تغییر اقلیم در چشم انداز کوه نورد (1)

 مقاله ای که بخش نخست آن را در زیر می خوانید، در نخستین "همایش ورزش، محیط زیست، و توسعه ی پایدار" که کمیته ی ملی المپیک ایران برگزار کرد (تهران- 26 آذر 1381) ارایه شد. همچنین در فصل نامه ی صلح سبز، شماره ی 12-11، پاییز و زمستان 1381 چاپ شد. عنوان مقاله را از یک شعر احمد شاملو گرفته­ام.

هدف من از نوشتن این مقاله، مستند سازی دیده هایم از تغییر آب و هوا، و تاثیر آاین تغییر بر محیط کوهستان بود؛ مستند سازی ای که به شکلی دیگر، از حدود یک سال پیش با همکاری محمود بهادری و شماری از دیگر دیده بانان کوهستان در حال انجام است.

 

                 خورشید چون دشنامی بر می­آید...

                                               و زمین گرم­تر می­شود

کوه­نوردی، وزرشی است در دل طبیعت، و به همین دلیل کوه­نوردان غالبا شیفتگان طبیعت و نسبت به تغییرات آن حساس هستند. کوه­ها نیز برخلاف تصور بیشتر آدمیان که آن­ها را استوار و تغییر ناپذیر می­دانند، در واقع بسیار حساس و شکننده هستند. به این ترتیب می­توان گفت که کوه و کوه­نورد دو موجود حساس هستند که رابطه­ی نزدیکی با هم دارند، و کوه­نورد در مقام عنصر آگاه این رابطه، می­تواند نقش فعالی(حداقل) در تبیین اوضاع زیستی کوهستان باشد.

مشاهدات کوه­نورد و عکس­های او از کوه در تاریخ­های گوناگون، می­تواند "شاهد"های آماری در شناخت تغییرات بوم­شناختی و اقلیمی به شمار آید.

مشاهدات کوه­نورد و عکس­های او از کوه در تاریخ­های گوناگون، می­تواند "شاهد"های آماری در شناخت تغییرات بوم­شناختی و اقلیمی به شمار آید.

در نوجوانی (30-25 سال پیش)، هنگامی که از پدربزرگ یا مادربزرگ می­شنیدیم که "برف هم، برف­های قدیم..." و از توده­ی برف­های پارو شده از بام می­گفتند که در کوچه­های تهران تلنبار می­شد و تا نزدیک بام­ها می­رسید، می­پنداشتم که این­ها هم حکایت­های گزافه گونه­ای است که نتیجه­ی اختلاط اندکی واقعیت، و بسیاری خیال­پردازی آدم­های مسن است!

اکنون که خودم برف­های زمستان وسط تهران را که تا شب عید در کوچه­ها می­ماند، یا یخ بستن حوض عمیق حیاط مان تا کف را به یاد می­آورم و از آن­ها می گویم، یا از بهمن­های عظیم بعضی دره­ها (که در زمستان سال­های اخیر خشک یا بسیار کم­برف است) تعریف می­کنم، می­ترسم در برابر شنوندگان جوان، گزافه­گو به نظر آیم! در اینجا می کوشم با ذکر پاره ای مستندات، تصویری مقایسه­ای و واقعی از آب و هوای گذشته و امروز ترسیم کنم. آب و هوایی که به ویژه در دو دهه­ی  اخیر، چشم­گیر گرم­تر شده است.

کم­ترشهر بزرگی را در جهان می­توان یافت که به دور از یک رودخانه­ی دایمی یا ساحل دریا شکل گرفته باشد؛ در مورد تهران-یا ری قدیم- شاید شگفت­انگیز باشد که چگونه در جایی چنین کم آب، یک پایتخت و یک کلان شهر پدیده آمده است. اما، واقعیت این است که این ناحیه در گذشته رودخانه­های دایمی و تالاب داشته و گرچه تابستان­های گرم داشته است، اما در زمستان برف­های سنگین بر زمین آن می­نشسته و خاک و سفره­های آب زیرزمینی را سیراب می­کرده است.

