جنگل‌های ایران در گذشته، و چند نمونه‌ی تاریخی از جنگل‌زدایی در کشور

عباس محمدی و کوشان مهران- خبر آنلاین

در این یادداشت، نگاهی گذرا داریم به وضع جنگل‌های ایران در زمان‌های گذشته، و موضوع جنگل‌زدایی که هیچ‌گاه متوقف نشده است.

کره‌ی زمین به صورت طبیعی تمایل شگفت‌انگیزی به پوشاندن خود با گیاهان دارد! جنگل‌ها که از پیچیده‌ترین و پرحجم‌ترین پوشش‌های گیاهی هستند، هنوز با وجود تخریب گسترده‌ی آن‌ها در چند دهه‌ی اخیر، حدود یک سوم سطح زمین (40 میلیون کیلومتر مربع) را می‌پوشانند. در ایران، طی دوره‌های تاریخی (که در مقیاس زمین‌شناختی، “دوران معاصر” تلقی می‌شود) مساحت جنگل‌ها بسیار بیشتر از امروز بوده است. آن‌گونه که در اسطوره‌ها آمده، ایختوویگو پادشاه ماد و پدر ماندانا دستور داده بود که نوزاد دخترش در جنگلی رها و طعمه‌ی درندگان شود، اما آن نوزاد به دست جنگل‌بانی پرورش یافت و کورش نام گرفت و بعدها پادشاه بزرگ ایران شد. از این اسطوره برمی‌آید که اطراف همدان امروز که هیچ پوشش درختی طبیعی انبوه ندارد، در حدود 2500 سال پیش، جنگلی و پر از جانوران درنده بوده است. ناصرخسرو قبادیانی که در نیمه‌ی قرن پنجم هجری از خوزستان عبور کرده، از فضاهایی جنگلی منطقه نوشته که در آن‌جا نمی‌شده آسمان را دید. امروزه، سالم‌ترین پوشش‌های جنگلی خوزستان که در کناره‌های رود دز قرار دارند، بسیار تُنُک و در برگیرنده‌ی درختان کوتاه و درختچه است.

هانس بوبک (Hans Bobek) استاد علوم جغرافیایی دانشگاه بُن (آلمان) کتاب سیمای تاریخی جنگل‌ها و درختزارهای ایران(1)را برپایه‌ی پژوهش‌های شخصی در ایران و با استفاده از گزارش‌ها و نقشه‌های دیگری که از دوره‌های پیشین در دسترس داشته، به سال 1955 چاپ کرده است. بوبک در صفحه‌های ابتدایی این کتاب، ضمن بحث درباره‌ی جنگل‌های هیرکانی ایران، می‌نویسد: «از زمان‌های بسیار قدیم، حرکت کاروان‌های بزرگی از هیزم و زغال از مناطق جنگلی به طرف مناطق مسکونی، تصویر آشنایی بوده است، ولی دست‌یابی به وسایل نقلیه‌ی موتوری و راه‌آهن، این استفاده‌ی بی‌رویه از این منابع را صد چندان نموده است … در عین حال این جنگل‌ها از داخل نیز توسط دام‌داران و جنگل‌نشینان درنهایت بی‌توجهی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. به طوری که هیچ بیننده‌ی دقیقی نمی‌تواند در این مطلب شک داشته باشد که سطح جنگل‌های خشک ایران در قرن‌ها و هزاره‌های اخیر به طور قابل توجهی کاهش یافته است. این حدسیات نه تنها بارها توسط کارشناسان ذکر شده است، بلکه از نظر تاریخی نیز می‌توان آن را ثابت نمود.»

 روایتی هست که گویا تیمور لنگ (قرن هشتم هجری) برای نابود کردن جنگل‌های ایران و آسیب رساندن به گذران زندگی مردمان آن، گله‌های بزرگ بز از ماوراءالنهر آورد و میان ایرانیان پخش کرد(2). همچنین گفته‌اند که تیمور لنگ برای شکست دادن رزمندگان ایران در منطقه‌ی بویر احمد، دستور داد تا جنگل‌های انبوه آن منطقه را به آتش بکشند(3). امروزه، در منطقه‌ی کهکیلویه و بویراحمد تنها می‌توان جنگل‌های تُنُک دید.

