جهانی شدن و محیط زیست ایران

تکیه گاه جامعه شناسی سیاسی کلاسیک که حاوی دو سنتِ اصلی وبری و مارکسیستی است بر رابطه ی دولت-ملت استوار می باشد. این رابطه در سنتهای کلاسیک جامعه شناسی سیاسی، “ایزوله” است بدین معنی که “جامعه را به عنوان واحد تحلیل در نظر گرفته و آن را پدیده ای مجزا، دارای انسجام درونی و خود سامان بخش تلقی کرده که حول محور دولت-ملت سازمان یافته است” (Orum-1983) با این وجود از اواسط قرن بیستم مفاهیم جامعه شناسی سیاسی کلاسیک با چالشهای عمده ای رو به رو شدند که “جهانی شدن” بزرگترینشان بود. “چرخش پست مدرن” که اصطلاحی فلسفی است در جامعه شناسی سیاسی جدید خود را نمایان ساخت.
یکی از مهمترین علل شکست در تئوریهای کلاسیک جامعه شناسی سیاسی، بحرانهای جهانی محیط زیستی بود. این بحرانها که عوامل و تاثیراتی فراملی داشتند نیازمند اعمال سیاستهایی گسترده تر از اختیارات یک دولت خاص  بودند و ملت ها برای عبور از این بحرانها ملزم به  رعایت آنها می شدند. این الزام، رابطه ی خطیِ دولت-ملت را ناچارا دچار خدشه نمود و نیروی سومی به نام سازمانهای بین المللی را در تصمیمات داخلی کشورها وارد کرد. اگرچه نهایتا عامل اجرای کنوانسیونها و مقررات بین المللی دولت های محلی می باشند با این حال نقش تصمیم گیری و اعمال قدرت سازمانهای مزبور چیزی نیست که از نظرها پنهان بماند.
به عقیده ی دیوید گلدبلات سه شکل جهانی شدن محیط زیست وجود دارد. اولی آلودگی فرامرزی نظیر باران اسیدی که به وسیله ی اختیارات دولت-ملت نمی توان جلوی آن را گرفت. دومی وجود وابستگی متقابل زیست محیطی بدان معنی که وقوع حوادثی در یک نقطه می تواند برجاهای دیگر تاثیر بگذارد و حتی ممکن است تاثیراتش جهانی شود، مانند نشر گازهای گلخانه ای، و سومی تخریب منابع مشترک محیط زیستی مانند آلودگی دریا که بالقوه بر همه ی انسانهای زنده و نسلهای آینده تاثیر می گذارد.(به نقل از کیت نش 2000)
از سوی دیگر، تشکیل “جامعه ی مدنی جهانی” از نتایج جهانی شدن است. وجود طبقه ای با دغدغه های مشابه در جهان، فعالان محیط زیست جهان را در یک جامعه ی مدنی بزرگ جای می دهد که بر سرنوشت یکدیگر در سراسر جهان موثرند. این جامعه ی مدنی جهانی در کنار بحرانهای فراملی و به تبع آن مقررات سازمانهای بین المللی در خصوص مکانیسمهای الزامی حفاظت از محیط زیست، دو بازوی اصلی حفاظت از محیط زیست در دنیای جدید می باشند. دو بازویی که متاسفانه هنوز در ایران از قوام و قدرت لازم برخوردار نیستند. به عقیده ی نگارنده، تقویت این دو بازو (ارتباط پویا با جامعه ی مدنی جهانی حافظ محیط زیست و حساس کردن سازمانهای بین المللی در دفاع از محیط زیست کشور) بر عهده ی فعالان محیط زیست کشور است؛ اگر می خواهند نقشی موثر در حفاظت از محیط زیست رو به تخریب ایران بازی کنند.
نوشته شده در: دسته‌بندی نشده