دکتر آخانی درباره ی کردوانی نوشت…

با سپاس فراوان از دکتر حسین آخانی، استاد گیاه شناسی دانشگاه تهران که در پاسخ به یادداشت من با عنوان "درخواست از استادان دانشگاه تهران" مطلب خواندنی و ارزنده ی زیر را در سبز پرس نوشته اند:  بزرگنمایی

کردوانیسم و خربزه کاری در کره ماه!

 نمی دانم باید دعوت دوست گرامی آقای محمدی را در نقد آقای دکتر کردوانی جدی بگیرم یا نه. اگر بخواهم در نقد نظر ایشان در پر کردن دریاچه ارومیه با شن و ماسه بنویسم که این حرفشان به حدی فاقد ارزش علمی است که بیشتر به طنز شبیه است تا نظریه.  و طبیعی است که ارزش قلم فرسایی را هم ندارد. البته دوست عزیزم آقای مهندس درویش این کار را به خوبی انجام داده اند و تکرار آن لازم نیست.

 اما داستان آشنایی من با آقای دکتر کردوانی بر می گردد به اوایل دهه هفتاد که من تازه از دانشگاه تهران در دوره فوق لیسانس فارغ التحصیل شده بودم.

 

در آن زمان همایشی بنام اولین سمپوزیوم بین المللی کواترنر بر پا بود. اتفاقا تعدادی شرکت کننده خارجی هم در آن همایش شرکت داشتند. در آنجا آقای دکتر کردوانی سخنرانی می کردند. ایشان عکسهای زیادی که از سفرهای خود در کویر گرفته بودند را با دستگاه آورهد نشان می دادند. سخنرانی ایشان هیچ سنخیتی با یک مجمع علمی حتی سطح پایین هم نداشت چه برسد به یک مجمع علمی که مهمانانی از خارج هم در آن نشسته اند.  نه در آن روش کار بیان شده بود، نه از اطلاعات و آمار علمی خبری بود  و نه سوال مشخصی که ایشان بخواهد به آنها پاسخ دهد مطرح بود. گفته های عمومی که فکر می کنم مردم تا به حال بارها و بارها آنها را از صدا و سیما شنیده اند. کسی هم توضیح نمی داد که اگر این سمپوزیوم بین المللی است چرا استاد بنام دانشگاه تهران به زبان فارسی صحبت می کند. اصلا ارتباطی هم بین حرفهای ایشان و بحث کواترنر وجود نداشت. بیچاره شرکت کنندگان خارجی که از سخنرانی طولانی ایشان بد جوری کلافه شده بودند.

دوران فوق لیسانس من در دانشگاه تهران به حق یکی از ناخوشایند ترین دوران زندگی و تحصیل من بود، چون در آن زمان بخوبی جولان و تسلط اندیشه کردوانیسم را در دانشگاه شاهد بودم. تریدی هم نداشتم و ندارم تا این تفکر در دانشگاههای ما حاکم است امید چندانی به رشد پایدار در کشور نیست. بلاخره من عازم خارج شدم. یک روز قبل از سفرم خواستم از یکی از استادان خداحافظی کنم. او به من سفارشی کرد و گفت وقتی به خارج رفتی و سرت کمی خلوت شد نامه ای در خصوص آنچه در این دانشگاه به سرت آمده بنویس. اتفاقا همین کار را کردم و مقاله ای تحت عنوان "نام خلیج فارس و بحران زیست شناسی در ایران" در 40 صفحه نوشتم که خلاصه آن توسط مجله "نشر دانش"منتشر شد (نگاه کنید به مقاله پیوست). اتفاقا در آن مقاله بدون ذکر نام گریزی به سخنرانی دکتر کردوانی در سمپوزیوم بین المللی کواترنر داشتم که چگونه می توان با محققانی چون ایشان از نام خلیج فارس در مجامع بین المللی دفاع کرد، وقتی بلد نیستند در یک مجمع علمی بین المللی یک سخنرانی شایسته ارائه دهند.

از زمانی که در دانشگاه تهران استخدام شده ام 14 سال می گذرد. فکر می کنم این زمان آنقدر طولانی است که بتوان به علل عقب ماندگی علمی و به تبع آن اقتصادی کشور با این همه سرمایه های طبیعی، انسانی، آثار باستانی و توان گردشگری اشارتی داشت. هر چند ذکر این مصائب در این نوشتار نمی گنجد ولی آیا دولت مردان ما فکر می کردند که با چند هفته تحریم بلایی به سر اقتصاد ما بیاید که یک دفعه این همه ما را دچار مشکل کند؟ آیا کسی فکر می کرد که صنعت مرغداری ما طبق گفته رئیس اتحادیه مرغداران تا 90% به خارج وابسته باشد و به عبارتی ما در ایران مرغ تولید نمی کنیم بلکه توسط کارگران زحمت کش افغانی فقط مرغ مونتاژ می کنیم؟ آیا در کشوری که مدعی است در دو سال اخیر رشد علمی آن – اتفاقا به استناد سازمانهای بین المللی در 10 سال گذشته تا 5/11 و در سال گذشته 20 برابر متوسط جهانی شتاب گرفته است - آنقدر در برنامه ریزی ناتوان است که تحریمی که بنابود فرصتی برای رشد و ترقی ما باشد (که من تا اندازه ای به آن اعتقاد دارم) اینچنین همه را به دردسر انداخته است؟