 در دوران صفوی، کاربرد سلاح گرم و تولید باروت، و یا به اصطلاح آن زمان”داروی تفنگ”، باب شد که این امر فشار بر پوشش جنگلی (به ویژه جنگل‌های پسته‌ی وحشی) را در کنار تولید زغال برای مصارف خانگی، بسیار بیشتر کرد. زنده‌یاد ابراهیم باستانی پاریزی (در کتاب خاتون هفت قلعه، مقاله‌ی نادر دوران) از صاحب تاریخ عالم‌آرای نادری نقل می‌کند که نادرشاه افشار وقتی در ماوراءالنهر بود و برای فتح بخارا نقشه می‌چید، از جمله دستور داد بسیاری از درخت‌های بنه (پسته‌ی وحشی) اطراف سبزوار و مشهد را قطع کردند و بار کردند و به همراه بردند تا لوله‌ریزی توپ‌های سپاه صورت پذیرد؛ زیرا آتش شاخه‌های بنه پردوام‌ بود و بهتر می‌سوخت و آهن را زودتر آب می‌کرد.

در دوران نادرشاه پیاده نظام و توپخانه منزلت یافت و ثابت شد یورش‌های سنگین سواره نظام در منطقه‌های کوهستانی برای درهم شکستن دشمن کافی نیست. از این‌رو، برای فتح سنگرها و دژهایی که ترکان عثمانی به شیوه‌ی نوین ارتش‌های اروپایی ساخته بودند، در کرمانشاه مراکز بزرگ قورخانه برپا شد. در این مراکز هم استادکاران همواره در حال آماده سازی توپ و خمپاره و گلوله و باروت بودند که تهیه‌ی تمام این‌ها وابسته به زغالی بود که از چوب درختان جنگلی منطقه به دست می آمد.

لیوتنان کلنل برسفرد لوات، کنسول انگلیس در تهران به سال‌های 1881 و 82، در سفرنامه‌ی تهران- استر آباد خود که اعتمادالسلطنه آن را ترجمه کرده، می‌نویسد که در مسیر خود (جاده‌ی کرج- چالوس امروز و…) « هر روز دویست راس قاطر و الاغ می‌دیدیم که از کجور و دونا زغال بار کرده‌اند و به طهران می‌روند. جنگل‌های معدن زغال سال به سال کسر می‌شود […] اکنون هرچه جنگل را می‌سوزانند و پیش می‌روند، راه زغال به طهران دور تر می‌شود، و در کوهستان البرز نزدیک به طهران محل‌های مناسب برای جنگل زیاد دارد و ممکن است که در آن‌جا اشجار غرس نمایند که بعد از چند سال جنگل معتبری شود، اما این فقره برای شکارگاه سلطنتی مضر است»(4).

فیروز میرزا فرمانفرما که بین سال‌های 8- 1296 قمری (حدود 140 سال پیش) حاکم کرمان بوده، در سفرنامه‌ی کرمان و بلوچستان(5)، از جنگل‌های انبوه در کهنوج که «بسیار بسیار شبیه به جنگل و مکان ملکه‌ی انگلیس که “ونزوور” باشد به نظر می‌آید» و جنگل‌های کناره‌های رودخانه‌ی هلیل‌رود و دوساری و محمد آباد، و… یاد کرده، و جنگل‌های “ریگان” را «مثل کلاردشت مازندران، خوش‌هوا و باصفا، با درّاج و چرغی و تیهوی زیاد» و جنگل “کوچه‌گردان” را «به عینه مثل صلاح‌الدین کلای مازندران»  توصیف کرده است. امروزه، از آن مسیر فیروز میرزا، فقط جنگل تُنُکی در ربکان و عرصه‌های جنگلی کم درختی در محمد آباد و کوه‌های جبال بارز بر جا مانده است.

