زنان صدنفیرند از یک نای!

(برای
تولد دوباره مجله زنان)

” زنان
صدنفیرند از یک نای، چه آن را در دشتی بنوازی یا در ماهورش بگنجانی، همه یک سوز
دارند و با مضراب و سرپنجه یک حکایت را سرمی دهند آنان که زخمه ای بر تار حقایق می
زنند قادرند با بهترین بیان، مثنوی حضور زن را در جامعه بسرایند و چه زیباست اگر
با همنوایی بهترین ها آفریده شود.”

سال 76 بود وقتی
اولین بار مجله «زنان» را دیدم، در روزهای بی هدفی و سرگردانی ام در حوالی خیابان
فاطمی میان مانتو فروشی ها پرسه می زدم. ششماهه باردار بودم و تحت فشار اطرافیانم
که از من می خواستند درس را رها کنم و خانه داری را برگزینم. آن روز پاییزی را هیچ
وقت فراموش نمی کنم که غمگین بودم و شاید هم افسرده، کسی نبود تا با او از خواسته
ها و آرزوهایم بگویم آرزوی کوچک من که تمام شدن درسم بود بنظرم دست نیافتنی بود.
مجله زنان را در پیشخوان دکه روزنامه فروشی دیدم، وقتی نوجوان بودم مادرم زن روز را
بیشتر برای صفحات خیاطی اش می خرید و من هم قسمتهایی از آن را می خواندم در واقع
با همین ذهنیت مجله زنان را خریدم تا قدری وقت بگذرانم اما مجله زنان بسیار متفاوت
بود تاثیرگذار، آموزنده و در عین حال تلخ …. به تلخی زندگی همه زنانی که در فراز
و نشیب زندگی آرزوهایشان را گم کرده اند!

این روزها البته
قائل به تفکیک میان زن و مرد نیستم وازتقسیم بندی های جنسیتی زنانه ،مردانه گریزانم.
ولی در آن زمان مجله زنان برای من که حس می کردم همه آنچه می خواهم به دلیل زن
بودن ازمن دریغ می شود یک مأمن بود،

فضایی بود برای شنیدن
آنچه گویی حرف دلم بود، آموختن آموزه هایی که تشنه دانستنشان بودم، وخواندن مطالبی
که با آنها همذات پنداری می کردم.

«زنان» – که دیگر از
آن روز پاییزی هرماه انتظارش را می کشیدم ومشتاقانه می خواندمش- مانند چراغی شد تا
توانایی هایم را ببینم و خود را باورکنم. شاید باورکردنی نباشد که یک مجله بتواند
نجات دهنده و تحول بخش باشد ولی برای من اینگونه بود. هرچند تغییر و حرکت بر خلاف
مسیر زخم و جراحت فراوان داشت و درد بسیار!

به یاد دارم صدمین
شماره اش را که بسیار مبسوط و مفصل بود مو به مو خواندم از بخت یاری من بود که شوهرم
هم خواننده «زنان» شد و شاید رفع بخشی از مشکلاتم بواسطه تغییرنگاه او بود که
زمانی اعتقادی به  فعالیت اجتماعی زنان
نداشت.

وقتی بعد از ده سال
همراهی، انتشار زنان متوقف شد بسیار دلگیر شدم و جای خالی اش را حتی در میان مشغله
و حجم کارهایی که داشتم کاملا احساس می کردم و امروز بسیار خوشحالم که پس از چند
سال عدم حضور، اولین شماره از مجله زنان امروز را در دست گرفته ام و می خوانم.

بدون شک من یکی ازبسیار
خوانندگان این نشریه متهور و نواندیش بوده ام که راه خود را یافته است. انتشار
دوباره این مجله را به جامعه زنان ایران تبریک می گویم و برای دست اندر کاران آن
آرزوی استواری در قدم و قلم دارم.

باشد که « زنان
امروز» منجی زنانی شود که در تاریکی رها شده اند!

Posted in: دسته‌بندی نشده