از شغال‌های آشوراده تا خرس‌های کهگیلویه …

    ریشه‌ی نگاه تبعیض‌آمیز به مخلوقات پروردگار از کجا آمده است؟ چرا می‌گوییم: جغد شوم، کفتار پیر، سگ‌صفت، الاغ نفهم، گرگ‌زاده و … و چرا ناگهان و امروز به بهانه‌ی ترک برداشتن بر دیوار رکود اقتصادی و شکستن رشد منفی، بار دیگر هجوم به ارزش‌های محیط زیستی افزایش یافته است؟ در این باره در یادداشتی جداگانه و مفصل خواهم نوشت. اما تا آن زمان و در آستانه ورود هیأتی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی به جنگل ابر برای بررسی ساختن یا نساختن آن جاده‌ی کذایی! پیشینه‌ای مختصر از موضوع را با هم مرور می‌کنیم …
در خبرها آمده بود که رییس سابق منطقه آزاد کیش، در اظهارنظری شگفت‌آور خطاب به صدرا محقق در روزنامه شرق گفته: آشوراده ارزش محیط زیستی ندارد؛ چرا که در آن فقط تعدادی شغال و مار و انار ترش یافت می‌شود (چه دلیلی از این بهتر که چنین تفکری هرگز نمی‌تواند ضامن ارزش‌های محیط زیستی در یک پروژه عمرانی باشد)! پیش‌تر، یکی از مقامات استانداری ایلام هم در اظهار نظری مشابه، مدیران محیط زیست را زنهار داده بود که چرا به بهانه‌ی حفظ چند درخت بلوط، مردم را در محرومیت نگه داشته اید؟! درست عین ادعایی که استاندار سابق فارس در مورد منطقه حفاظت شده بهرام گور کرده و حضور سیصد گورخر را سبب بیکاری جوانان نیریزی دانسته بود. یکی از نمایندگان استان گلستان در مجلس شورای اسلامی هم در مورد جنگل ابر گفته که هیچ درخت ارزشمندی در آنجا وجود ندارد و وی نمی‌داند که این همه جار و جنجال برای حفظ یک جنگل بی‌ارزش برای چیست و چرا سازمان محیط زیست اجازه عبور جاده را از دل جنگل ابر نمی‌دهد؟!

و البته این قصه سر دراز دارد … تا آنجا که یکی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی از استان کهگیلویه و بویراحمد خرس را نماد نفهمی معرفی کرده و خواهان آن می‌شود که یک حیوان بهتر! جایگزین خرس شود به عنوان نماد طبیعت استان که به مردم شریف منطقه هم برنخورد!!

به راستی این همه نگاه تبعیض آمیز نسبت به مخلوقات پروردگار از کجا می‌آید؟ جز این است که حتی آنهایی که خود را بیشتر به قرائت رسمی حاکمیت نزدیک می‌‌دانند، کمتر از انگاره‌های اخلاقی و دینی در کلام خود سود برده و به راحتی از شهروند درجه یک و دو؛ از علف هرز و از جاندار زیانکار سخن رانده و آشکارا نشان می‌دهند که هیچ اعتقاد و باوری نسبت به نظام خردمندانه و حکیمانه‌ی حاکم بر جهان ندارند که مصداقش چنین است:

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

در این باره بیشتر خواهم نوشت و البته خواهم نوشت که چرا فاجعه‌ی احداث سد خرسان، سد گتوند، سد داریان و طرح انتقال آب خزر به دریاچه ارومیه هرگز نتوانست همپای ماجرای آشوراده، بارش شورانگیز رسانه‌ای بیافریند و پای محیط زیست را به رسانه‌هایی باز کند که تاکنون کمترین توجه ممکن را به موازین و آموزه‌های محیط زیستی اختصاص داده بودند؟!