جوابیه وبلاگ سازمان محیط زیست به وبلاگ دیده بان محیط زیست ایران

چند روز قبل پستی را  بر روی وبلاگ ام گذاشتم که در آن اشاره ای داشتم به اینکه برخی مدیران سازمان محیط زیست در سالهای نخستین ورودشان به عمارت پردیسان فرق پلنگ را از یوزپلنگ نمی دانستند و البته توضیح هم دادم که همیشه همین بوده چه دوره خانم ابتکار و خانم جوادی و چه آقای محمدی زاده. اما گویا این مطلب برای برخی خوشایند نبوده اینقدر که از ان روز بارها مورد فحش و هتک حرمت برخی خوانندگان بدون نام !! قرار گرفتم ( و البته این رو هم اضافه کنم که تمامی آی پی کسانی که فحاشی کردند موجود است) و حالا عجیب تر اینکه سازمان محیط زیست در سایت رسمی این سازمان اقدام به انتشار پاسخی به نوشته های من کرده است.

پاسخی که ، در سایت رسمی این سازمان منتشر شده است و اعتبار تریبون رسمی این تشکیلات دولتی را در حد یک وبلاگ شخصی پایین آورده است! اینقدر که به نقل از برخی افراد که نام و نشانشان معلوم نیست جوابیه، علیه من منتشر می کند .

قبل ازاینکه پاسخی به این جوابیه بدهم ، میخواهم بگویم که خیلی عجیب است یک خواننده دوستدار محیط زیست ، به نام احمد آقای فضلی، وبلاگ من را خوانده و بعد به جای اینکه به من این جوابیه را بفرستد به سازمان فرستاده و عجیب تر اینکه شان سایت معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان محیط زیست تا این حد تنزل کرده که جوابیه خوانندگان را برای ساعاتی خبر یک محیط زیست کشور می کند و بعد هم فضایی قابل مشاهده در بالای سایت برای این نامه شهروند (!) در نظر می گیرد!!ا

از همه جالب تر اینکه این احمد آقای گل، که ادعا شده فقط یک خواننده بوده ، گویی حتی رفته تحقیق کرده تا ببینه من در فلان روز در سال ۱۳۸۸ با آقای جورابچیان و دکتر صدوق جلسه داخل سازمان داشتم یا نه !!!

علی ایحال متن کامل این جوابیه را در اینجا قرار داده ام تا خوانندگان فعلا این را بخوانند و از انجا که امروز سالروز پرواز ابدی همسرم زنده یاد یاسر انصاری است و من هم متاثر هستم و هم درگیر امور برگزاری مراسم هستم ، فعلا به همین قد بسنده می کنم تا در اولین فرصت باز هم ثابت کنم که برخی مدیران سازمان محیط زیست هنوز فرق یوزپلنگ را با پلنگ نمی دونند! که البته ندونستن عیب نیست . تظاهر به دانستن درعین ندانستن خیلی بده و البته دیگرون رو متهم کردن!!

جا داره از آقای دکتر نورا... مرادی مدیر سابق روابط عمومی سازمان محیط زیست که انصافا فردی آگاه ، فروتن و قابل احترام بودند یادی کنم . ! ایشان همیشه هر چی رو نمی دونست خیلی راحت جلوی همه می گفت خب من نمی دونستم ولی حالا یاد گرفتم. درود بر ایشان .

متن کامل خبر و تیتر خبری ویلاگ سازمان محیط زیست به ویلاگ من در ذیل منتشر شده است .

توانايي و دانايي ، صداقت و احساس در گزارش نويسي و خبر

اخيراً در وبلاگ خانم جمشيدي مطلبي بسيار سخيف درباره معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان حفاظت محيط زيست نوشته شده كه اگر پاسخ داده نشود خواننده فكر مي كند حقيقت است، بنده خودم تحقيق كردم و ديدم بسيار نادرست و خلاف واقع است .

