خورشید چون دشنامی برمی آید (بخش آخر)

هر اندازه بارش به شکل برف کم­تر شود، به میزانی بس بیشتر خطر فصلی شدن رودخانه­ها و آبگیرها فزونی می­گیرد. می­توان گفت که یک نقش مهم برف و یخ در جریان داشتن رودخانه­ها، نقشی است که "چرخ لنگر" در موتورها دارد؛ به این معنا که به حرکت منظم آب کمک می­کند و جلوی نوسان­های شدید را می­گیرد. با تبدیل بارش­ها از برف به باران، ممکن است میانگین بارندگی کم­تر نشود، اما توزیع بهینه­ی آب در طول سال مشکل می­شود، ضمن آنکه ممکن است خطر سیل  و از دست رفتن مقدار زیادی آب که ذخیره شدنی نیست هم افزایش یابد. متاسفانه، تمامی مشاهده های صحرایی – که به چند نمونه از آنها اشاره شد – و نیز گزارش منابع رسمی حکایت از آن دارد که حتی در یک دوره بارندگی خوب اخیر (مهرماه 80 تا اردیبهشت 81) «ریزش­های جوی در حوزه­های آبگیر کشور به جای برف، بیشتر به صورت روان­آب (جریان سطحی) بوده» است(24). گرم­تر شدن پیوسته­ی هوا درجندسال اخیر (به طوری که مثلا در تهران در روز 25 اردیبهشت 80 دما به 36 درجه رسید که در آمار سی سال پیش از آن بی­سابقه بوده25) زنگ خطری است که برای همه­ی مدیران کشور و شهروندان ساده به صدا درآمده است. همه باید بدانند که در ایران جای هیچ گونه خوش خیالی در مورد آب نیست و اکنون حتی نمی­توان امیدی به "ترسالی"ها داشت. مثلا در همین دوره­ی پرآب مهرماه 80 تا اردیبهشت 81 که میانگین بارندگی کشور حدود هفت درصد از میانگین سی ساله بالاتر بوده است(24) از اوایل تابستان نشانه­های کم­آبی در استان فارس بروز کرد، چنان که مدیرکل امور عشایر این استان گفت: «به رغم بارندگی­های سال گذشته و اوایل سال جاری، به دلیل خشک­سالی­های ممتد و برداشت فزاینده­ی آب­های زیرزمینی، جامعه­ی عشایری فارس همچنان در معرض خطر خشک­سالی و کم­آبی قرار دارد(26). این همان استان فارس است که تا چهار پنج سال پیش، دریاچه­ها و تالاب­هایی گسترده مانند، بختگان، مهارلو، کافتر، ارژن... همچون نگینی در دشت­های کم ارتفاع آن می­درخشید، و از کوه­های بلند آن رودهای خروشان دایمی جاری بود. در زمان­های دورتر، جغرافی­دانان، فارس راسرزمین بسیار پرآب خوانده­اند؛ اصطخری (قرن چهارم) در فارس یازده رود بزرگ را نام می­برد «که هرگاه کشتی بر آن روان نمایند، تحمل آن­ها را می­کنند(27) و می­گوید: «رودهای کوچک­تر چندان به وفور یافته می­شود که از عهده­ی شمردن آن­ها بر نمی­آید.» مقدسی (قرن چهارم) می گوید: «آب در فارس فراوان است و تعداد تقریبا زیادی رود در آن ناحیه هست(27).

کوه­نوردان همیشه با حساسیت وضع طبیعت را زیر نظر داشته­اند؛ اعلام مناطق بکر به عنوان پارک ملی با کوشش­های یک کوه­نورد (جان موییر 1914-1886) آغاز شد. این طبیعی­دان و کوه­نورد آمریکایی (با اصلیت اسکاتلندی) در سال 1868 وارد دره­ی یوسمیتی (Yosemite) در منطقه­ی سییرانوادای کالیفرنیا شد و گفت: "این دره لطیف­تر از آن است که مورد حمله­ی انسان قرار ­گیرد." موییر باشگاه سییرا (Sierra Club) را پایه­گذاری کرد و اقدام به شناسایی و نقشه­برداری منطقه، و تلاش برای حفاظت آن­جا کرد. نتیجه­ی این تلاش­ها، اعلام منطقه­ی یوسمیتی به عنوان پارک ملی (Yosemite National Park) بود. که یکی از نخستین اقدام ها از این نوع در جهان به شمار می­رود.

