سایهی حیوانی مهیب
بر دهانهی غار…
لب میگزیم و از ترس
میلرزیم؛
من
پدرم
قبیلهام…
کاری ساخته نیست
از خدایان نقش بسته بر دیوار…
گور دستهجمعی کوچکی است، غار
و معمایی
برای کاوشگران آینده!
لب میگزیم و از ترس
میلرزیم؛
من
پدرم
قبیلهام…
عصر، عصر نوسنگی است
با این همه کاش هرگز
تفنگ اختراع نشده بود!
…