بهره برداری اصولی از منطقه های حفاظت شده

دو هفته پیش، سبز پرس نوشت: “رئیس سازمان جنگل ها و مراتع، در واپسین روزهای سال 1390 در نامه ای خطاب به معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، از وی خواسته است تا نسبت به اعلام یا عدم اعلام جنگل «ابر» شاهرود به عنوان «منطقه حفاظت شده»، موضع سازمان متبوعش را اعلام کند.”

این، از معدود موردهایی است که سازمان جنگل ها و مراتع به راحتی حاضر شده منطقه ای را به سازمان حفاظت محیط زیست واگذار کند، اما این یکی تعلل می کند و حتی پی گیر پاسخ مثبت به درخواست خودش هم نمی شود! شاید این امر، قرینه ی دیگری است بر بیگانگی مدیریت این سازمان با موضوع محیط زیست…!

در مقاله ی زیر، کوشان مهران به بررسی پیشینه ی تاسیس پارک های ملی و بهره برداری اقتصادی از آن ها پرداخته و پیشنهاد داده است که خود سازمان جنگل ها و مراتع، حفاظت کننده ی جنگل با ارزش ابر باشد، چرا که سازمان حفاظت محیط زیست کفایت لازم را ندارد، و به علاوه در بسیاری از کشورهای جهان، جنگلبانان وظیفه ی حفاظت از حیات وحش را هم بر عهده دارند. بزرگنمایی

 

بهره برداری منطقی یا منطقه فروشی علمی؟

 

در سال 1872 کنگره ملی ایالات متحده با پایه گذاری پارک ملی یلوستون به عنوان نخستین زیستگاه حفاظت شده کشور موافقت نمود . با شروع قرن هفدهم و پی ریزی کلونی های مهاجر نشین انگلیسی در ساحل اقیانوس اطلس ( نیوانگلند ) و افزایش جمعیت انسان به تدریج لزوم ایجاد ضوابطی برای بهره مندی از منابع طبیعی برای قانون گذاران مسجل گردید و به تدریج قوانینی چون محدودیت زمان شکار گوزن دم سپید و پرندگان مهاجر و قطع درختان و تولید ذغال به اجرا درآمد .

ولی دلیل اصلی معرفی یلوستون به عنوان پارک ملی اهمیت آن از منظر زیبایی شناسی و وجود آبشار بسیار زیبا ، جنگل های بکر و دست نخورده و چشمه های جوشان و در حال فوران آب های معدنی بود . در همان سال ها عده ای از نمایندگان که دل نگران نابودی نسل بیزون آمریکایی ( بوفالو ) در مرغزار های مرکز آمریکا بودند پیشنهااد حفاظت واعمال محدودیت شکار این گونه را به کنگره ارائه دادند ولی این پیشنهاد با مخالفت سرسختانه رئیس جمهور آمریکا ژنرال شرمن روبرو شد که بر این اعتقاد بود که با نابودی نسل بوفالو به عنوان مهم ترین منبع غذایی سرخ پوستان دشت های بزرگ Great plane پیروزی بر این بومیان جنگاور آسان تر خواهد بود .

از سال 1872 تا سال 1916 وظیفه پاسداشت مرزهای این جنگل از معدن کاوان ، تله گذاران و گله داران به عهده یک آسواران کارآزموده آرتش بود که در سال 1916 با پایه گذاری سازمان ملی پارک های ملی این وظیفه به این نهاد محول گردید .

از سال 1920 و با تولید انبوه خودرو و جاده کشی امکان بهره مندی از زیبایی های این منطقه برای جوامع شهری آمریکا مهیا شد ولی قانون گذاران و کارشناسان بجای بی برنامگی از این فرصت طلایی بهره بیشینه را بردند . با ایجاد کمپ های گردشگری ، متل ها ، پارکینگ و خدمات رسانی خوب در کنار پایداشت پایدار و موثر زیستبوم کاربجایی رسید که اکنون تا دو و نیم میلیون گردشگر هر سال از شکوه وحش آمریکا بهره مند می گردد .

جز آدمیان حیات وحش نیز از این شرایط بی بهره نماند . تعداد زیادی گوزن الک و آنتیلوپ پرانگ هورن و بوفالو که در طول قرن نوزدهم به دلیل شکار بی ضابطه و تخریب زیستگاه در ایالت های گوناگون نابود شده بودند به یمن وجود جمعیت یلوستون و زنده گیری و انتقال به زیستگاه های جدید احیا شدند . بیشترین جمعیت خرس شکوهمند گریزلی ( در حدود 300 قلاده ) در این زیستگاه وجود دارند و به دلیل برد بالای زیستگاه نسل گرگ خاکستری پس از چند دهه غیبت با موفقیت احیا گردید .