دُپلانول، استاد جغرافیای دانشگاه سوربن، در تحقیقی که مربوط به اواخر دهه‌ی پنجاه میلادی است و در ایران با عنوان مطالعاتی درباره جغرافیای انسانی شمال ایران(6) منتشر شده است، در مورد کلاردشت چنین می‌نویسد: «مصرف قابل توجه چوب برای خانه‌سازی سبب بهره‌برداری وسیع از اراضی جنگلی اطراف، از ارتفاع 1400 تا 2000 متری گردیده است و این امر موجب انحطاط جنگل‌های متراکم قدیمی و ایجاد جنگل‌های تازه‌پایی شده است که از لحاظ چوب‌های صنعتی فقیر بوده‌اند.» (ص 131) و «احداث راه کلاردشت، که عبور از آن با کامیون به سهولت امکان‌پذیر بود، از آن پس تخلیه‌ی این محصول ]زغال[ را که حمل و نقل آن به وسیله‌ی حیوانات ظاهراً چندان مقرون به صرفه نبود، تسهیل کرد. روستاییان از این رهگذر به هیزم‌شکن و زغال‌ساز مبدل شدند. در هر گوشه‌ی جنگل کوره راه‌های ابتدایی زغال‌پزی با بازدهی بسیار نازل (حداکثر 10%) ایجاد گردید. ]…[ در رودبارک شماره‌ی قاطرهایی که چوب را از جنگل به کوره می‌بردند و زغال را از کوره به جاده‌های کامیون‌رو منتقل می‌ساختند، از 5 راس در حدود سال 1935 به 170 راس در 1958 بالا رفت ]…[ ولی به زودی بحران فرارسید. استفاده‌ی بی‌رویه از این منبع، جنگل را به حال احتضار افکند و از آن جز خرابه‌ای برجای نماند (صص 138-136).

در حدود پنجاه سال پیش، نیمه‌های دهه‌ی چهل خورشیدی، کریم جوانشیر جنگل‌های پاره‌ای نقاط کردستان مانند مسیر بانه – سردشت را از نظر انبوهی قابل مقایسه با جنگل‌های حوزه‌ی خزر می‌خواند (اگر چه او و محمد طباطبایی، دیگر جنگل‌شناس پیش‌کسوت ایران، در بیشتر مواردی که از جنگل‌های زاگرسی یاد می‌کنند، وضع آن‌ها را نامناسب و زادآوری‌شان را مختل‌شده می‌خوانند(7)). در سال‌های اخیر، این جنگل‌ها صورت بسیار ضعیفی یافته‌اند.

در اواخر دهه‌ی پنجاه خورشیدی، هنگام کوه‌نوردی در دره‌های “سه‌هزار” و “دوهزار” در شمال تنکابن، جنگل‌های بسیار انبوهی می‌دیدیم که امروزه بر اثر توسعه‌ی جاده‌ها و سکونتگاه‌ها تا بالادست و اجرای طرح‌های “جنگل‌داری”، بی اغراق دو سوم آن‌ها نابود یا به شدت تخریب شده است. دو سه سال پیش، مهدی سنایی نایب رییس کمیسیون محیط زیست مجلس، در جریان سوال از وزیر کشاورزی گفت که «در دو دهه‌ی گذشته، سی و سه درصد از جنگل‌های کشور تخریب شده است» او همچنین گفت که ایران جزو پنج کشور تخریب‌کننده‌ی جنگل‌ها است. و دیگر این که فقط در سال 1389 چهل هزار هکتار از جنگل‌های کشور در آتش سوخت(8).

سخن پایانی این که اگر از آسیب‌رسانی‌ها به جنگل در دوران پیش از سده‌ی سیزدهم خورشیدی بگذریم، چرا از دوره‌ی ناصرالدین شاه به بعد که حتی اعتمادالسلطنه از امکان جنگل‌کاری می‌نویسد، به احیای موثر جنگل‌های کشورمان اقدام نکرده‌ و حتی آهنگ جنگل‌زدایی را بیشتر و بیشتر ساخته‌ایم؟! آن هم در شرایطی که فقط در دو سه دهه‌ی اخیر، کشورهایی مانند کره‌ی جنوبی و ترکیه، مساحت جنگل‌هایشان را چند برابر کرده‌اند… .

 

پی‌نوشت

  • 1) بوبک، هانس. سیمای تاریخی جنگل‌های طبیعی و درخت‌زارهای ایران، ترجمه: دکتر عباس پاشایی اول، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ اول: 1384
  • 2) http://nobaharbardaskan.blogfa.com/post-208.aspx
  • 3) http://k-b.ir/7608
  • 4) نقل از روزنامه‌ی “دنیای اقتصاد” 9/2/1393
  • 5) فیروز میرزا فرمانفرما. سفرنامه‌ی کرمان و بلوچستان، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران، نشر تاریخ ایران، 1380
  • 6) دپلانول. مطالعاتی درباره جغرافیای انسانی شمال ایران، انتشارات دانشگاه مشهد، 1358
  • 7) طباطبایی، محمد. جوانشیر، کریم. جنگل‌های باختر ایران، انتشارات سازمان جنگل‌بانی ایران، 1345
  • 8) روزنامه‌ی “قانون” 19/5/1390
Posted in: دسته‌بندی نشده