محیط زیست را که حفظ کنیم؛ خشونت را مهار کرده‌ایم!

امروز – ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۵ – سی و چهارمین باری است که مردمان گیتی در ۲۳۴ کشور موجود در کره زمین، روز جهانی صلح را گرامی می‌دارند. به همین مناسبت، روزنامه اعتماد ویژه‌نامه‌ای را منتشر کرده که در صفحه هفت آن، از منظر محیط زیست به صلح جهانی پرداخته‌ام:

در گرامیداشت روز جهانی صلح

سرزمینی که در آن قوانین طبیعت حرمت دارد،
خشونت‌‌طلبی مشتری ندارد!

در سال ۲۰۰۵ میلادی، همزمان با آغاز جشن‌های نکوداشت شصتمین سالگرد سازمان ملل متحد، کتابی از سوی کوفی عنان – دبیرکل وقت سازمان ملل – منتشر شد که در آن به شصت دلیل وجودی این مهم‌ترین نهاد بین‌المللی می‌پرداخت؛ سازمانی که بر بنیاد حفاظت از صلح جهانی و امنیت مردمان کره زمین سامان یافته بود و در بین آن شصت دلیل، دست کم ۱۷ دلیل وجود داشت که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به محیط زیست مربوط می‌شد. ساده‌تر آنکه مدیران ارشد سازمان ملل متحد براین باورند که اگر می‌خواهند برای تحکیم صلح بین‌الملل نمره قبولی بگیرند، باید نخست بکوشند تا تعادل بوم‌شناختی (اکولوژیکی) زمین را حفظ کنند. در حقیقت، چنانچه بیابان‌زایی مهار شود؛ روند افت سطح آب در سفره‌های زیرزمینی متوقف گردد؛ خودسوزی و نشست زمین رخ ندهد؛ به پاکتراشان جنگل اجازه فعالیت ندهند؛ تالاب‌ها و دریاچه‌ها پیوسته آب نروند؛ از کمیت و کیفیت زیگونگی (تنوع زیستی) کاسته نشود؛ حرمت حیات بر زیستمندان گیاهی و جانوری محفوظ مانده و بر وسعت کانون‌های بحرانی فرسایش آبی و بادی افزوده نگردد؛ آنگاه می‌توان امیدوار بود که مردم پیگیرانه زندگی را تعقیب کنند و تن به پیروی کورکورانه از جریان‌های خشونت‌طلبانه‌ای چون داعش، بوکوحرام، القاعده، طالبان و … نمی‌دهند.
کافی است نگاهی اجمالی به ابعاد ناامنی‌های اجتماعی، تنش‌های اقتصادی و تزلزل نظام‌های سیاسی در دوران معاصر بیاندازیم تا دریابیم تا چه اندازه با افزایش بدهکاری بوم‌شناختی یک سرزمین، احتمال ورشکستگی سیاسی دولت حاکم بر آن قلمرو سیاسی هم افزایش می‌یابد. وضعیت امروز در اغلب کشورهای آفریقایی و غرب آسیا آشکارا پندار پیش‌گفته را تأیید می‌کند. با بررسی روند بی‌ثباتی سیاسی و جنگ‌های داخلی اکنون جهان، از یمن گرفته تا افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، سودان، لیبی، مصر، نیجریه و … درمی‌یابیم که چگونه راه تحکیم صلح بین‌الملل از تلاش دولت‌ها و ملت‌ها برای پاسداری از محیط زیست‌شان می‌گذرد.
اینک در شرایطی جهانیان برای سی و چهارمین بار روز جهانی صلح را در ۲۱ سپتامبر (۳۰ شهریور) گرامی می‌دارند که وضعیت صلح جهانی، امنیت زیستن و آرامش و رضایت ۷٫۳ میلیارد اهالی کره زمین به مراتب کمتر از ۵ میلیارد ساکنان آن روزگار زمین است! چرا؟
پاسخ به این پرسش، البته واقعیت تلخ و شرم‌آوری را برای بشر مغرور و مسلح به قدرت فناوری‌های مدرن فاش می‌سازد؛ پاسخی که تحلیل شایسته و بی‌غرض آن شاید بتواند این روند قهقرایی را در زمین متوقف سازد.
در سال ۱۹۷۸ میلادی، یعنی سه سال پیش از مطرح شدن ایده‌ی برگزاری روز جهانی صلح در سازمان ملل متحد، کتابی منتشر شد به نام «دشمن هفتم»، که حاوی پیشگویی تلخی بود؛ پیشگویی تلخی که امروز بدل به حقیقتی غم‌انگیز شده است. آن حقیقت که ۳۷ سال پیش توسط رانالد هیگینز – Ronald Higgins- صاحب کتاب فوق، به رشته‌ی تحریر درآمد، چنین است : «بیست و پنج سال آینده برای صدها میلیون انسان، مرگ از گرسنگی به بار خواهد آورد و برای بقیه‌ی ما، سختی، ناامنی یا جنگ.»
با نگاهی به روزگار امروز زمین درمی‌یابیم: دیگر این فقط مردمان فقیر آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا نیستند که هیچ منظر روشنی از آینده در برابرشان وجود ندارد، بلکه ابعاد ناامنی، جنگ و تخریب محیط زیست کار را به جایی رسانده که کابوسی به نام مهاجرت خواب آرام را از اهالی قاره سبز (اروپا)، استرالیا و آمریکای شمالی هم ربوده است.
