول نفت و عوارض توسط کارگران غیر ایرانی پیمانکاران کاشته می شوند و با آب ربوده شده از دیگر نقاط کشور سبز می مانند. اما همین آدمها رویای شان بودن و زیستن در کشورهایی است که طبیعتشان را پاس می دارند. اینجاست که باید در این نظر تجدید نظر کرد که چرا باهوشترین مردم دنیا شاخه ای را قطع می کنند که رویش نشسته اند. آری مرگ یاسر یک حادثه نبود. او در نبردی نابرابر با بتن جوانمرگ شد، راهش پایدار.