گردهمایی روز ملی حمایت از رودخانه ها و مبارزه با سدهای بزرگ عصر روز دوشنبه « اول ارديبهشت سال جاري » با همت انجمن كوهنوردان ايران و گروه دوستداران محیط زیست دانشگاه صنعتی شریف با حضور جمعی از متخصصان محیط زیست و منابع طبیعی ، هواداران محیط زیست ، مسئولان وزارت نیرو و دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در محل این دانشگاه برگزار شد .
در این همایش محمد درویش، عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور با بررسی سدهای کوچک ساخته در کشور، کارایی این سدها را بسیار بیشتر از سدهای بزرگ برشمرد و گفت: از زمان ساخت نخستین سد مدرن ایران در گلپایگان، 55 سال میگذرد. روایت میکنند زمانی که محمدرضا شاه پهلوی برای افتتاح رسمی این سد به محل میرود، از مشاهده دریاچه کوچک سد که فقط گنجایش 28 میلیون متر مکعب آب را داشت، ناراحت شده و به اطرافیانش با خشم میگوید: چرا برای افتتاح یک حوضچهی کوچک، میخواستید وقت ما را تلف کنید!؟ البته چند سال بعد مسئولین مربوطه در آن زمان کوشیدند تا ظرفیت نگهداری از آب این سد را به حدود دوبرابر افزایش دهند، اما حقیقت این است که چنین حجمهایی هرگز نتوانست معیارهای “ترینشناسانه” مُطاع ملوکانه را راضی کند و درنتیجه، رضایت آخرین پادشاه ایران هرگز برای بازدید از این سد جلب نشد. با این وجود، سد گلپایگان هنوز دارد کار میکند؛ آن هم در شرایطی که خیلی از سدهای ساخته شده پس از سد گلپایگان، عملاً از مدار تولید خارج شدند یا با لکنتهای جدی روبرو شدهاند و یا اصلاً همچنان در رؤیای لمس آب بر بدنهی سیماناندودشان باقی ماندهاند که از مشهورترینشان میتوان به سد سیوند در استان فارس و سد جدید کُریت در استان یزد اشاره کرد.
درویش افزود: این شاید شاه کلید ورود به دورانی باشد که از آن با عنوان: “سدسازی؛ نماد اقتدار” یاد میشود. در حقیقت، محمدرضا شاید حق داشت تا آنگونه برآشوبد، چرا که همتای آمریکاییاش، فرانکلین روزولت، 22 سال قبل از افتتاح سد گلپایگان بر روی بلندای رودخانه کلرادو حاضر شد تا در آیین رونمایی از سد 221 متری هوور، با افتخار جمله مشهور و تاریخیاش را بگوید: اینکه “آمدم، دیدم و شیفته شدم.” و از آن پس بود که موج سدسازی در کشورهای شمال و جنوب به راه افتاد و کار به جایی رسید که ظرفیت حدود 50 هزار سد بزرگ ساخته شده در جهان، به 10 هزار کیلومتر مکعب، یعنی 5 برابر حجم آب همهی رودخانههای موجود در همهی قارههای جهان رسید. دستاوردی که نخستین و ملموسترین عقوبتش در حوزه بومشناختی، از دست رفتن نسل یک پنجم از آبزیان ساکن در رودخانههای کره زمین بود و در حوزه اجتماعی، مهاجرت و نابودی آبادبوم بیش از هشتاد میلیون انسان. اما چرا چنین عقوبتی باید گریبان رگهای زمین را بگیرد؟ ما کجای راه را اشتباه رفتیم؟ مگر کلام خداوند را آنها فراموش کرده بودند که میگفت: نسلي ميرود / نسلي ديگر ميآيد/ اما زمين همواره ميماند/ رودها به سوي درياها روان ميشوند …
این کارشناس خاطر نشان کرد: پروفسور كيدر آسمال (Kader Asmal)، يكي از اعضاي برجستهي «كميسيون جهاني سدها» (متولد ۱۹۳۴ ميلادي) و از نويسندگان كتاب «سدها و توسعه» در پيشگفتار كتابش با اشاره به همین سخن از کتاب مقدس مسیحیان – انجیل – اين نگراني را مطرح ميكند كه آيا ممكن است عملكردهاي نابخردانهي بشر در نگاه افراطي به نهضت سدسازي، سبب ترديد در كلام خداوند را فراهم آورد؟! و آيا ممكن است زماني فرا رسد كه ديگر هيچ رودي به دريا نرسد؟! کیست که نداند پاسخ این پرسش البته و شوربختانه اینک مثبت است و کیست که نداند چرا مثبت شده است؟! کافی است نگاهی به فرجام تلخ رودخانه كلرادو در آمريكا، يا بسیاری از رودخانههای جاری در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای لاتین بیندازیم و یا نظری به رودهای ایران انداخته و روزگار فاجعه بار قمرود در دشت مسيله، جاجرود در شمال شرق تهران، زاینده رود در اصفهان، سیوند در بختگان، اترک در اینچه برون، کارون در خوزستان و يا ماجراي غمانگيز سد طرق در خراسان و البته سرنوشت عبرت آموز تقریباً تمامی رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه را دوباره مرور کنیم.