در تاریخ 15/1/ 1391 خبرگزاری محترم سبز پرس خبری را درباره جنگل ابر درج نمود که اسباب خنده و گریه ، هردو را تواما ، پدید آورد.

در طول تاریخ حفاظت و پاسداری از منابع طبیعی همواره گونه ای کشمکش بی سازمان جنگل ها و مراتع و محیط زیست وجود داشته است . سازمان جنگل ها هیچگاه مایل به واگذاری جنگل های صنعتی مرغوب و مراتع درجه یک به عنوان زیستگاه جانوری به محیط زیست نبوده و به جرات می توان گفت در شمال کشور هرگاه از یک کارشناس جنگل کارکشته درباره وجود مرال و شوکا و پلنگ در حوزه او پرسش گردد با پاسخ :  …  نمی دانم  …  ولش کن و چهار تا گراز و شغال ارزش وقت تلف کردن ندارند روبرو خواهیم شد .

اما حال با وضعیتی روبرو شده ایم که بدن زنده یاد دکتر کریم ساعی را هم در گور می لرزاند ! سازمان جنگل ها و مراتع برپایه مدارک موجود به سازمان محترم محیط زیست اصرار می نماید که محدوده جنگل ابر شاهرود به عنوان یکی از مناطق چهارگانه سازمان محیط زیست قرار گیرد ولی دو سال است که از پردیسان پاسخی داده نشده است !!

شاید این عدم پاسخگویی تنها شانس بقای جنگل ابر ،  این زیستبوم بی مانند در برابر زمین خواران و جاده کشان و ویلا سازان تحت لوای جوامع محروم محلی باشد .

در بسیاری از کشور های اروپایی جز زیستبوم های ویژه جنگلی که به دلیل داشتن شرایط خاص و یا وجود گونه های در معرض نابودی چون خرس قهوه ای ، گرگ ، هما و سیاه گوش تحت نظارت مستقیم سازمان حافظ محیط زیست و حیات وحش می باشند از قدیم و برای قرون متمادی مسئولیت حفاظت و مدیریت بهره برداری از منابع سرپای جنگلی و گونه های شکاری چون گوزن سرخ ، شوکا ، گراز و قرقاول به عهده جنگلبانان بوده است .در کشور هایی چون بریتانیا و فرانسه حتی پلیس و ژاندارمری در برابر خسارت شکار دزدان و قرق شکنان جوابگو می باشند .

باید این تعلل و سستی دو ساله را سازمان محترم جنگل ها و مراتع به فال نیک بگیرد . سازمانی که در بغل گوش خود عرصه و اعیان جاجرود را می بخشد و آنقدر هماهنگی ندارد که حتی در روز واگذاری منطقه و ورود لودر و بلدوزر ماموران خود را خارج نماید تا آماج کتک و توهین قرار نگیرند به هیج عنوان توانایی مدیریت زیستبومی چون جنگل ابر را ندارد .

پارک های جنگلی جلگه ای سیسنگان و نور به عنوان آخرین لکه های برجای مانده بلوط بلند مازو و شمشاد از اهمیت بی مانندی برخوردار بوده و تحت مدیریت سازمان جنگل ها و مراتع قرار دارند . هرچند وضعیت فیزیکی جنگل و بویژه ابتدای جنگل سیسنگان به هیچ روی مطلوب نبوده و عملا به دلیل کوفته شدن خاک و عدم توانایی رویش نهال درختان جنگلی و جایگزین ننمودن نهال های بومی و نبود مسیر های ویژه تردد گردشگران قسمت های در دسترس این دو جنگل از درختان پیر تشکیل شده و رو به فناست ولی حداقل به عنوان خودکفا شدن در تولید برنج و یا ساخت مسکن عرصه و اعیان این دو منطقه واگذار نشده و کارشناسان محترم و با وجدان در پی یافتن جایگزین برای قسمت های حاتم بخشی شده بجای جامعه شمشاد سیسنگان نبوده اند ( در واقع تا کنون نبوده اند )

فون و فلور جنگل ابر براستی در استان سمنان که همچون یک قاره کوچک است بی همتا و یگانه است . به احتمال بسیار زیاد جمعیت گوزن مرال بین این زیستگاه و نواحی مطلوب مرال ساری مهاجرت می نمایند . در جنگل های باز و تنک با پوشش مرتعی مطلوب و چراگاه های غنی مرال ها شاخ های فاخرتری در برابر نمونه های ساکن در جنگل های انبوه پیدا می کنند . یکی دیگر از جاذبه های طبیعی جنگل ابر وجود خرس قهوه ای است که بویژه با شروع پاییز در اطراف درختان بلوط برای تغذیه از دانه های مغذی مازو گرد هم می آیند .