در ايميل سازمان حفاظت محيط زيست نامه اي نظرمان را جلب نمود ، اين گزارش حاوي مطالبي در پاسخ به يك وبلاگ شخصي بوده كه برخود واجب دانستيم ، عين مطالب را در پورتال درج ومنتشر نمائيم :

 امور رسانه و خبر

مركز اطلاع رساني و روابط عمومي

 

توانايي و دانايي ، صداقت و احساس در گزارش نويسي و خبر

خبرنگاران ثابت ، وبلاگ نويسان و سايت هاي محيط زيستي كشور ، داراي وسعت و تعداد آن چناني نيستند و با يك نگاه مي توان همه آنها را شناخت و مسلماً توانايي و دانايي ، صداقت و احساس در گزارش نويسان ، خبرنگاران و راويان محيط زيست در بعضي از مواقع تعمداً و در بسياري از مواقع غفلتاً در يك جا جمع پذير نيست .مهمتر اينكه كاملاً آشكار است در سازمان حفاظت محيط زيست يك نفر است كه در مواقع حساس حرف مي زند ، عمل مي كند ، دليل و برهان مي آورد و حتي در مواقعي بجاي روابط عمومي به ناصادقان به ظاهر پراحساس نيز پاسخ مي دهد.

آقاي اسفندياري

ظاهراً يكي از وظايف شما پاسخگويي ، سخنگويي در مواقعي است كه اينگونه اتفاقات مي افتد. پيشنهاد بنده اينست قدري خودتان را به حوزه كارتان نزديك و آشنا كنيد و وظيفه تان را عمل كنيد . شما فكر مي كنيد مهندس محمدي زاده بايد پاسخ يك وبلاگ را هم ، خودش بدهد !؟ پيشنهاد مي كنم همه چيز را ببينيد ، بشنويد و پاسخ دهيد تا مسائل روشن بشود. مثلاً موضوع ببر و پلنگ ، تبادل آنها بين دو كشور روسيه و ايران .

اخيراً در وبلاگ خانم جمشيدي مطلبي بسيار سخيف درباره معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان حفاظت محيط زيست نوشته شده كه اگر پاسخ داده نشود خواننده فكر مي كند حقيقت است، بنده خودم تحقيق كردم و ديدم بسيار نادرست و خلاف واقع است . حال كه شما به مصلحت شخصي خود سكوت كرده ايد، حداقل مرد ميدان باشيد و تحقيق مرا در سايت بگذاريد.

در حال مطالعه وبلاگ سركار خانم جمشيدي مدعي خبر و گزارش نويسي در حوزه محيط زيست متن زير توجه ام را جلب كرد :

«يادم هست درست در نخستين روزهاي آغاز فعاليت ام در پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي در آبان ماه            سال 1388 ، يك روز آقاي دكتر صدوق كه در جلسه اي با آقاي جورابچيان بودند ، من را به دفترشان فرا خواندند و گفتند : خانم مهندس خبر رسيده كه روسها مي خواهند از ايران يوزپلنگ بگيرند ! البته خواهشاً موضوعات مطرح شده را رسانه اي نكنيد .....

از شنيدن اين خبر خيلي برآشفته شدم و گفتم آقاي دكتر شما چه پاسخ داديد ؟

ظاهراً خبر را تلفني از دفتر رياست به صدوق گفته بودند و گفته بودند كه روسها نامه دادند به سفارت ( يا اگه اشتباه نكنم به وزارت خارجه ) و آنها نامه را به محمدي زاده فرستادند تا او پاسخ دهد.

صدوق گفت فعلاً موضوع را به اطلاع آقاي جورابچيان رساندم . در همان زمان جورابچيان گفت من كه مخالف ام ولي مي شود درخواست شان را بررسي كرد.

به دكتر صدوق گفتم : دكتر ، يوزپلنگ به چه درد روسها مي خورد ؟ روسيه هيچ وقت زيستگاه يوز نبوده و اين درخواست آنها با توجه به جمعيت محدود يوز در ايران غيرمنطقي است . براي اينكه دكتر صدوق را متقاعد كنم كه مبادا به اين خواسته روسها از طرف معاونت محيط طبيعي سازمان تن دهد به ايشان گفتم : دكتر ! يوزپلنگ به همان اندازه براي ما ارزش دارد كه انرژي هسته اي براي دولتمردان كشور ! كه به خاطرش دارند سالها تاوان پس مي دهند. يوز چيزي كم از اورانيوم غني شده ندارد و بايد مثل ناموس ما باشد و نبايد با خواسته روسها موافقت كرد . اتفاقاً بعدها دكتر صدوق اين سخنان مرا بارها در محافل خبري تكرار كرد و حتي برخي محيط زيستي ها نسبت به اين سخنان واكنش نشان دادند كه چه و چه ... ، دو هفته از اين ماجرا گذشت و بعد شنيدم ظاهراً درخواست    روسها ، درخواست پلنگ از ايران بوده نه يوزپلنگ ؟!! انگار تا آن زمان رئيس سازمان حفاظت محيط زيست و    دور بري هاي ايشان كه نامه را خوانده بودند پلنگ را از يوزپلنگ تميز نمي دادند كه اينطور موضوع را به اطلاع صدوق رسانده بودند ! »

