مرد خیاط

در کوچه ای چهار خیاط بودند.

همیشه در بحث و رقابت .

 روزی، یکی از آنها تابلویی را بر سر مغازه اش نصب کرد که بر روی آن نوشته بود

“بهترین خیاط شهر”

روز بعد خیاط دیگر بر تابلوی مغازه اش نوشت :

“بهترین خیاط کشور”

سومین خیاط هم چنین نوشت :

“بهترین خیاط دنیا”

چهارمین  اما وقتی با این  واقعه مواجه شد ،بر روی یک برگه کوچک با نوشت:

“بهترین خیاط این کوچه”

آری؛
قرار نیست دنیای خود و آرزوها و اهدافمان را آنقدر  بزرگ کنیم که در آن گم شویم،
میتوان دنیایی کوچکی که در آن هستیم را خوب و شایسته بسازیم تا دنیای زیبایی داشته باشیم .

پینوشت : جهانی ببینیم و منطقه ای عمل کنیم “تجربیات و تاریخچه مسائل زیست محیطی دنیا را بررسی کنیم و کمک کنیم تا محیط پیرامون ما از تنش های بین انسان و طبیعت عاری شود “