تاریخ، آکنده از پروندهسازی برای کسان و جایها است، با هدف غارت و تملک… .
واژهی “تدبیر” در ادب فارسی، معنایی پیچیده دارد و مانند “خرد” یا عقل که هم مورد ستایش است و هم بسیاری اوقات عارفان ما را از آن برحذر میدارند، گاه معنایی نیرنگآمیز را به ذهن میآورد. اندیشیدن به پایان کاری برای سود شخصی خویش، یا چارهاندیشی با هدف تنبیه کردن رقیب، و به زبان امروزی، نقشه ریختن برای کسی … از جمله مفهومهایی هستند که از “تدبیر کردن” به ذهن میآیند. یکی از موردهای مشهور این معنا را آنجا مینوان دید که ابوالفضل بیهقی با قلم سحر انگیزش حکایت بر دار کردن حسنک را مینویسد. حسنک، وزیری بود با کفایت و محبوب و مردمدار که با پروندهسازی بوسهل زوزنی که «مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارتی… در طبع وی موکد»، مصادرهی اموال و کشته شد. بیهقی، این ماجرای توطئهآمیز را با شوری سوزناک بیان کرده است: «… آن روز و آن شب تدبیر بر دار کردن حسنک پیش گرفتند و دو پیک راست کردند، با جامهی پیکان، که از بغداد آمدهاند و نامهی خلیفه آوردهاند که حسنک قرمطی را بر دار باید کرد و به سنگ بباید کشت».
این فراز پر ارج تاریخی- ادبی، همچون بسیاری از دیگر نوشتارهای ارزشمند، نه فقط ناظر بر یک رویداد خاص، بلکه شاهدی است بر واقعیتی تکرار شونده. امروز بیاییم و در این جملهی کوتاه و پر معنا، به جای “حسنک” بگذاریم: آشوراده،… (ادامه در خبرآنلاین).