چرا ارزش پول ما به یک باره تا این حد تنزل کرد؟ اتفاقا پاسخ این سوالها در انحراف دستگاهی است که کارش کردوانی سازی است. راستی چرا هر مراسم رسمی در خصوص منابع طبیعی و محیط زیست و حتی غیر مربوط در کشور برپا می شود آقای دکتر کردوانی و کردوانیها مهمان ویژه اند؟ ایشان تریبون را در اختیار می گیرد و همان حرفهایی را تکرار می کند که متاسفانه مدیران کم دانش ما را خوش می آید و جوانان احساسی ما را چنان به وجد می آورد تا برایشان ممتد کف بزنند، جوانان بی چاره ای که تنها تفریحشان کف زدن برای امثال آقای دکتر است. ایشان نظریاتی می دهد که اجرای فقط گوشه ای از آنها کیسه ای پر از پول برای مشتی پیمانکاردرست می کند. پولهایی که بلای اقتصاد وارداتی و مصرفی ما و عامل اصلی تورم شده است.

هر چند نظریه پر کردن دریاچه ارومیه ایشان با شن و ماسه رگ گردن همه متخصصان و دردمندان محیط زیست ایران را برجسته می کند، اما نان پیمانکاران و مهندس نمایان سوسولی که در دفترهای لوکس شان در الهیه تهران نشسته اند سالهاست که با این دست نظریات در دیگ بزرگ روغن فرو می رود. بیخود هم نیست که باید هم انواع القاب دهن پر کن را برای جناب استاد بتراشند تا ایشان همچنان با نظریات بدیع شان تضمینی برای نان آوری پروژه های مخرب و جیب پرکن آنها باشد. پروژه هایی مانند جاده کلانتری از وسط دریاچه ارومیه، اتوبان شمال، انتقال آب خزر به استان جناب استاد، جاده کشی در سواحل خزر، وصل کردن قشم به بندر عباس و سد سازی بر تمامی رگهای حیاتی ایران گوشه ای از گلهای مصنوعی است که بر کویر تفتیده ایران کاشته اند و نتیجه اش جز بیابانی شدن و زشت تر شدن بیشتر ایران زمین نداشته و خدا می داند چه کسی بایستی تابان این همه ندانم کاری را بدهد.
نمی خواهم اطاله کلام کنم:

این روزها که مسئولین و رسانه ها مرتب فریاد می زنند که تولید علم در کشور به حدی رشد کرده است که ما را حتی در منحنی های رشد علمی منعکس شده در مجله Nature

در صدر جهان نشان می دهد فراموش کرده اند که اگر علمی از جنس علم آقای دکتر کردوانی باشد همان بهتر که تولید نشود. بله درست است که شتاب رشد مقالات ISI در کشور بسیار بالا است. اما کسی نگفت که اکثر این مقالات حتی به تعداد نام نویسندگانی که بر روی آنهاست خواننده ندارد و یا بهتر بگویم محتوایی ندارد تا ارزش خواندن داشته باشد. این ادعا نیست. من در رشته تخصصی خود به هزاران (اقراق نیست دقیقا هزاران) مقاله برخورد کرده ام که در این چند سال منتشر شده و ارزشی برای علم ندارند. اگر به جدول رتبه ارجاع به مقالات ایران در سایت ISI نگاه شود در خیلی از رشته ها در جهان یا آخرین هستیم و یا تا قعر جدول چند پله فاصله داریم. بد نیست بدانید که اتفاقا استاد کردوانی هم دو مقاله ISI در خصوص کویر لوت منتشر کرده اند:
 
به استناد همان سایت از سال 1978 و 1979 که این دو مقاله منتشر شده اند، حتی یک نفر هم به آنها ارجاع نداده است. مشابه ایشان اتفاقا با لقب چهره مانده گار در رشته های علوم طبیعی کم نیستند. آنکه باید نقد شود دستگاهی است که بجای پرداختن به علم واقعی، کردوانیسم را ترویج و حمایت می کند. تا دو دهه قبل (یعنی دوران اوج گیری آقای دکتر کردوانی) هر که تعداد کتبش بیشتر بود سهم بیشتری از مزایای مادی و سکه های مراسم سالیانه کتاب سال و استاد برجسته و ماندگار و نمونه و غیره را به خود اختصاص می داد. امروز هم تعداد مقالات ISI را می شمارند و بر اساس آن – نه محتوای آن- سکه و پول می دهند. من هم یک بار مزه شیرین این سکه ها را چشیده ام و آن شب کلی باعث خوشحالی خانواده شدم. خدا نکند آدم به آن سکه ها و کف زدن ها و اشتیاق خبرنگاران برای مصاحبه بعد از دریافت جایزه معتاد شود. باور کنید که سنگفرش کردن بستر ارومیه و انتقال آب خزر به سمنان که سهل است، آب اقیانوس اطلس را هم برای خربزه کاری به کره ماه می برند.

22آبان 1391