از فیلم خانه پدری عیاری تا اسب جنگی اسپلبرگ

در روز های جشنواره فجر،خوشبختانه توانستم چند فیلم را در سینما ببینم،که یکی شان،فیلم بسیار تکان دهنده خانه پدری،ساخته کیانوش عیاری بود،فیلمی که می گویند شماری با دیدن صحنه های آغازین فیلم که پدر و پسری ،دختر خانواده را با دست خود می کشند و در زیر زمین خانه اشان به خاک می کنند سینما را ترک می کنند.و کسانی هم که این بخش های دلخراش را می بینند دچار دگرگونی و چه بسا اشک شان را در میاورد.

در همان روز  سی دی فیلم اسب جنگی از اسپیلبرگ را هم از ویدیو کلوپی گرفتم و دیدم،فیلمی شگفت انگیز و این هم تکان دهنده به گونه ای دیگر،فیلمی پرهزینه و خوش ساخت که انسان در جاهایی از آنچه بر اسب زبان بسته می گذرد گریه اش می گیرد،و پیوند ها و رویدادهای میان آدمای فیلم و جنگ نیز که جای خود دارد

این دو فیلم را هرچند باهم سنجیدن کمی سخت و شاید نشود،زیرا خانه پدری داستانی که با فرهنگ ایران پیوند دارد و داستان یک خانواده ایرانی چند صده پیش را نمایش می دهد و همه فیلم از آغاز تا پایانش،همه،در یک خانه روی می دهد ولی اسب جنگی نه در یک جا که از مرز یک کشور هم میگزرد ولی شگفت انگیز آنکه هر دو فیلم ببیننده اش را میخکوب و دگرگون میکند و سخنی برای گفتن دارد و به گمانم همین که با کمترین امکانات کسی مانند آقای عیاری با هوش و ایده خوب خود، چنین کاری انجام می دهد و ستایش بسیاری ها را برمی انگیزد خود پیروزی بزرگی برای او و سینمای کشور است و اگر به اندیشه ها ،بها و آزادی داده شود  پیشرفت و آفرینش های ماندگاری را می توانیم ببینیم.

Posted in: دسته‌بندی نشده