با ایجاد یک پژوهش کاربردی و نه “حکیم فرموده” رایج، و مکان یابی منطقی و سرمایه گذاری پایدار سازمان جنگل ها و مراتع به منبع کسب درآمد پایداری دست خواهد یافت که بیش از واگذاری اراضی و منطقه فروشی سودآور خواهد بود . هیچکس منکر حقوق کهن و بحق روستاهای اطراف جنگل ابر نیست و با برنامه ریزی منطقی و بلند مدت خلاف غوغا سالاری و رالی بلدوزر و قطع درختان ، حقوق ساکنان منطقه با کسب درآمد و سهیم شدن در منافع گردشگری پایدار تضمین خواهد شد .

به هیچ روی نباید منکر توانایی کارشناسان داخلی شد ولی تجربیات چند دهه مبنی بر گرفتن پروژه های زون بندی مناطق برای گردشگری مترکز و پراکنده تنها به دست به دست شدن مبلغی پول و بایگانی شدن برنامه ها منجر خواهد شد که داستان زون بندی خجیر و سرخه حصار و گل سرسبد محیط زیست یعنی پارک ملی گلستان مشتی از خروار است . از چند سال پیش باند های محلل برای قطعه قطعه کردن جنگل ابر و ساختن شهرک های ویلایی و مکان یابی های نابجا برای هتل سازی تحت عناوین دهان پرکن دندان تیز نموده اند .

کشور ترکیه الگوی خوبی برای بهره برداری پایدار از پتانسیل های جنگل ابر برای گردشگری و شکار تروفی می باشد . به مدت 50 سال شکار گوزن مرال در ترکیه ممنوع بود ولی اکنون در کنار شکار سالیانه توسط شکارچیان ترک و خارجی ، سال به سال به جمعیت آن همانند قوچ ارمنی ( زیرگونه قونیه ) و شاموای غرب آناتولی افزوده می گردد .

بهترین زمان و مکان برای پژوهش کاربردی برای یک درآمد زایی پایدار در کنار پایداشت زیستبوم بی مانند جنگل ابر در اختیار سازمان جنگل ها و مراتع قرار گرفته است . در پارک ملی یلوستون همانند دیگر پارک های معروف چون یوسیمیتی و رد وود ایجاد زیربناهای گردشگری با برنامه های مدون و منطقی ایجاد شده تا ضمن حداقل تخریب زیستگاه ، گردش و تفرج مردم تحت مدیریت و پایش قرار گیرد ( البته همواره در یلوستون مشکل جزیره ای شدن زیستگاه ها به دلیل وجود جاده و برخورد گونه ها با خودرو وجود دارد که با طراحی زیرگذر و روگذر های مناسب تا حد امکان از خسارت به طبیعت پیشگیری می شود . ) ایجاد کمپینگ هایی سازگار با طبیعت ، جمع آوری زباله ، خدمات رسانی سازگار با فلسفه گردشگری ، استفاده از سازه های بومی برای جلب گردشگران ، فروش دست ساز ها وتولیدات محلی چون لبنیات ، پارکینگ مناسب ، امنیت ، برخورد خوب ، اطلاع رسانی کارا و ایجاد مسیرهای گردشگری از جمله مواردی می باشند که در کشور هایی که دید بهره جویانه و غارتگرانه نسبت به منابع طبیعی ندارند برای کسب درآمد پایدار و پایداشت الگو های زیستی جوامع سنتی درگیر با زیستبوم با موفقیت و بدون غرض ورزی به مورد اجرا می گذارند که همواره جوابگو و سودآور بوده است .

در کنار جاذبه های زیبایی شناختی جنگل ابر، وجود گونه های حیات وحش چون مرال و خرس، و در نواحی مرتعی قوچ باشکوه اوریال که  یکی از بهترین گونه ها برای نخجیرگران تروفی است (و صد البته این امر منوط به مدیریت شکار و نخجیر داری و نه دید معمول و مرسوم غارت گری و چپاول می باشد) بر ارزش های منطقه می افزاید.

اطمینان داشته باشیم که سنگ بزرگ علامت نزدن است و منفی بافی و ابراز نومیدی در کنار اظهار فضل پروژه بگیران حرفه ای شناخته شده دردی را درمان نمی نماید .