وی سپس گفت: چرا اینگونه شد؟ به راستی ریشه این تفکر آزمندانه از کجا آمده است؟ آیا هیچ میدانید که در تاریخ جملهای مشهور وجود دارد که صاحبش وینستون چرچیل است؟ این نخست وزیر مقتدر بریتانیایی در یکصد و چهار سال پیش، یعنی در سال 1908 ميلادي با افتخار گفته بود:«يک روز، هر قطره از آبي كه در دره نيل ميريزد و جاري ميشود، دوستانه و به تساوي ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوهمندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد.» و این همان تخم لقی است که یکی از مؤثرترین و قدرتمندترین سیاستمداران یک قرن اخیر جهان آن را شکست و سبب بروز فاجعهای بزرگ و غیر قابل جبران در جهان شد.
درویش ادامه داد : در مواجهه با این پیامد نامیمون و هراسآور، امروز بیش از 35 سال است که نخبگان و علاقه مندان به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی با بررسی نشانزدهای فاجعه بار چنین تفکری، میکوشند تا اثرات آن را تا آنجا که امکان دارد، خنثی کرده یا به کمینه برسانند؛ نهضتی که در مارس 1977 میلادی و در جریان برگزاری کنفرانس جهانی آب در ماردل پلاتای آرژانتین کلید خورد و تا نامگذاری روزی به نام : “روز جهانی مقابله با سدسازی” در 14 مارس هر سال تداوم یافت. با این وجود و به رغم چنین تلاشهای ارزشمند و روشنگرانهای در سطح بین المللی و ملی، هنوز هم میشنویم و میخوانیم که در برخی محافل داخلی ذی نفوذ، سدسازی را به صورت مطلق در شمار افتخارات ملی قلمداد کرده و میکوشند تا حیات و تداوم رودخانهها هرگز به پایاب شان نرسد. به عنوان مثال، در سال 1370 هجری شمسی و در جریان برگزاری همایشی در شهر تبریز که به موضوع شورشدن اراضی شرق دریاچه ارومیه پرداخته بود، یکی از اساتید به نام دانشگاه تبریز آشکارا از ریخته شدن آب شیرین رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه گله کرد و گفت: ما نباید بگذاریم آب شیرین این رودخانهها با تلفیق با آب شور دریاچه به هدر رود! و البته که الحق و والانصاف موفق هم شدند! نشدند؟
این کارشناس در پایان گفت: همهی حرف نگارنده این است که ما آرمان خود را در توسعه درست انتخاب نکرده و برمبنای یک نقشه راه روشن مبتنی بر اصول آمایش سرزمین، چیدمان صنعتی، کشاورزی، سکونتگاهی و خدماتی خود را طراحی ننمودیم. وگرنه چه دلیلی داشت تا میلیاردها ریال از سرمایه ملی را برای ساخت و مطالعه حدود 500 سد بزرگ مصروف داریم و 90 درصد آن آب مهار شده را هم در اختیار بخشی قرار دهیم که به دلیل عدم سرمایهگذاری کافی، از نظر سختافزاری و نرمافزاری دستهایش از پیش بالا بود و عنوان کرده بود که راندهمان آبیاری من از 35 درصد تجاوز نمیکند؟
به این جمله دقت کنید: ” كشور چين با شش برابر وسعت ايران، داراي 90 هزار سد است و ايران نيز بايد 15 هزار سد داشته باشد و اين در حالي است كه ايران تنها 500 سد را احداث كرده است.” این جمله را چند سال پیش، یکی از معاونان وقت وزارت نیرو، آقای مهندس یوسف پور بر زبان آورد. درد این مملکت همین است دوستان؛ این که ما درد را درست نشناختهایم و در نتیجه دارو برای درمان دردی مجازی تجویز میکنیم و نه واقعی! و شوربختانه باید اعتراف کنیم که به رغم احترامی که برای دانش و تعهد و ایران دوستی اغلب متخصصین زحمتکش بخش مدیریت آب کشور قایل هستیم، نهضت مدیریت سازهای و نماد مشهورش؛ سد؛ فقط و فقط در هیبت همان داروی اشتباهی برای درمان دردی مجازی به کار رفت.
در صورتی که درد شاید این است که ما در شمار 10 کشور نخست جهان از منظر جاذبههای بومگردی، فرهنگی و تاریخی هستیم؛ اما از منظر درآمدهای حاصل از این صنعت پرسود، در بین یکصد کشور جهان هم جای نمیگیریم؛ درد این است که هیچ نقطهای در جهان را نمیتوانید نام آورید که میزان دریافت انرژی خورشیدیاش بیشتر از ایران باشد، اما رشد استحصال انرژی خورشیدی در جهان، دست کم چهارهزار درصد بیشتر از ایران است! چرا؟ و درد این است که ما هنوز درگیر ویروسی به نام بزرگترین و بلندترین و طولانیترین و ترین و ترین و ترین ماندهایم و یادمان رفت که سد باستانی و هفت صدساله کُریت به مراتب کاراییاش از همزاد مدرنش بیشتر است.آری؛ درد این است که: «دروغ را به ناگزير باور ميداريم، آنگاه كه با چشمان و نه از راه چشمان، مينگريم.»