صفحه جامعه: حر منصوری عبدالملکی- مساله واگذاری حفاظت از محیطزیست به مردم نیازمند بنای زیرساختها و نظارت بسیار دقیق از طرف دولت است و دولت نباید درباره آن عجله کند.در این روش مدیریت مناطق حفاظت شده به موسسات یا سازمانهای مردمنهادی که به طور کامل بر مناطق اشراف دارند و از نظر علمی، تجهیزات و نیروی ان سانی شرایط لازم را دارا هستند سپرده میشود.
در این صورت بسیاری از هزینهها حذف خواهد شد و نتیجهای موفقیتآمیز در بر خواهد داشت.اما در بحث واگذاری مناطق حفاظت شده و توسعه گردشگری در این مناطق، ما با سرمایهگذاری یا مدیریت در منطقه توسط مردم مخالفتی نداریم بلکه حرفمان این است که دولت، مردم و موسسات اگر برای این مدیریت و حفاظت حضور دارند نباید اجازه راهاندازی تاسیسات و ایجاد امکانات گردشگری در این مناطق را داشته باشند. برای نمونه بسیار خوب است که بخشخصوصی مسوولیت نگهداری میانکاله را بهعهده بگیرد چراکه در مدیریت منابع، اصلی به نام «اهمیت نقش بهرهبرداران در مدیریت منابع» وجود دارد که حضور بهره برداران جوامع بومی را پر اهمیت میکند. اگر مردم محلی در حفظ مناطق ذینفع باشند، احساس تعلق و مسوولیتپذیری بیشتری در آنها به حفاظت درست از مناطق میانجامد. به طور مثال جزیره آشوراده از نظر زیستمحیطی سالی یک میلیارد تومان هزینه دارد، اگر دولت 800 میلیون از این میزان را به سازمان مردم نهاد محلی بدهد، مدیریت را به آنها بسپرد و همزمان نظارت سختی روی آن انجام بدهد نتیجه بسیاری خوبی خواهد داشت تا اینکه ماشین، قایق و تجهیزات دیگر را به یک کارمند محیطزیست بدهد که بجز حقوق ماهانه نفعی به او نمیرساند. اینجا بحث مدیریت محلی مطرح است، یعنی همه تصمیمگیریها لحظهای و با توجه به بحران گرفته میشود. برای نمونه 10 ماه پیش بود که هشدار دادم در کنار میانکاله جادهای در در حال ساخت است؛ تا مسوولان بخواهند این مساله را به جلسه برسانند، جاده ساخته شد و جلسات مدام عقب افتاد. در حال حاضر زیرساختهای این جاده ساخته شده و آماده آسفالت کردن است در حالی که اگر مدیریت داخلی و محلی بود و نظارت دولت بر آن نیز وجود داشت شاهد این اتفاق نبودیم. به طور قطع در آینده نزدیک دولت مجاب خواهد بود که عرصههای طبیعی را به مردم بسپرد اما لازم است برای واگذاری حفاظت زیرساختهای لازم مهیا شود و نظارت قوی از طرف دولت وجود داشته باشد. برای نمونه در میانکاله در تعطیلات نوروز اجازه میدهند مردم به این منطقه وارد شوند و از آن بازدید کنند. اگر موسسات مدیریت این مساله را به عهده بگیرند میتوانند بهگونهای به موازات توسعه پایدار بهرهبرداری انجام دهند که فشار اکولوژیکی به منطقه وارد نکند.همچنین حضور پروژههای توانمندسازی در این روش بسیار موثر خواهد بود. برای نظارت این عرصهها توسط مردم،لازم است در ابتدا عرصهها به صورت پایلوت به مردم (سارمانهای مردم نهاد محلی، شوراها و هیات امناها) با قراردادهای کوتاهمدت سپرده شود تا کار را به درستی انجام دهند. بعد از آن عملکرد آنها ارزیابی شود و میزان موفقیتشان بررسی شود تاکید میکنم که در این زمینه دولت نباید عجله کند و لازم است در ابتدا زیرساختها را مهیا کند.
