مدیریت شکار…

من (عباس محمدی) هیچ نظر خوشی نسبت به شکار ندارم (نگاه کنید به یادداشت چه مایه جانورند از تو خسته و غمگین) و حتی در مورد گوشت خواری با کشتار دام و پرنده ی اهلی هم معتقدم که باید بسیار محدود شود تا این فشار سهمگین بر کره ی زمین هم کمتر شود. اما، به هر حال پدیده ی شکار وجود دارد و به نظر نمی رسد که تا آینده ی قابل پیش بینی، از سوی انسان کنار گذاشته شود. در این حال، مدیریت شکار تنها راهی است که می تواند از کشتار جانوران وحشی جلوگیری کند و در عین حال برای گروه هایی از مردم درآمدزایی نیز ایجاد کند.

یادداشت زیر، از کوشان مهران، با عنوان مدیریت شکار گراز در تونس، تجربه ای کارا و قابل اجرا در ایران، به این موضوع می پردازد.

در سال 1941 فرماندهی عالی نظامی رایش سوم گمان داشت که نیروهای آمریکایی پیاده شده در آفریقای شمالی، فاقد تجربه ی کافی نظامی بوده و به سرعت در نخستین برخورد با آرتش فیلدمارشال اروین رومل (معروف به روباه صحرا) از هم پاشیده می شوند ولی معرکه نبرد Kasserine واقع در کوهستان های شمال تونس، پیاده نظام آمریکا را آبدیده نمود. پس از عقب راندن نیروهای آلمانی، سربازان آمریکایی در اوقات فراغت در این منطقه پوشیده از جنگل به شکار گوزن بربری، تنها نمونه ی گوزن آفریقا، می پرداختند ولی در سال 1960 کمتر از 50 سر از این زیرگونه ی گوزن سرخ در تونس برجای مانده بود.

قتل عام گراز، با عنوان "شکار"

قتل عام توکا در تونس

در دوران اوج قدرت کارتاژ و سپهسالاری سرداری چون هانیبال تونس بهشت جانوران بود. رومیان فاتح این سرزمین زیبا از شکار گونه هایی چون مرال بربری، هارته بیست بوبال، گراز وخر وحشی اطلس لذت می بردند و تعداد بی شماری خرس قهوه ای اطلس و شیر و پلنگ بربری را برای شرکت در نبردهای خونبار گلادیاتوری به شهرهای بزرگی چون رم انتقال می دادند ولی در همان زمان نیز این بهره کشی از طبیعت خالی از زیان نبود. به احتمال بسیار زیاد نسل خر وحشی نوبی و فیل کارتاژی شمال آفریقا تا قرن سوم میلادی از میان رفتند. تا اواخر نیمه نخست قرن نوزدهم نسل شیر بربری (1890)، پلنگ بربری(1960،آداکس، هارته بیست بوبال و اوریکس شاخ شمشیری به کل از میان رفته بوده و پراکنش غزال دورکاس،غزال شاخ بلند و قوچ بربری عملا به جنوب کشور محدود شده بود. در این میان اما گراز ها با خیال راحت از نواحی نیمه بیابانی جنوب کشور تا جنگل های بلوط و بیشه زارهای گسترده زیتون شمال کشور بی رقیب در حال افزایش بودند. به دلیل نابودی شیر و پلنگ، و به دلیل فرهنگ اسلامی کشور، جز شکار هدفمند برای دریافت جایزه کسی مایل به شکار گراز نبود.

از سال 1880 و تحت الحمایه شدن بای نشین تونس بوسیله فرانسه هر سال گردشگران اروپایی زیادی برای بهره مند شدن از آفتاب و زیبایی های ساحل مدیترانه ای به این کشور می آمدند. به تدریج وجود جمعیت بالای گراز مورد توجه مدیران صنعت شکار قرار گرفت. برای هزاره ها تغییرکاربری زیستگاه و فشار شکار باعث کاهش جمعیت و گاهی ریشه کن شدن گراز پر زاد و ولد در بخش هایی از اروپا بویژه غرب آن گردیده بود. در سال 1974 یک شرکت سوئدی(http://www.svenska-jaktresor.se) به فکر مدیریت شکار گراز در تونس افتاد و این زمانی بود که عملا نسل این گونه در جنوب سوئد و نروژ از میان رفته بود. زیستگاه های جنگلی تونس در کنار خوش آب و هوا بودن پذیرای جمعیت بالایی از گراز بود و شکارچیان اروپایی با سفر به تونس با بهره مندی از خدمات این شرکت قادر به شکار گرازهایی تا 130 کیلوگرم وزن می باشند( متوسط وزن گراز ها در حدود 80 کیلوگرم بوده و از نمونه های ایران کوچک تر می باشند) در حال حاظر بهای یک تور شکار 6 روزه با استفاده از راهنما و کوله کش در حدود 1850 پوند است و این جز هزینه های جانبی خرج شده در تونس است. جز گراز، برنامه هایی برای شکار خرگوش با سگ های تازی سالوقی( تازی بومی شمال آفریقا) از جاذبه های درآمدزای این گونه برنامه های شکار می باشد. در کشوری کوچک چون تونس که عملا امکان معرفی مجدد شیر و پلنگ بربری موجود نمی باشد برنامه ریزی تورهای شکار گراز در کنار دفع زیان به زمین های کشاورزی یکی از ارکان مهم توسعه گردشگری ارزآور و کمک به چرخه مالی موسساتی چون هتل ها و رستوران ها و شرکت های خدماتی می باشد.

