تنها نکتهی مثبت از فراز بدترین و نفسگیرترین بحرانی که دامن طبیعت ایران را فراگرفته، شاید همین باشد که اینک در آستانهی سال ۱۳۹۴ هجری شمسی، کمتر ایرانیای را میتوان سراغ گرفت که متوجه عظمت فاجعه در حوزه محیط زیست کشور نشده باشد. امروز، دیگر هیچ دولتمردی طرفداران و فعالان محیط زیستی را به سخره نگرفته و مطالبات ایشان را ناشی از زندگی سرخوشانهی آنها قلمداد نمیکند! به جرأت میگویم که شاید هرگز نتوان دورهای از تاریخ دولت مدرن در ایران را سراغ گرفت که مانند دولت یازدهم، اغلب کارگزارانش از رییس جمهور گرفته تا استانداران، یکصدا نگرانی خود را از عدم توجه به ملاحظات محیط زیستی ابراز داشته و خواهان رعایت هنجارهای بومشناختی از سوی مردم و کارمندان سازمان متبوع خویش شوند.
پرسش کلیدی امّا این است که آیا با چنین دستاورد بیرقیبی، میتوان امیدوار بود که در کارزار پیش رو، یعنی مواجههی هوشمندانه و خردورزانه با بیسابقهترین بحران دامنگیر طبیعت ایران، پیروزی را در آغوش گرفته و لبخند را به سیمای ایران زمین و جملگی زیستمندانش بازگرداند؟
پاسخ نگارنده البته به این پرسش دشوار، مثبت است! زیرا محمّد درویش همواره تأکید کرده که هر انسانی که بر روی کرهی خاک زندگی میکند و خود را یک فعال محیط زیستی میداند، محکوم است که ناامید نباشد و بذر نامیدی در جامعهی خویش نگستراند.
راستتر اما آن است که ما کار بسیار دشواری در پیش داریم برای آنکه بتوانیم همچنان زندگی درخور و باکیفیتی را برای نسل فردا و فرداهای وطن مهیا سازیم و در پیشگاه تاریخ، متهم به مخربترین نسل ایرانی در طول تاریخ ۵ هزار سالهاش نشویم.
چه باید کرد؟
این درست است که ایرانیان به جای مصرف ۲۰ درصد از اندوختههای آبی خود، بیش از ۸۵ درصد آن را به یغما بردهاند؛ این درست است که روند اُفت سطح آب زیرزمینی، نشست زمین و خودسوزی سرزمین، هرگز چنین ژرف، پردامنه و گسترده نبوده است. این درست است که هرگز شمار کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر و شوکار و مرال و گوزن این کشور به کمتر از ۱۱۰ هزار رأس سقوط نکرده و موجودی وحوش کشور به کمتر از ۱۰ درصد آنچه که در قرن گذشته در فلات ایران میخرامید، کاهش نیافته بود. مؤلفهها و نشانزدهایی که جملگی هشدار میدهند ما در شرایطی بس بحرانی قرار گرفته که هرنوع لغزشی، میتواند توان تابآوری طبیعت ایران را برای همیشه نابود سازد.
امّا باید بیاد آوریم در شرایطی که کل آب سالانهی مورد نیاز ایرانیان برای شرب، از شش میلیارد متر مکعب بیشتر نمیشود، متجاوز از ۲۷ میلیارد متر مکعب آب در اثر ضایعات در بخش کشاورزی نابود میشود! چرا که نرخ ضایعات در این بخش، به حدود ۳۰ درصد میرسد. از سوی دیگر، با توجه به پایین بودن راندمان آبیاری در بخش کشاورزی، ایرانیان میتوانند به راحتی با اصلاح شیوههای آبیاری و ارتقای نرمافزاری این بخش، با نیمی از آبی که هماکنون مصرف میشود، همین مقدار تولید غذایی را بدست آورند.
چشمانداز یا دورنمای مثبت دیگری که میتواند افق روشنی از زیستن در وطن بیافریند، اراده و حرکت جمعی به سمت رونق کسب و کارهای سبز، چون استحصال انرژیهای نو، تقویت زیرساختهای گردشگری مسئولانه در حوزههای تاریخی، فرهنگی، طبیعی، روستایی، عشایری، ورزشی، درمانی و علمی است. افزون بر آن، نباید از مزیت تجاری کشوری که در قلب راه ابریشم قرار گرفته و بیش از ۴۶۰۰ کیلومتر مرز آبی دارد، غفلت کرد.
باشد که با چنین رویکردی که البته پیش شرط تحقق آن، اولویت دادن به آموزش شهروندان، ارتقای سواد محیط زیستی ایشان و کاهش نگاههای امنیتی به تشکلهای مردمنهاد است، بتوان با تقویت سرمایههای اجتماعی، ایران عزیز را در عبور از سختترین دالان تاریخش کامیاب کرد.
آمین.