دکتر حسین کریمان مولف کتاب قصران(کوهسران) پس از ذکر نقل قول­هایی از کتاب البلدان یعقوبی (قرن سوم)، احسن­التقاسیم مقدسی (قرن چهارم)، عجایب نامه­ی محمدبن محمودبن­احمد طوسی(قرن ششم) و دیگران که همگی دال بر پر برف بودن ری و فراوانی آب و جاری بودن رودخانه­های دایمی در این منطقه، و وجود تالاب­ و دریاچه­هایی با کناره­های پرگل و سبزه است، می­نویسد:«گویا ظاهرا همین آب فراوان جبال شمیران بوده­است که چون به اراضی پست جنوب شرقی و مشرق شهر ری می­رسید تالاب و برکه­های متعدد به وجود می­آورد. ذکر این تالاب­ها در پاره­ای از منابع قدیمی درج شده است»(1). و «اقوالی که تا بدین جا گذشت، جملگی بر کثرت آب در پهنه­ی ری به عهد باستان دلالت دارد، و تردید نیست که منبع آب فراوان ری، کوهستان قصران خارج (رشته­کوه شمیران) بوده است، و از اینجا از روی زمین و زیر زمین به صورت رودها و چشمه­سارها بدان سوی می­رفته است.» و سرانجام: «آن چه از مجموع اخبار مربوط به این مساله بر می­آید، آن است که گویا ظاهرا طبیعت در این حدود از نظر بارندگی و کثرت آب در ده قرن اخیر دگرگونی یافته است. چون دیگر نه ری را مانند سابق می­توان در ردیف برف­بارترین نقاط... به شمار آورد، و نه رود بزرگی از پهنه­ی قصران خارج (شمیران) به صورت دایم به سوی ری و ورامین جریان دارد، و نه از برکه­ها و آبگیرها و تالاب­های پهنه­ی ری قدیم اثری به چشم می­خورد»(2).

رو به خشکی رفتن بسیاری از نقاط ایران، چیزی نیست که مربوط به چند سال یا چند دهه­ی اخیر باشد (اگرچه در این اواخر شدتی بی­سابقه یافته است). سون هدین سوئدی در سفرنامه­ی خود، به نقل از پروفسور بونگه­ی روسی که در سال­های 1858 و 1859 به خراسان رفته بود، از مناطقی در کویر خراسان نام برد که گویا پیش­تر تالاب بوده: «این جا ظاهرا مرداب نمکی است که به مرور مرده و خشکیده است و حالا حتی با آب باران های شدیدی که در بهار از کوه های اطراف به این منطقه سرازیر می شود، دیگر تبدیل به مرداب نمی شود»(3).

او در جایی دیگر می­نویسد: «در زمستان 81-1880 ژنرال گاستایگرخان به فرمان شاه تهران به بمپور و جالق و مشکید رفت... او در گزارش­اش... ادعا می­کند که آب رودخانه­ی بمپور در تمام اوقات سال بدون تغییر می­ماند...»(4). در سال­های اخیر در بلوچستان، نه تنها رودخانه­ی بمپور، بلکه حتی رودخانه­ی بزرگ هیرمند هم دچار کم­آبی شدید و سرانجام خشکی کامل (گویا از تیرماه 1379) شد(5). در این منطقه، تالاب بین­المللی هامون با 130 هزار هکتار وسعت و 10 میلیارد متر مکعب آب شیرین (پنجاه برابر حجم آب سد کرج) که بزرگ­ترین پهنه­ی آب شیرین در ایران بود، در سال 1379 به طور کامل خشک و به شن­زاری بدل شد(6). از این دریاچه آن قدر ماهی صید می­شد که تا چند سال پیش فروشندگان حتی تا مشهد برای فروش آن­ها می­رفتند.