در ایران پس از ریشه کن شدن شیر آسیایی و ببر هیرکانی و کاهش شدید جمعیت پلنگ، گراز در بسیاری از نواحی آن گونه افزایش یافته و دامنه ی پراکنش خود را افزایش داده که به شکل یک آفت درآمده است. هرساله هموطنان گرامی ارمنی به شکار گراز می پردازند و میرشکاران برای کاهش جمعیت گراز بوسیله کشاورزان(به ویژه در طرح نیشکر خوزستان) به خدمت درمی آیند. با توجه به تعداد زیاد گراز و درشتی هیکل و تروفی های ممتاز می توان همانند کشور ترکیه با برنامه ریزی منطقی و سرمایه گذاری و ایجاد زیرساخت ها با جذب شکارچیان اروپایی بویژه اتریشی و آلمانی در کنار تعدیل جمعیت (و نه ریشه کن کردن) به درآمدزایی از طریق جذب ارز شکارچیان و کارآفرینی واحد های خدماتی چون رستوران و هتل و کلبه های شکار بپردازند.

اما باید آن روی سکه را هم نگریست!

در نگاره زیرین شاهد کشتار هولناک تعداد خارج از شماره پرنده توکا به عنوان برنامه شکار خارجیان می باشیم! در قرن نوزدهم مشاهده اینگونه برنامه های کشتار به عنوان شکار گروهی پرندگان در فرانسه و بویژه بخش مدیترانه ای جنوبی عادی بود ولی اکنون قوانین و مهم تر از آن وجدان محیط زیستی جامعه اجازه انجام این گونه وحشی گری ها را به عنوان تفریح مفرح شکار نمی دهد ولی شکارچیان بی مبالات از هر ملیتی که باشند در کشورهایی که پول حرف اول و آخر را می زنند خود را مجاز به همه کار می دانند. دولت مصر به بهانه ورود ارز گردشگران خارجی با صدور پروانه شکار پرندگان موافقت می نماید و این بهانه ای برای کشتار پرندگانی نایاب چون لک لک سپید، پلیکان و حتی عقاب ماهیخوار اوسپری به دست شکارگران سوار بر قایق های تند روی مالتی گردیده است. در ایران اما در شرایط کنونی در بسیاری از مناطق حیات و ممات گوشتخواری چون پلنگ به دلیل نابودی و کاهش شدید جمعیت گونه هایی چون پازن و گوسپندان وحشی، وابسته به گراز می باشد. صدور مجوز شکار گراز به هر بهانه در زیستگاه هایی چون پارک ملی گلستان با درنظر داشتن کاهش شدید گونه های گیاهخوار را تنها می توان نشانه ای از سوء مدیریت و ابراز خودشیرینی به وسیله کسانی دانست که صحنه های تهوع برانگیز تکدی برای یک لقمه صبحانه رایگان را درست می کنند.

وجود جمعیت و پراکنش بالای گراز و نمونه های تروفی ممتاز(دو دندان پایین و دو دندان بالا که طول آنها در گراز به عنوان شاخصی از تروفی اندازی گیری می گردد) سرمایه ای بی همتا را در اختیار ما برای جذب شکارگران خارجی و بهره مندی از منابع ارزی و رونق بخش گردشگری و خدماتی(هتل داری ورستوران ها) قرار داده است. بهره گیری از دانش بوم شناسی و مدیریت زیستگاه ها و حیات وحش در کنار دید اقتصادی و مدیریت گردشگری  بی گمان همگان را از انجام اعمالی شنیع چون منطقه فروشی و محللی برای چوب حراج زدن به عرصه و اعیان مناطق و زیستگاه ها بی نیاز می نماید.

تا کی گوش شنوا و عقلی سلیم پیدا شود؛ والله اعلم بکل امور.