گاه شاید خداوند است که به ما پشت پا می‌زند!

در طول یکی دو هفته گذشته، سه خبر دنیا را تکان داد. نخست ماجرای بدرفتاری عجیب یک خبرنگار زن مجارستانی با پناهجویی اهل سوریه و فرزندش؛ دوم انتشار تصاویر دردناک آیلان، آن کودک غرق شده سوری در سواحل ترکیه و سومی ماجرای شگفت‌انگیز و ناباورانه‌ی نوجوانان ۱۴ ساله و مسلمان آمریکایی، احمد محمد.

پشت پای خداوند!

در باره‌ی زشتی و غیرانسانی بودن این رخدادها گمان نبرم هیچیک از خوانندگان عزیز این سطور با محمّد درویش اختلاف نظر داشته باشند. حتی به جرأت می‌گویم که تقریباً اغلب ساکنان ۷٫۳ میلیاردنفری کره زمین پس از شنیدن این سه ماجرای شرم‌آور، آن را محکوم کرده و می‌کنند.
اما نکته‌ای که کمتر به آن پرداخته شده، فرجام دلپذیر هر سه رخداد است. اسامه عبد المحسن الغضب، آن پناهجوی سوری, اینک با خانواده خود در اسپانیا به سر می‌برد و از سوی آکادمی فوتبال اسپانیا برای مربیگری دعوت به کار شده است. افزون برآن، آن زن خبرنگار راستگرای افراطی هم از مؤسسه رسانه‌ای که در مجارستان برایش کار می‌کرد، اخراج شد.
در ماجرای دوم، هرچند که آن کودک بیگناه غریبانه جانش را از دست داد، اما این اتفاق غمبار سبب شد تا قفل آهنی دل‌های رهبران کشورهای ثروتمند اروپایی بر روی مهاجران گشوده شده و اینک حدود ۸۰۰ هزار نفر از ایشان را فقط دولت آلمان پناه خواهد داد. حتی ممکن است موج مهاجرت سبب شود تا دولت‌های غربی کمک کنند تا با نابودی کامل داعش، دوباره امنیت به سوریه و عراق بازگردد.
و در ماجرای سوم، نوجوانی که بابت ساخت یک ساعت، برای معلمش مظنون به تروریست شده بود و با دستبند و وضعی رقت‌بار از مدرسه به اداره پلیس رفت. به دنبال انتشار گسترده عکسش در شبکه‌های اجتماعی و واکنش‌های گسترده مردم و سیاستمداران آمریکایی، حالا نه فقط از زاکربرگ در فیسبوک دعوتنامه دارد، که شخص رییس جمهور آمریکا هم او را به کاخ سفیدش فراخوانده است!

    خلاصه اینکه هموطنان عزیزمن!
شاید بهتر باشد پیش از آنکه از هر پشت پایی در زندگی خشمگین و ناامید شده، به زمین و زمان ناسزا گفته واز تلاش دست شوییم، بد نیست گاه به این بیاندیشیم که احتمال دارد حکمتی درکار بوده و تلاش بیشتری باید نشان داد و راه دیگری را جستجو کرد … اصلاً شاید این خداوند بوده که مهربانانه به ما پشت پا زده است! نه؟