بسیاری از کوه­نوردان بزرگ جهان مانند ادموند هیلاری، کریس بانینگتون، و راینهولد مسنر، جزو پیشگامان حفاظت محیط زیست- و به طور خاص، محیط کوهستان – بوده­اند. تغییرات آب و هوایی نیز از چشمان نگران کوه­نوردان طبیعت­دوست دور نبوده است. در بسیاری از گزارش­های کوه­نوردان پرسابقه، از سال­ها پیش، به گرم شدن زمین و کم شدن یخ و برف کوه­ها اشاره شده است. به عنوان مثال کورت دیمبرگر که در سال 1984، پس از 21 سال یک بار دیگر عازم صعود قله­ی 8047 متری برودپیک شده بود، در گزارش صعود دوم خود اشاره می­کند که این بار بسیاری از جاهایی را که پیش­تر پوشیده از یخ و برف دیده بود، به شیب­های سنگی بدل شده بودند(28).

چندی پیش در مجله­ی کلایمبینگ، از مارک بوون، دکتر فیزیک­دان و کوه­نورد (از دانشگاه معتبر MIT)، مقاله­ی تحلیلی و مقایسه­ای درباره­ی وضع یخ و برف تعدادی از کوه­های آمریکای جنوبی، آلپ­ها، هیمالیا و ... درج شد(29). بوون در این مقاله، کوه­ها را در کره ی زمین، "قناری­هایی در معدن"(حس­گرهای دگرگونی وضع هوا) خوانده است. او می­نویسد که یخچال­های بالای 5000 متر، در لایه­ای از زیست­کره که احتمالا حساس­ترین لایه است، قرار دارند و در زمین که تحت تاثیر اثر گلخانه­ای است، بیشترین تغییرات جوی دقیقا در ارتفاع 8000 متری رخ می­دهد. بوون همچنین اشاره می­کند که بر اساس مطالعات انجام شده روی لایه های یخ چند هزار ساله، مشخص شده است که پنجاه سال گذشته، که دقیقا مصادف است با دوره­ی افزایش سرسام­آور مصرف سوخت­های فسیلی، گرم­ترین سال­ها در چهل هزار سال گذشته بوده­است. بوون بر پایه­ی تحقیقات و مشاهدات پژوهشگران گوناگون، اظهار می­کند که در چند سال اخیر به علت رشد روزافزون گاز دی­اکسیدکربن ناشی از سوخت­های فسیلی که پس از بخار آب، دومین گاز گلخانه­ای موثر گرم شدن زمین است، زمین با سرعت باورنکردنی گرم­تر شده و یخچال­های جهان عقب­نشینی کاملا محسوسی داشته است. مهم این است که گرم شدن ناشی از افزایش گاز دی­اکسیدکربن، به افزایش بخار آب منجر می­شود و افزایش بخار آب به نوبه­ی خود باعث تشدید اثر گلخانه­ای می­شود(اثر موسوم به بازخورد بخار آب یا Water Vapor Feedback).

تقریبا از همه­ جای جهان خبر می­رسد که یخ پهنه­ها و یخچال­ها با سرعت در حال کوچک شدن­اند: در آلاسکا فصل سرد کوتاه می­شود و تابستان­ها گرم و خشک؛ در مکزیک، آتش­فشان­های برف­پوش به توده­های تماما خاکی و سنگی بدل می­شوند؛ در آمریکای جنوبی، یخ پهنه­ها به دریاچه بدل می­شوند؛ برف­های افسانه­ای کلیمانجارو با سرعت به سوی قله عقب­نشینی می­کنند و احتمالا تا 15-10 سال دیگر به کلی محو می­شوند؛ در آلپ، پلکان­هایی که از کناره­های یخچال­ها به روی آن می­رود، هر ساله با سطح یخچال بیشتر فاصله می­گیرد و حجم این یخچال­ها از سال 1850 تا کنون نصف شده­است؛ در گلیشیر پارک (Glacier Park) آمریکا از 150 یخچال که در سال 1850 وجود داشتند، یک صد یخچال محو شده است؛ در منطقه­ی اورست، فقط در بهار 2001 یخچال خومبو 100 متر (از 6000 متر به 6100 متر) عقب­نشینی کرده است و ... .

