یکی از عاشق ترین زندگان مُرد…

 بزرگنماییمرگ، حقیقتی است که اگر به هنگام باشد، اندوهی تامل برانگیز بر دل می نشاند و شاید حسرتی و هشداری که زندگان و زندگی را پاس بداریم. مرگ جوان، اما واقعیتی است که «درد در رگان و حسرت بر لبان و آتش در استخوان» می نهد. کوچ همیشگی یاسر انصاری کجوری چونان مرگ رودی شفاف و خروشان است که سدی شوم آن را خاموش می سازد؛ یا جنگلی شاداب که راه سازان رهزن آن را بیابان می کنند؛ یا علفزاری که به زیر سم اسب یغماگران خاک، خاکستر می شود.

شور عاشقانه وبی پروای او را در دفاع از محیط زیست ستمدیده ی این سرزمین، از همان نخستین برخورد (شاید 6-5 سال پیش) دریافتم و هر بار که می دیدم اش یاصدایش را می شنیدم، گرمای این عشق را بیشتر حس می کردم. یقین دارم که در آخرین لحظه ها هم  چشم انداز کوه ها و تالاب ها و ساحل های زخم خورده ی ایران را در نظرگاه داشته و دلواپس آن ها چشم بر هم نهاده است.

با چشمانی اشکبار، برای همسرش مژگان جمشیدی این دیده بان خستگی ناپذیر محیط زیست ایران، صلابت کوهستان را آرزو می کنم تا بتواند این غم کوهوار را با خود بکشد. محیط زیست از نفس افتاده ی ایران، امروز غمناک تر از هر روز است؛ سخنگویی دلاور و تلاشگری کم مانند را که از پایه گذاران «کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست» و خبرگزاری سبزپرس بود، از دست داده است.

 این اندوهِ گران بر همه ی طبیعت دوستان تسلیت باد.