در اوج گریه و زاری مسئولین روز بر مرگ محتمل تالاب میقان حرکات اعتراضی فعالان فهیم هجدهمین هفته خود را پشت گذاشت ، سبزی فروش محترم سرگذر هم متوجه شده است فعاليت كارخانه آلومينيومسازی اراک، كورههای آجرپزی، گرد و غبار تالاب كویری میقان، فعالیت صنایع دشت شازند، تردد خودروها، كارخانههای ضایعاتی و پديده گرد و غبار در غرب ایران و … مهمترین دلایل آلودگی هوای اراک هستند. مردم فریبی را از طرف هرکسی و بهر شکلی بر نمی تابیم، معضل شفاف است برای حل معضل یا علی گفتیم و عشق آغاز شد ، پس راه حل علمی با قابلیت اجرائی بدهید… ... “حرکات پوپولیستی مطلقاً ممنوع برنامه اجرائی بده”
بررسیهای تحقیقاتی و پهنهبندیهای میدانی محققان و کارشناسان مرکز تحقیقات و اداره کل منابع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری اضافه برگزارشهای تحقیقاتی منتشره دیگر استانها که اغلب خبر از وقوع زوال و خشکیدکی در بلوطزارهای آن مناظق زاگرسی دارد، حکایت از این حقیقت نگرانکننده دارد که اضافه بر گونه بلوط، برخی گونههای درختی و درختچهای و بوتهای اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی استان نیز درگیر این پدیده شدهاند! ماجرای ناگواری که حدود ۵ سال پیش با خشکیدگی درختان بلوط آغاز شد و الآن با شتابی نگرانکننده سایر گونههای درختی و درختچهای مانند زبانگنجشک، بنه و بادام کوهی و همچنین بوتههای گون را نیز درگیر کرده و تنوع زیستی اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی زاگرس را با مخاطرههای جدی مواجه کرده است.
گفتنیاست قرار است نخستین کارگاه آموزشی مقابله با پدیده زوال در اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی چهارمحال و بختیاری به همت انجمن محیط زیستی تسنیم و با حمایت و پشتیبانی طرح حفاظت ... “برگزاری نخستین کارگاه آموزشی مقابله با پدیده زوال در چهارمحال و بختیاری”
شنیده ها حاکی است دکتر ابتکار طی بازدید از تالاب میقان شاهد بود که صنعت چه بلایی سر ثروت خدادادی اراک آورده است
بعد از بازدید از تالاب نمی دانست از زیبایی و طبیعت بکر تالاب سرخوش باشد یا به حال وضعیت اسفبار تالاب به خاطر برداشت
بیرویه سولفات سدیم بگرید.
همراهان شاید اشکی بودند که مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست برای تالاب میقان ریخت
آیا اشک شفا درد میقان خواهد بود؟ یا نیاز به آسیب شناسی علمی و ارائه برنامه مدون نجات داریم؟
در باره میقان با عزیرانی که سری به گرین بلاگ می زنند یا نیم نگاهی به بلاگ پارکهای طبیعی دارند قبلاً هم زیاد درد و دل کرده ام. همانجا ئی که گفته بودم کویرش می خوانند من تالاب می شناختمش، همانجائی که در خاطره بیابان پیمائی از مورچه سرزنده یاد کرده بودم که انگار در نقطه زوال بيابان “آفتاب مي کارد” و زندگي و زنده ... “اشک شفا درد میقان خواهد بود؟”