بوون می­گوید که دانشمندان و محققان جهان با اتفاق آرای شگفت­آوری (که در دیگر تحقیقات کم سابقه بوده­است) به این نتیجه رسیده­اند که دخالت­های انسانی و مصرف سوخت­های فسیلی در گرم­کردن زمین تاثیر اساسی داشته است. و زمین می­تواند تا پایان قرن 5/10 درجه گرم­تر شود که این میزان یک درجه بیشتر از دمای زمین در پایان آخرین عصر یخبندان خواهد بود. این دما برای از میان بردن یا آسیب رساندن به بسیاری از زیست­بوم­ها، گونه­ها، و تعداد بی­شماری از جوامع انسانی کافی است. دی­اکسیدکربنی که بر اثر سوختن سوخت­های فسیلی وارد جو می­شود، 5 تا 10 برابر میزانی است که از تمامی آتش­فشان­های زمین (که خود منشا تمامی کربن موجود در جو، گیاهان، جانوران، نفت و زغال­سنگ است) خارج می­شود؛ یعنی حدود 6 میلیارد تن در سال! در این قرن، مقدار دی­اکسید کربن می­تواند به 50 میلیارد تن برسد. آخرین باری که این مقدار دی­اکسیدکربن در جو وجود داشته است، تمساح­ها و لموره­های پرنده در نزدیکی جزیره­ی السمر(Ellesmere) در شمال مدار قطبی زندگی می­کردند.

 

چه می­توان کرد؟

کوه­نوردان، و باشگاه­های آنان (و دیگر گروه­های اجتماعی) باید در روشن ساختن افکار عمومی و نشان دادن واقعیت نگران کننده­ی تغییرات اقلیمی بکوشند. آنان برخلاف سیاستمداران که نسبت به تغییرات آب و هوا تجاهل می­کنند و برای ادامه­ی حکومت چندساله­ی خود، متکی بر آمارهای "توسعه" و "رشد اقتصادی" هستند که به قیمت مصرف بی­حساب منابع طبیعی و سوخت­های فسیلی حاصل می­شود، می­توانند الگوهای زندگی توام با مصرف کم­تر و بدون ریخت و پاش را تبلیغ کنند و به کار گیرند. می­توان در سفرها از وسایل حمل و نقل عمومی یا مشترک استفاده کرد، می­توان بر شهرت مصرف بیشتر لگام زد و دستخوش تبلیغاتی که القا می­کنند بدون استفاده از وسایل رنگارنگی که هر روز به بازار می­آید، کوه­نوردی (و دیگر امور زندگی) ممکن نیست، قرار نگرفت.

کوه­نوردان می­توانند در معرفی منطقه های طبیعی برای حفاظت کامل، و در حفظ پوشش­های گیاهی که زمین را خنک و به جذب آب کمک می­کنند پیشگام باشند. در ایران، کوه­نوردان باید بر مهم­ترین خاصیت کوه­ها، یعنی آب­زایی آن­ها، انگشت بگذارند و اعلام کنندکه در شرایط گرم­تر شدن زمین و کم شدن ذخیره­های سالانه­ی برف و یخ، بهره­برداری­های دیگر(مانند چراندن دام در کوه­ها، و جنگل تراشی) کاری است در درازمدت غیر اقتصادی و در واقع تیشه زدن بر بنیان "برج­های آب" طبیعی که تولیدکننده­ی با ارزش­ترین و حیاتی­ترین "کالا" یعنی آب هستند.

تعداد کوه­نوردان و کوه­گردان به سرعت فزونی می­یابد، به این دلیل حضور آنان می­تواند در تخریب و آلوده ساختن سرچسمه­ها موثر باشد؛ چیزی که جلوگیری از آن، یک "باید" دیگر برای این گروه طبیعت دوست است.

