خواستم ساختار موجود کميته اي به اصطلاح ارزيابي محيط زيستي ( يا به قول خود حضرات زيست محيطي، که اگر فارسي را پاس بداريم و تحت اللفظي معني اش کنيم مي شود: زندگي که در آن محيط جاري است!! بهر حال ما مي گوئيم محيط زيستي و منظورمان محيطي است که در آن زندگي جاري است) نقد کنم. حتماً يکي پيدا مي شد بگويد مگر خودتان بوديد چه تاج گلي بر سر اين محيط زيست زدي؟ گفتم اول فلاش بکي به گذشته بزنم و بعد برگردم به وضعيت افتضاح موجود، از خيلي ها پنهان نيست از شما هم پنهان نباشد. نه تنها کاري نتوانستيم انجام بدهيم بلکه خود داشتيم له مي شديم. نمي دانم اسم اش را استعفاء بگذارم يا چيز ديگر، واقعيت اين بود در وسط يکي از جلسات، جلسه را ترک کردم، ديگر هيچوقت در جلسات بعدي حضور پيدا نکردم، تا چند ماهي دعوت نامه مي آمد يکي ... “ناگفته هاي روزگاري که عضو کميته ملي ارزيابي اثرات محيط زيستي بودم (بخش 1”