راست آن است که شاید هیچ گاه چون امروز، یعنی در میانه‌ی دومین دهه از سده‌ی بیست‌ و یکم میلادی، چهره‌ی جهان از غم آوارگی‌ها، نسل‌کشی‌ها، تجاوزها، عملیات انتحاری و جنگ‌های داخلی در عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین، سودان، مصر، لیبی، پاکستان، کشمیر، ترکیه، یمن، تونس، بحرین، هائیتی، روآندا، بورکینافاسو، سومالی، مجارستان و پاره‌هایی دیگر از زیستگاه‌هایش، چنین افسرده و چروکیده نبوده است؛ ۱٫۵ میلیارد فقیر گرسنه، ۱۳٫۵ میلیون آواره‌ی جنگی و ده‌ها هزار کشته، دستاورد خجلت‌بار تمدّن بشری در سپیده‌دم سوّمین هزاره‌ی پس از میلاد مسیح(ع) است؛ تمدّنی که از آغاز شکوفایی‌اش در پنج هزار سال پیش تاکنون، وارث ۱۴ هزار جنگ و قتل عام چهار میلیارد انسان بوده و هم‌اکنون نیز به طور متوسط شاهد ۲۰ جنگ مسلحانه در روز است؛ تمدنی که شهروندان پسامدرن آن، هر ۴۰ ثانیه و به صورتی داوطلبانه زنگ خودکشی را به صدا در‌آورده و خود را به آن سوی انفجار بزرگ می‌رسانند! غافل از این که اخیراً ثابت شده که شاید اصلاً انفجار بزرگی هم در کار نبوده است!! از طرفی بحران‌های ‌محیط‌زیستی، هیچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرین و بنیان‌کن نشان نداده و هیچ‌گاه اُفول اندوخته‌های طبیعی و ذخیره‌گاه‌های ژنتیک جهان تا بدین‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ کافی است نگاهی به دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو بیاندازیم، سونامی‌های مرگبار در اندونزی و یا فوکوشیمای ژاپن را مرور کنیم و یا به بزرگترین فاجعه‌ی قرن در رخداد سیل پاکستان دقت کنیم؛ سرزمینی که تحمل این همه آدم را دیگر ندارد. افزون بر آن، دست‌کم سالی یکصد میلیاردتن مواد آلوده‌کننده در هوا، آب و زمین پخش می‌شوند و آخرین برآوردها حکایت از آن دارد که بیش از ۵ میلیارد هکتار از سرزمین‌های جهان، یعنی عرصه‌ای به وسعت ۵ برابر کشور پهناور کانادا، از جریان‌های بیابان‌زایی آسیب‌ دیده و دچار اُفت توان تولید شده‌اند و هم‌اکنون با شتابی معادل ۵۰ میلیون هکتار در سال (۵ برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمین‌های متأثر از بیابان‌زایی در جهان افزوده می‌شود؛ رویدادهایی که خود به شکلی دیگر سیمای زمین را فرتوت‌تر از آنچه که هست، نشان خواهند داد.
چگونه است که در پی ایجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ی شمسی برمی‌آییم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ی ۱۴ میلیارد سال نوری از خویش هستیم، امّا در مهارِ روند شتابناک پیدایش و شیوع امراض جدید و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره‌گرِ این حقیقت تلخ باشیم که مرگ و میرِ ناشی از ابتلا به ویروس HIV در طول دهه‌ی گذشته ۶ برابر رشد کند؟ اصلاً مگر می‌توان تولّد ۶۰ میلیون انسان بیگناه حامل این ویروس مرگ‌آفرین را در زمانه‌ی حاضر نادیده گرفت؛ انسان‌هایی که این بخت را داشتند تا ۳ هزار سال پس از افلاطون به دنیا آیند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جویند که می‌توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جانشان دمیده شد! و مگر می‌شود از شنیدن این خبر اندوهگین نشد: ((در صورت ادامه‌ی روند کنونی، تا پایان قرنی که در آن هستیم؛ نسل بیش از نیمی از ۱۷۵۰۰۰۰ (یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ی زیستمندی که اینک در جهان یافت می‌شوند، برای همیشه نابود خواهند شد)).
چنین دریافت‌هایی نشان می‌دهند، تا چه اندازه پیش‌بینی هیگینز به واقعیت نزدیک بوده است. امّا چگونه؟ چگونه شهروندی از کره‌ی خاک که چون بقیه‌ی شهروندان، به شدّت در بند زمان اسیر است، توانسته چنان دقیق از آینده خبر دهد؟ آیا او انسانی فرازمینی یا نابغه بوده است؟!
حقیقت آن است که پیش‌بینی هیگینز، آنچنان هم کار دشواری نبود و شاید از همین رو بود که رهبران جهان به صرافت نامگذاری روزی به نام صلح جهانی رسیدند!
کافی است مروری بر روندهای مرگبار حاکم بر زمین کنیم که چگونه مردمان امروز گیتی به اندازه‌ی کره‌ای به بزرگی یک و نیم برابر زمین، دچار جنون مصرف شده‌اند. آشکار است که با چنین وضعیتی، امنیت دوام نمی‌آورد و ناپایداری دقیقاً از جایی شروع می‌شود که بیابان‌زایی تشدید شده و جنگ آب راه می‌افتد؛ یعنی در سرزمین‌هایی که مردمانش دیگر چیزی برای از دست‌دادن ندارند و چنین مردمانی البته که به راحتی می‌توانند به دینامیت‌هایی متحرک در هیبت بوکوحرام تا داعش بدل شوند و تلخی بی‌پایان زندگی‌شان را با یک نمایش خون‌آلود و تراژیک پایان دهند.

