مسعود مولانا- کوه نیوز
چیستی کوهنوری و نقدی کوتاه بر مقالهی “کوهنوردی حماسی” نوشته مهدی فرهادی در روزنامه شرق در تاریخ نهم مردادماه 92
در جهان امروز، میلیونها نفر در رشتههای مختلف کوهنوردی، همچون: کوهگردی، طبیعتگردی، صخرهنوردی، کوهنوردی نیمهحرفهای، کوهنوردی حرفهای، صعودهای بلند، غارنوردی و … به این ورزش میپردازند.
تنوع و جذابیت موجود در این ورزش، طیف وسیعی از قشرهای گوناگون اجتماع را با انگیزههای متفاوت، به سوی خود جلب کرده است؛ تحرک و تأمین سلامت، همنشینی با طبیعت، حفاظت از محیطهای کوهستانی، رشد خودباوری و اعتماد به نفس، ارتقاء سطح تواناییهای فردی و اجتماعی، پاسخ منطقی به نیازهای ماجراجویانه و … .
میتوان گفت که طیف متنوع اجتماعی با انگیزههای گوناگون، کوهنوردی را به امری ورزشی، فرهنگی، اجتماعی، و به ویژه زیستمحیطی تبدیل کرده است. اگرچه اهمیت موارد فوق برای همهی کوهنوردان یکسان نیست و براساس تفاوت ذهنیت و نیازهای فردی، بخشهایی ارحجاند، اما تاریخ این ورزش و منشِ کوهنوردان، مؤید آن است که تعادلی تقریبی میان گرایشهای مختلف برقرار گشته است.
«بیانیهی تیرول» که در دسامبر 2002 در تیرول اتریش تدوین گردیده، به مثابه منشور جهانی کوهنوردان، به نوعی نشانهی چنین تعادلی است.
روح این بیانیه شامل احترام به شأن انسانی و درک حضور دیگری، احترام به فرهنگهای بومی مناطق کوهستانی، حفظ محیطزیست کوهستان، تأکید بر صداقت در اجرای برنامهها، مدیریت مشارکتی در ساختار داخلی سازمانهای کوهنوردی، دستیابی به اهداف عالیتر در ورزشهای کوهستانی، همکاری کوهنوردان با یکدیگر در شکلدهی انجمنهای صنفی، و تلفیق مناسب از احترام به فردیت افراد و منافع جمعی است.
واقعیت آن است که این ورزش در مجموع از شأن و جایگاه خاصی در میان ورزشکاران و در ذهنیت عمومی جامعه برخوردار است. حال میپرسم که چگونه ورزش کوهنوردی به چنین مرتبهای دست یافته است؟
آیا افراد خاصی با ویژگیهای منحصر به فرد به این ورزش روی آورده و آن را ارتقاء دادهاند؟ یا آن که ذات کوهنوردی چنان است که انسانها در زلال آن صیقل مییابند و از فرازی انسانیتر به پیرامون خویش مینگرند؟
کدامین نیرو و انگیزه کوهنورد را وا میدارد تا به محض آگاهی از حادثهای ناگوار، از تهران عازم دیوارهی علم کوه گردد و در سیاهی شب، دمای ده درجه زیر صفر، آویزان میان زمین و آسمان، جان کوهنوردی را نجات دهد که اصلاً او را نمیشناسد؟ بهراستی کیست این «رند یک لاقبا» که برای بالا کشیدن همنورد زخمی، آرام و باوقار تا اعماق غار دشوار پراو پایین میرود؟ چگونه است که کوهنوردان در بسیاری از بلاهای طبیعی مانند زلزله، در صف مقدم امدادرسانی قرار دارند؟
اگر چنین منش و مرامی در کوهنوردی، امری استثنائی نیست (که نیست) لازم است از مقولهی «چه کسی» و «کیستی» فراتر رویم و به مفهوم «چیستی» این ورزش بپردازیم و بپرسیم که: چیست این ورزش که انسانها را اینگونه متحول میکند؟
بیگمان عوامل ترکیبی و زیادی در این امر دخیلاند، اما یک عامل اساسی وجود دارد و آن، همآمیزی و همآغوشی با روح سرگردان کوهستان است، روحی که ترا به فراز فرامیخواند، تا از آن بالا خود را خُرد ببینی.
و اما نقد من به مقالهی آقای فرهادی
1- ایشان کوهنوردی را محدود و محصور در یکی از انواع گرایشهای آن کرده و میگویند: «کوهنوردی یک ورزش ماجراجویانه است، نه بیشتر و نه کمتر» اینکه بخشی از کوهنوردان، این ورزش را فقط و فقط در وجه ماجراجویانهاش میپسندند و بس، حقیقتی است انکارناپذیر، اما اگر بگوییم کوهنوردی فقط در همین گرایش خلاصه میشود، آنگاه بخش بزرگی از کوهنوردان را از زمین این ورزش بیرون کردهایم.
بهراستی چگونه میتوان ادعا کرد که تنها فهم درست از این ورزش همان است که من و «مسنر» و عدهای چون ما میپسندند؟
2- ایشان میگوید: «کوهنوردی حماسی متولد شده در دههی اول قرن بیستم که مبدع آن رژیمهای فاشیستی چون آلمان و ایتالیا بودند …. و با کمال تأسف این رویهی ریاکارانه هنوز در جامعه ما رواج دارد …».
آقای فرهادی میتواند با کوهنوردی حماسی مخالف باشد، اما آن را متصل به اندیشههای فاشیستی دانستن، و کنشگران چنین گرایشی را افرادی ریاکار نامیدن، آیا خود نشانهای از تصلّب اندیشه و ندیدن گرایشهای متنوع در این ورزش نیست؟
3- آقای مسنر کوهنورد بزرگی است، دارای اندیشههای خاصی خود و بسیار محترم. اما چگونه به این نتیجه رسیدهاید که هر چه او گفته است فصلالخطاب است؟ اصلاً چرا ورزش کوهنوردی باید با نگاه قیم پسندانه، به اندیشههای یک نفر متصل باشد؟
4- آقای فرهادی میگوید: «آنچه یک کوهنورد را برای صعود یک قله بر میانگیزد، هر هدفی میتواند داشته باشد جز قرار دادن پرچم کشور یا گروه یا باشگاهش بر فراز قله، اما با کمال تأسف این رویهی ریاکارانه هنوز در جامعهی ما رواج دارد».
با این برداشت، آقای هیلاری اولین فاتح اورست که پرچم کشورش را برفراز این قله به اهتراز از در آورد، و میلیونها نفر دیگر را که چنین میکنند نیز باید در خیل ریاکاران دیگر قرار داد!
توصیهی من به آقای فرهادی این است که تأمل بیشتری داشته باشند، و اندکی بیشتر به همآمیزی با جامعهی کوهنوردی بپردازند. باشد که یکدیگر را بهتر درک کنیم و به عقاید و سلایق متفاوت، بیشتر احترام بگذاریم.
× مسعود مولانا . عضو انجمن کوهنوردان ایران و دبیر اجرایی انجمن دوستداران دماوند کوه