در سده­های پیش، در دل کویرهای ایران، رودخانه­های پرآبی در جریان بوده که به دریاچه­ها و تالاب­های بی­شمار دایمی و فصلی منتهی می­شدند. "... ستوان بوگان ... در سال 1888 ... در مسیر انارک – سمنان ... در جنوب سیاه­کوه از رودخانه­ای گذشت که عرض­اش را در زمان پرآبی 172 متر و عمق­اش را دو متر تخمین زد(7). اروپاییانی که برای شناسایی و تحقیق به کویرهای ایران آمده­اند، به جز گزارش­های غالبا دقیق و علمی خود از دریاچه­ها و تالاب­های داخلی ایران مانند «گاوخونی که چراگاه خیلی خوب خوب داشته ... و از شرق به غرب 25 میل و از شمال به جنوب 30 تا 20 میل طول»(8) داشته است، از قول ایرانیان حکایت­های افسانه گونه­ای را نقل می­کنند که گرچه واقعی نمی­نماید، اما ریشه در واقعیت پرآب­تر گذشته دارد. مانند این که در کویر نمک، دریاچه­ی بزرگی وجود داشته که در آن کشتی­رانی شده است «و این کشتی­ها از سمنان تا کاشان در حرکت بوده­اند» و یا این که: «...در ِ جنوبی قلعه ی جندق...از لاشه­ی یک کشتی ساخته شده است که در دریای ساوه­ی پیش از تاریخ رفت و آمد می­کرده است و ... و این دریاچه تمام کویر ار شامل می­شده است(9). خشک شدن رودخانه­های دایمی مانند زاینده­رود، اترک، جراحی، و ... یا کم شدن آب بزرگترین رودخانه­های کشور مانند دز و کرخه به میزان 70 تا 85 درصد(10)، و نیز خشک شدن تالاب­های دایمی مانند بختگان، مهارلو، ارژن، و ... حتی برکه­ها و آبگیرهایی در مناطق نسبتا پر آب مانند کردستان و آذربایجان غربی در دو سه سال اخیر، تصور پهنه­ها و جریان­های آبی چشم­گیر را که در گذشته در ایران وجود داشته و اکنون از میان رفته­اند، ممکن می­سازد.

در کشور ما هم مانند دیگر نقاط جهان، هوا در دو سه دهه­ی اخیر با شدتی بی­سابقه و باورنکردنی رو به گرمی رفته است؛ مطابق اظهار رییس سازمان هواشناسی کشور، «متوسط دمای تهران در سی سال گذشته، 5/1 درجه گرم­تر شده است(11).  به نظر می­رسد که کم­آب­تر شدن ایران، بیش از آن که نتیجه­ی کم شدن بارش و یا خشک­سالی­های متناوب (که در ایران از دیرباز پدید می آمده) باشد، نتیجه­ی گرم شدن زمین است. گرم شدن زمین، در سرزمینی مانند ایران که همیشه مقدار تبخیر سالانه، چند برابر میزان بارش سالانه بوده است و جریان داشتن رودخانه­ها به پشتوانه­ی ذخیره­ی برف در کوه­ها امکان دارد، موجب افزایش بازهم بیشتر تبخیر، کم دوام شدن برف­های زمستانی، افزایش تصعید(تبدیل شدن مستقیم بلورهای برف و یخ به بخار)، و خشک­تر شدن خاک ( که نفوذ آب به لایه­های زیرین را دشوارتر می­سازد) می­شود.  همچنین گرم شدن زمین، در جایی مانند ایران که بیشتر گستره­ی آن از دریا دور است، یا در معرض بادهای گرم و خشک است، باعث دشوارتر شدن امکان تشکیل ابر و در نتیجه کم شدن درصد ابرناکی هوا در طول سال می­شود. بدیهی است که در هوای صاف و بی­ابر، تبخیر بیشتر صورت می­گیرد و باز این چرخه با سرعت و شدت بیشتر تکرار می­شود.

ادامه دارد.