   فرجام سخن
هرچند در ایران و به مدد پول نفت، هنوز شدت ناآرامی‌های اجتماعی و تنش‌های سیاسی قابل قیاس با اغلب کشورهای مستقر در خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی نیست؛ اما اگر رهبران ایران طنین زنگ‌هایی که حکایت از شتاب بی‌سابقه‌ی بیابان‌زایی است، جدی نگیرند، آنگاه فاجعه و مصیبت ممکن است خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کنیم فلات ایران را هم درنوردد. خشک شدن اغلب دریاچه‌ها و تالاب‌های کشور از ارومیه گرفته تا گاوخونی، بختگان، مهارلو، پریشان، هامون، حله، هورالعظیم، کافتر، طشک و ارژن؛ همچنین افزایش محسوس چشمه‌های تولید گرد و خاک، وقوع فروچاله‌ها و تشدید نشست زمین و نابودی ۱۸ میلیون بلوط و ۱۰ میلیون نفر نخل گواه آن است که اگر به سرعت و با شتاب چیدمان توسعه بر بنیاد مزیت‌های واقعی این سرزمین تغییر نکند، آنگاه تنش‌های اجتماعی و ماجراهای تلخی چون ارومیه در آذربایجان، ورزنه در شرق اصفهان، گلاب دو و سبزکوه در چهار محال بختیاری، گتوند در خوزستان و خانه کت در استان فارس در سراسر وطن گسترش خواهد یافت و پیش‌تر از همه صلح و امنیت را دست‌یافتنی‌تر می‌کند.
بازگرداندن نشاط به سرمایه اجتماعی، کوچک‌ساختن واقعی دولت و تفویض اختیارات به مردم و شریک کردن حقیقی ایشان در قدرت، شاید یگانه راهکاری است که سبب می‌شود پایداری تمدن ایرانی همچنان بر این خاک تداوم یابد؛ پایداری‌ای که شرط نخست آن تحقق پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) است و امیدوارم به دولتی که خود را یگانه دولت محیط زیستی ایران نامیده است، این اجازه و فرصت داده شود تا شتابان در مسیر تحقق راهبردهای پیش‌گفته حرکت کند.
انشاالله.