در اعتقادات و ادبیات ایران­زمین، اشاره­های بسیاری در زمینه­ی مقدس بودن کوه­ها و ارزش برف­ها و آب­ها به چشم می­خورد. به عنوان یک نمونه، می­توان به اعتقاد قدیمی کوه­پایه­نشینان ساوالان (سبلان) اشاره کرد: «کوه­ها نشانه­ی بزرگی و پاکی است و ساوالان که به حق سلطان لقب گرفته، پاک­ترین و بزرگ­ترین همه­ی کوه­ها است. یکی از هفت کوه بزرگ بهشت است که برای رسالتی به این جهان فرستاده شده، فرازش که از بلندترین ابرها بلندتر است به برف جاودان و مقدسی سر سپرده، و روزی که این برف پاک شود قیامت در خواهد گرفت»(30).

آیا مردم عادی و مدیران این کشور برای به تاخیر انداختن این "قیامت" و رویارویی با آن چاره­ای اندیشیده­اند؟

 

* این مقاله، در نخستین "همایش ورزش، محیط زیست، و توسعه ی پایدار" که کمیته ی ملی المپیک ایران برگزار کرد (تهران- 26 آذر 1381) ارایه شد. همچنین در فصل نامه ی صلح سبز، شماره ی 12-11، پاییز و زمستان 1381 چاپ شد. عنوان مقاله را از یک شعر احمد شاملو گرفته­ام.

 پی­نوشت

  1. دکتر حسین کریمان، قصران (کوهسران)، انجمن آثار ملی ، 1356، ص130
  2. همان ص 131 و 132
  3. سون هدین، کویرهای ایران، ترجمه­ی پرویز رجبی، توکا، 1355، ص527
  4. همان، ص535
  5. روزنامه­ی همشهری، 2/2/1380
  6. روزنامه­ی همشهری، 28/3/1381
  7. سون هدین، همان، ص541
  8. همان، ص546
  9. همان، ص541 و 542
  10. محمدتقی توکلی (مدیرکل امور آب لرستان)، روزنامه­ی حیات نو، 27 تیر 1380
  11. علی­محد نوریان(رئیس سازمان هواشناسی کشور)، روزنامه­ی همشهری، 8/2/1380
  12. گاهنامه­ی انجمن کوه­نوردی ایران، شماره­ی 3، پاییز 1380، ص6
  13. نگاه کنید به جزوه­ی علم­کوه، زمستان 68، از انتشاراتگروه کوه­نوردان آرش
  14. نگاه کنید به گاهنامه­ی انجمن کوه­نوردی ایران، شماره­ی 2 بهار 1380، ص5
  15. روزنامه­ی ایران، 10/4/1381
  16. دکتر حسین کریمان، همان ص732
  17. نگاه کنید به مجله­ی کوه، شماره­ی 20، ص36
  18. محسن محسنین، راهنمایی اسکی، ناشر مولف، تهران 1369، ص20
  19. محسن محسنین، همان، ص28
  20. علی ملک­پور، کلاردشت(جغرافیا، تاریخ و فرهنگ)، کارآفرینان، چاپ دوم، 1378، ص36
  21. گزارش معاونت وزارت نیرو در امور آب، روزنامه­ی همشهری، 29/8/1380
  22. این عبارت، در تایپ سال 91 اضافه شد.
  23. روزنامه­ی همشهری، 2/11/1380
  24. مهندس عباس شفیعی معاون وزارت نیرو، روزنامه­ی حیات نو، 23/3/1381
  25. گزارش روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب استان تهران، روزنامه­ی همشهری، 27/2/1380
  26. ارسلان برخوردار، مدیرکل امور عشایری استان فارس، روزنامه­ی همشهری، 12/4/1381
  27. پاول شوانس، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمه: کیکاووس جهانداری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1372،ص30
  28. Kurt Diemberger, The Alpine Journal, 1985
  29. Mark Bowen, Climbing Magazine, No, 208, December 15, 2001
  30. غلامحسین ساعدی، خیاو یا مشکین­شهر، امیرکبیر1354، ص186