باغي كه در آغوشم غرق شد

من و ياسر در جنگل توسكستان/ استان گلستان/ زمستان 1387 


آب بالا آمده بود


از پلک های تو بیرون می ریخت


او چشم فرو بست،


باغی درآغوش تو غرق شد



ریشه ها به آب زنده اند


جوانه می زنند، سبز می شوند


مژگان که وا کنی


جنگلی در چشمایت سبز می شوند!


(این شعر از جواد حیدریان، دوست و همکار ارجمندم در روزنامه اعتماد است که اتفاقا رابطه صمیمانه ای با یاسر داشت. جواد حیدریان این شعر را در پنجمین همایش تجلیل از خبرنگاران محیط زیست که ۱۰ روز قبل در غیاب یاسر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد، به من و یاسر تقدیم کرد. با تشکر از ایشان)

Posted in: دسته‌بندی نشده