واگذاری یا مشارکت مردم
مهناز همتی – آیا دولت میخواهد یک وظیفه حاکمیتی را به مردم واگذار کند؟ آقای روحانی، رییسجمهور اخیرا با اشاره به اینکه جنگلهایی که محل تردد مردم بوده بهتر حفظ شده، تاکید کرده که حفاظت از جنگلها و محیطزیست باید به مردم واگذار شود. البته ایشان اضافه کردهاند که دولت باید بر این حفاظت نظارت کلی داشته باشد.
گمان نمیرود که منظور رییسجمهور از این سخن واگذاری به معنای رفع تکلیف حاکمیت از آن باشد، چه آنکه آقای روحانی به عنوان یک حقوقدان به خوبی آگاه است که مسوولیتهای حاکمیتی قابل واگذاری نیست. اما احتمالا ایشان میخواسته بر این نکته پای فشارد که مردم بسیار بهتر و بیشتر از دولت برای محیطزیست دلسوزی و از آن حفاظت میکنند. این ادعا در کلیت خود میتواند درست باشد. زمانی که مردم یک منطقه با محیطزیست زندگی کنند و محیطزیست بخشی از زندگیشان شود، لاجرم برای بقا و حفاظت از آن تلاش میکنند اما اگر قرار باشد محیطزیست محل منفعتطلبی همین مردم و شهروندان ایرانی باشد، گاهی خشونت و بیرحمی جای توجه و دلسوزی را میگیرد. از ابتدای سال تاکنون پنج قلاده پلنگ در نواحی مختلف به قتل رسیدهاند. سال گذشته نیز بارها به جانوران مختلف حمله شد که در شدیدترین آن یک قلاده خرس قهوهای به صورت نیمهجان و با زخمهای شدید در یکی از نواحی شمالی کشور یافت شد. در مورد نگهداری از مراتع و جنگلها نیز گاهی این ضربالمثل روسی که چیزی که مال همه باشد مانند این است که مال هیچ کس نیست به یاد آورده میشود. چرای خارج از کنترل احشام و دامهای روستاییان، ایجاد آلودگیهای ناشی از ریختن زباله در طبیعت، برداشت غیرقانونی و غیرمجاز آب از سفرههای زیرزمینی و … از موارد تخریبکننده محیطزیست است که اتفاقا ارتکاب آن به قشر خاصی تعلق ندارد و نمیتوان انجام این اعمال مخرب محیطزیست را به قشر خاص یا افراد خاصی محدود دانست. به طور کلی و بجز موارد استثنای انسانی یا جغرافیایی، بشر همواره میان منافع خویش و حفاظت از زمینی که در آن زندگی میکند، منافع آنی و زود گذر را در اولویت قرار داده است. از این بابت سپردن این مسوولیت مهم به دست کسانی که یا به طور سلیقهای و براساس دریافت خود از مسایل، اجرای حفاظت از محیطزیست را انجام میدهند یا براساس منافع خود به رویههای حفاظت از محیطزیست چیزی اضافه یا کم میکنند، شاید چندان عاقلانه نباشد. آنچه بهتر بود آقای روحانی روی آن تاکید میکرد و اجرای آن را دستور میداد، جلب مشارکت موثر و گسترده شهروندان ایرانی درباره حفاظت از زیست بوم و از آن موثرتر و مهمتر، دخیل کردن شهروندان هر منطقه از کشور درباره برنامهریزی و سیاستگذاری حفاظت از محیطزیست در همان منطقه است. این راهبردی است که میتواند به بومیسازی و تقویت عملیات حفاظت از زمینی که در آن زندگی میکنیم بینجامد.
لینک :http://www.jahanesanat.ir/index.php?year=1394&month=01&day=23&category=14#