از نظر تحقيق و فرضيه هاي مربوط چهار نكته اساسي در متن وجود دارد :

1-يوزپلنگ به مانند اورانيوم غني شده و انرژي هسته اي براي كشور مهم است كه دولتمردان كشور سالها برايش دارند تاوان پس مي دهند . يوز بايد مثل ناموس ما باشد.

2-دكتر صدوق كليه امور محرمانه و مسائل محيط زيست را از نويسنده وبلاگ استعلام مي كرد.

3-پلنگ و ببر و تبادل اين دو حيوان تا چه اندازه مهم و حياتي بوده است.

4-مهندس محمدي زاده و دوربري هايش فرق يوزپلنگ و پلنگ را نمي دانند .(نداشتن آگاهي و اطلاعات كافي)

بنده سعي كردم جواب چهار مسأله ايشان را براي روشن شدن حقايق يا بهتر بگويم توهم ناشي از عدم صداقت خبر سركار خانم جمشيدي را براي همگان روشن كنم .

*1-آنچه كه مهم است يوزپلنگ به عنوان يك گونه جانوري در حال انقراض براي كشورمان و محيط زيست بسيار مهم بوده و مهم است حتي سازمان هاي بين المللي براي بقاء و عدم انقراض اين حيوان با كمك هاي نقدي و فني خود ، ما را ياري كرده اند . نمي دانم يا نمي دانيم كه قياس و اندازه گيري يوزپلنگ ، اورانيوم غني شده ، انرژي هسته اي و ناموس بر چه اساس و معياري است. (شايد بر اين اساس است كه زمان رژيم گذشته به سرباز مي گفتند ، تفنگ ناموس سرباز است) اما حدس تحقيقاتي بنده اينست چون نويسنده وبلاگ از مشاوران حقوق بگير دلاري پروژه يوزپلنگ بوده يوز را جزء ناموس محسوب كرده و بعدها به قول ايشان اين موضوع از طريق دكتر صدوق هميشه مطرح بوده كه يوز ناموس ماست يا از ناموس ما مهمتر است. اما آنچه مهم است يوزپلنگ در حال انقراض امروز جايگاه خودش را در محيط زيست ايران حفظ كرده و آينده خوبي در انتظار اوست و البته تاوان دادن براي انرژي هسته اي خوب است يا بد ، مسأله اي است كه نويسنده مي بايست قدري بيشتر مي نوشتند تا تفهيم آن        آسان تر باشد .

*2-در زمان موردنظر آقاي دكتر هوشنگ ضيايي جانورشناس معروف ايران رسماً مشاور آقاي مهندس          محمدي زاده بودند و پروژه تبادل پلنگ و ببر را به دقت و ظرافت زيرنظر داشتند و ايضاً آقاي دكتر صدوق كه خود مسئوليت محيط زيست طبيعي را بر عهده داشته و از مدرسين محيط زيست بودند و بعيد به نظر مي رسيد كه از نويسنده وبلاگ درباره موضوعي كه خودشان كاملاً مسلط بودند استعلام نمايند.

*3-در مورد تبادل پلنگ و ببر و ضرورت آن ، دكتر هوشنگ ضيايي چنين اظهارنظر مي كند :

« موضوع ورود ببرها به ايران از اينجا آغاز مي شود كه روسيه از ايران درخواست دو پلنگ كرد و بعد اين موضوع مطرح شد كه حالا ما در قبال اين دو پلنگ كه سازمان به روسها مي دهد چه چيزي از آنها بخواهيم من نيز با توجه به اينكه مقاله اي علمي ، در رابطه با قرابت ژنتيكي ببر مازندران با ببر سيبري به تازگي در يكي از نشريات علمي جهان منتشر شده بود ، پيشنهاد دادم تا دو قلاده ببر بگيريم و اين موضوع توسط سازمان پذيرفته شد. آمدن اين ببرها بهانه خوبي بود براي اينكه پناهگاه حيات وحش ميانكاله دوباره احياء بشود و هدف سازمان نيز همين بود . ورود ببرها باعث شد تا طرح احياي پناهگاه حيات وحش ميانكاله مورد موافقت تسهيلات جهاني محيط زيست GEF قرار گيرد. ضمن اينكه در اجلاس ببر كه در روسيه برگزار شد ظاهراً كشورهاي عضو قول هرگونه مساعدت براي احياء ببر در ايران را به آقاي محمدي زاده هم داده بودند» ( سبز پرس 10/10/1389) .

