مقاله ای به کوشش همکار عزیزم آقای مهندس غیاثی که اصل آنرا در روزنامه ایران شماره 5073می توانید ملاحظه کنید.
رشد سريع جمعيت و افزايش نياز به مواد غذايي، تخريب منابع آب و خاك، نابساماني محيط زيست و توسعه مناطق بياباني را سبب شده است. تأمين آب و بهرهوري بهينه از اين عنصر حياتي به منظور مقابله با روند تخريب و پيشگيري از گسترش بيابان ضرورتي اجتنابناپذير است. در مناطق خشك و نيمهخشك كه ريزشهاي جوي ضمن ناچيز بودن، داراي پراكنش نامناسب نيز ميباشد، حجم قابل توجهي از روانآب توليدي به صورت تندآبها و جريانهاي سيلابي از دسترس خارج ميشود. در چنين شرايطي، بهرهبرداري از سيلابها كليد حل مسائل كم آبي قلمداد ميشود.
در نقاط خروجي حوزههاي آبخيز، عرصههاي وسيع رسوبات درشتدانه وجود دارد كه انباشت سيلاب در آنها روش مناسبي براي رسيدن به بهرهوري، توسعه پايدار كشاورزي و احياي منابع طبيعي به نظر ميرسد. دليل اصلي اين امر، افزون بر شرايط طبيعي زمين و ويژگيهاي بارش، توان قابل ملاحظه عرصههاي خشك و نيمهخشك براي توسعه كشاورزي و افزايش توليدات گياهي همراه با احياي جنگلها و مراتع است. در چنين مناطقي، آب از يك طرف مهمترين عامل محدودكننده توسعه پايدار بوده و از سوي ديگر سيلابهاي فصلي عامل مهم تخريب و ايجاد خسارت است. وجود مخروطافكنه و دشتهاي آبرفتي درشتدانه كه حاصل عملكرد سيلابها در اعصار گذشته است، موجب شده بيشتر آنها به ظاهر به صورت عرصههاي غير توليدي نمود پيدا كنند. انباشت رسوبات درشتدانه با ضخامتهاي قابل توجه، مخازن زيرزميني مناسبي را پديد آوردهاند كه ميتوانند حجم زيادي از آب مازاد ترساليها را در خود جاي دهند.
در مناطق خشك و نيمهخشك، نفوذپذيري زياد، قابليت ذخيرهسازي فراوان آب در رسوبات درشتدانه و توان طبيعي سيلاب در بارورسازي اين عرصهها از مواردي هستند كه امروزه تأثير خود را در بحث نوين و كارآمد پخش سيلاب بر آبخوانها ظاهر ساختهاند. در كشور ايران، بهطور متوسط سالانه 5/53 درصد از آب مورد نياز از آبخوانها برداشت ميشود كه جايگاه ويژهاي را در تأمين آب دارد. برداشت فزاينده آب از منابع زيرزميني طي دهههاي اخير موجب افت شديد سفرههاي آب شده است. تداوم اين عامل سبب خشك شدن چاهها و قنوات، افت سطح آب زيرزميني، شور شدن آبها، رها كردن اراضي زراعي، تخليه روستاها از سكنه و نهايتاً توسعه مناطق بياباني شده است. ويژگيهاي اقليمي حاکم بر بخش عظيمي از پهنه جغرافيايي کشور که شامل اندک بودن بارش، توزيع نامناسب، طولاني بودن دورههاي خشکسالي توأم با ويژگيهاي طبيعي نظير ساختار زمينشناسي، سنگشناسي، توپوگرافي، ژئومرفولوژي، خاک، پوششگياهي و اثرات عوامل انساني مجموعاً فلات ايران را به منطقهاي خشک و نيمه خشک بدل كرده است.
افزايش جمعيت و نياز به غذا سبب برداشت بيرويه از منابع آب وخاک شده و بحران منابع آبي و تخريب محيط زيست را در پي داشته است. وجود خشکساليها و هجوم سيلابها که هر ساله در بخشهايي از کشور رخ داده،سبب مهاجرتهاي بيرويه وکاهش محصولات شده است. از اين رو مردمان اين مناطق در انجام امور پيشگيرانه تلاش كرده و براي جمعآوري، ذخيره و استفاده بهينه از سيلاب از دير باز همت گماشتهاند.
از اواخر قرن بيستم دانشمندان و دولتمردان به پايداري در بهرهبرداري از منابع زيستي و بويژه آب و خاک در مناطق مواجه با سيلاب اولويت قائل شدهاند. دليل اين اقدام بر هم خوردن تعادل بين عرضه و تقاضا و آب قابل دسترس توأم با تخريب کيفيت آبهاي سطحي و زيرزميني و رقابت در مصرف آب و ساير منابع در مقياس محلي و بينالمللي و از سوي ديگر برهم خوردن تعادل هيدرولوژيکي حوزه ها بوده است. بهرهبرداري از سيلاب به روشهاي مختلف پخش در اراضي و عرصههاي طبيعي داراي پيشينهاي به قدمت کشاورزي است. زراعت سيلابي يکي از اين روشهاست که در خاورميانه، امريکاي شمالي و مرکزي، شمال آفريقا، خاور نزديک و آسياي ميانه مورد استفاده قرار ميگرفته است.
به منظور مقابله با اثرات ذکر شده، پخش سيلاب بر عرصههاي آبخوان، مراتع و ديمزارها که داراي پشتوانه تاريخي و عملي نيز هستند، راه بخردانهاي براي حفاظت از منابع آب و خاک كشور است. بر پايه اطلاعات طرح جامع آب كشور (جاماب، 1370)، از مجموع 37 حوزه آبخيز كشور، 25 حوزه (معادل 67 درصد) داراي بيلان منفي، هشت حوزه داراي حالت تعادل و فقط چهار حوزه داراي بيلان مثبت است. گزارشهاي منتشر شده در مورد سيلخيزي نيز رشد سالانه آن و افزايش حوادث سيل را نشان ميدهد. به اين ترتيب، همانگونه كه افت سطح آب زيرزميني ميتواند روند بياباني شدن را تسريع كند، بالا آمدن ناخواسته آب بهدليل هجوم سيلابها و زه آبها به اراضي پست نيز به نوع ديگر همين عوارض را سبب ميشود. رعايت اصول فني و بهرهگيري از فن و دانش با كمترين هزينه، توأم با ساماندهي مؤثر بهرهبرداران محلي و جلب مشاركت آنها در حوزههاي آبخيز، اراضي حاشيه رودخانه، مسيلها و سيلاب دشتها، امكان بهرهبرداري بهينه از نزولات جوي، آبهاي سطحي و سيلابها را ممكن ميسازد. بهرهبرداري منطقي از آب به عنوان يك امر اساسي در بسياري از مناطق ايران از جمله مسائلي است كه برنامهريزان و دستاندركاران در زمينههاي كشاورزي، منابع طبيعي و محيط زيست بايد بدان توجه اساسي كنند. يكي از رهيافتهاي نو در زمينه رفع كمبود آب، جلوگيري از فرسايش و تخريب منابع طبيعي مهار و بهرهبرداري از سيلاب است.