دكتر هوشنگ ضيايي در مصاحبه با خبرگزاري مستقل محيط زيست درباره گرفتن ببر سيبري و احياي ببر مازندران بيان مي كند : براي احياء گونه اي كه كاملاً از بين رفته بايد نزديك ترين گونه را انتخاب كرد ببرهاي مازندران و سيبري از يك گونه هستند و مي توانند با يكديگر توليد مثل كنند . انسان يك گونه است اما نژادهاي مختلف دارد انسان سفيد پوست ، سياه پوست ، زردپوست كه مي توانند با هم ازدواج كنند.

اين جانورشناس اعلام مي كند : بررسي هاي صورت گرفته روي پوست ببر مازندران و سيبري نشان مي دهد هر دو از يك نژاد بسيار نزديك به يكديگر هستند.

*4-و اما اينكه مهندس محمدي زاده و دوربري هاي ايشان فرق يوزپلنگ و پلنگ را نمي دانند . بسيار متأسفم كه من به تكرار اين جملات سخيف مجبور مي شوم . آيا دكتر هوشنگ ضيايي ، دكتر صدوق ، دكتر محمدي و ... كه مسئولين و مشاورين آقاي محمدي زاده بودند فرق يوز و پلنگ را نمي دانستند !!

به قول معروف شنونده هم عاقل نباشد اين فرضيه شما را محال مي داند اما براي روشن شدن اصل موضوع به وبلاگ سركار خانم مهسا-م بنام «محيط زيست به زبان ساده » در تاريخ 13 ارديبهشت 1389 مراجعه مي كنيم خانم مهسا-م دانشجوي دكتر هوشنگ ضيايي است.

« امروز در كلاس درس زيست شناسي و شناخت حيوانات شكاري استاد هوشنگ ضيايي بوديم و ايشون كه ، هفته گذشته به علت تحويل دادن پلنگ هاي ايراني به روسيه رفته بودند و در ايران نبودند برايمان از ماجرا و جزئيات گفتند . استاد هوشنگ ضيايي اينگونه تعريف كرد : پلنگ قفقاز نماد بازيهاي المپيك 2014 روسيه مي باشد و از آنجا كه اينگونه در روسيه منقرض گرديده است روسها ابتدا از تركمنستان دو قلاده پلنگ درخواست كردند و آنها نيز دو قلاده پلنگ به روسيه دادند سپس دو قلاده پلنگ ماده از ايران درخواست كردند و ايران با گذاشتن شرط تحويل گرفتن دو قلاده ببر سيبري پيشنهاد روسها را پذيرفت » .

خانم مهسا-م در وبلاگ خود در ادامه همين موضوع از قول هوشنگ ضيايي مي نويسد : « لازم به يادآوري است كه پلنگ با يوزپلنگ فرق مي كند يوزپلنگ داراي خال هاي توپر و يك گونه درحال انقراض در ايران است در حاليكه پلنگ داراي خال هاي توخالي است و .... ، ولي بسيار تأسف بار است كه رسانه ملي ما در حال پخش گزارش از ديدار آقاي پوتين از پلنگ هاي ايراني مدام پلنگ ها را يوزپلنگ مي خواند كه از ديد من اين يك گاف بزرگ بود و بي توجهي به آنچه هموطنان بيننده قرار است از گزارش برداشت نمايند» .

نتيجه اين بحث اينست كه بي توجهي نگارنده و صاحب وبلاگ يا كم توجهي او نيست . صاحب وبلاگ متأسفانه مخاطب را كم سواد دانسته كه هرچه به دروغ بنويسد مخاطب خواهد پذيرفت او تحقيقاً مي داند كه حقيقت همين است كه بنده جهت روشن شدن اذهان عمومي نگاشتم ولي كتمان كردن حقيقت براي او بازي شده است كه پايانش معلوم است .                                                                                                                                 

 

                                                                                                      احـمد فضـلي

                                                                                           دوستدار محيط زيست

  

Posted in: دسته‌بندی نشده