پاسخ به طرفداران سدسازی در چهارمحال و بختیاری؛چگونه ایران را سراسر بیابان کردیم؟

در پاسخ به نامه منتسب به  برخی از فارغ التحصیلان دانشگاه ها و اعضای شوراها در استان چهار محال بختیاری در خبرگزاری ایرنا، سرکار خانم مهندس فاطمه ظفرنژاد، کارشناس آب و مترجم کتاب «پیامدهای زیست محیطی سدهای بزرگ و رودهای خاموش» نامه سرگشاده ای نوشته اند کرده اند که عیناً منتشر می شود:

در تاریخ 21 دی ماه 1393 ” خبری در خبرگزاری جمهوری اسلامی منتشر شد. بنا براین خبر “فارغ التحصیلان دانشگاه ها و اعضای شوراها ” در چهار محال بختیاری نامه ای نوشته اند و از  استاندار خواسته اند که  توسعه این استان را فدای شعار حمایت از محیط زیست نکند.  در این نامه با استناد به دو منبع که در زیر به آنها خواهیم پرداخت، در رثا و تایید سدسازی گفته شده و در برخوردی احساسی، نظریه های منتقد سدسازی درکشور را با صفاتی چون افراط، ترمز توسعه، شعارزدگی، مرثیه سرایی و… توصیف کرده است تا درخواست ادامه سدسازی کاملا وجاهت علمی! بیابد.  بنظر می رسد گویا خشکیدن ارومیه، بختگان، کارون، شادگان، زاینده رود، جزموریان، گاوخونی و.. و بحران آب فاجعه باری که با آن رودرروییم هنوز عبرت آموز نیست.

یکی از منابع دوستان یادشده، کمیته سدسازان بین الملل آیکولد ICOLD  است که 50 سال است می شناسیمش و گرداننده اصلی آن شرکتهای سدساز جهانی هستند. آیکولد International Committee of Large dams  در  حقیقت اتحادیه شرکتهای ساخت و ساز در آبخیزهای جهان است که نه تنها کمیته ای علمی نیست که نقش مهمی نیز در بیابانزایی کره زمین داشته و همواره در راستای سود و منافع شرکتهای سدساز، حقوق جوامع بومی و منافع دراز مدت انسان و تنها زیستگاهش کره زمین را نادیده گرفته است.  از دهه 60  قرن گذشته میلادی سدسازی با پرسش معنی دار روبرو شد و در 1969  انتشار کتاب “فناوری نسنجیده” این نقد را جدی ساخت. در همایش های “توسعه پایدار” و “انسان و توسعه” سازمان ملل کم کم مساله گسترش یافت و در دهه 80 هسته اصلی کمیسیون یا کارگروه جهانی سدها World Commission on Dams یا WCD شکل گرفت. این کارگروه بکمک برنامه توسعه سازمان ملل و با کمک سازمانهای مهمی مانند سازمان رودخانه های جهان International Rivers و نیز با کمک طیف گسترده سازمانهای مردمی و جوامع بومی آسیب دیده از سدها در سراسر جهان، زیر تظر دکتر قادر اسمال به بررسی بیش از 150 سد بگونه موردی پرداخت و نتایجش در سال 2000 با نام  “سدها و توسعه” منتشر شد. انتشار کتاب تکان دهنده “رودهای خاموش” نوشته پتریک مک کالی مدیر سازمان رودخانه های جهان که خود عضو کمیسیون سدها بود، انگیزه های مالی پنهان پشت این فعالیت مخرب در سراسر جهان را روش ساخت. هردو کتاب در دهه هشتاد به فارسی برگردانده شده اما به سبب تسلط طرفداران ساخت و ساز در دانشگاهها، سه قوه و در  رسانه ها بویژه صدا وسیما، این دو کتاب به معرض معرفی، نقد و بررسی گذاشته نشد.  

منبع دیگر فارغ التحصیلان، گزارشی است از ناسا که همه آنرا خوانده ایم و بیانگر نظراتی است درباره تغییر اقلیم  در جهان و در خاور میانه در دوران آنتروپوسن Anthropocene که خود معلول دستکاریهای خام دستانه در طبیعت بویژه با سدسازی و انتقال آب از جمله در کشورهای حوضه غربی زاگرس به تقلید از یک الگوی نابومی است.

دکتر محمد تقی فرور استاد پیشین دانشگاه واشنگتون و تدوینگر کتاب معروف و بین المللی “فناوری های نسنجیده” بارها گوشزد کرده است که ساخت و سازهای نسنجیده در تغییر اقلیم جهانی نقش انکارناپذیری دارد. وی از منتقدان بین المللی سدسازی است و خطر حضور پررنگ جناح های ساخت و ساز گرا در پشت تصمیم گیری ها بنام توسعه را صراحتا در جلسات با مسئولان مطالعات راهبردی ریاست جمهوری اعلام کرده است. رئیس قرق های بومی سازمان ملل متحد، نقش موثر جوامع بومی و دانش سازگار با طبیعت آنان را عاملی مهم در پایداری زیست بوم های گوناگون کره زمین می داند.

دکتر سید آهنگ کوثر، نویسنده کتاب ماندگار “مهار سیلابها”، دریافت کننده چندین جایزه از یونسکو، و استاد دانش آب کشور نیز بارها سدسازی در سرزمین ما را کاری اشتباه اعلام کرده است. این دانش آموخته دانشگاه اورگان و استاد دانشگاه شیراز، طرح های آبخیزداری مانند گربایگان فسا را برای ایران توصیه کرده است.  دکتر سید آهنگ کوثر توجه به دانش بومی غنی این سرزمین و شاهکارهای دانش آب مانند قنات را در بسیار کارها و مقالاتش ضروری می داند.  استاد کوثر ناآشنایی مسئولان و تصمیم گیران با دانش بوم شناسی را یکی از دلایل وضعیت کنونی بحران آب کشور اعلام می کند و توصیه وی به همه مدیران کشور آشنایی با دانش بوم شناسی است.

همچنین پیامدهای شصت سال الگوی سدسازی در ایران و اثرات ناسازگار آن بر رودها ودریاچه ها و بیابانی شدن ایران در کتاب “توسعه پایدار و مدیریت آب” تحلیل شده است. این کتاب پژوهشی است متکی بر سی سال کار تحقیقی در بطن مدیریت آب کشور که استنتاجات کاملا متفاوتی ارائه و پرهیز از تقلید در الگوی توسعه و پیروی از الگوی توسعه بومی را توصیه کرده است.

استنتاج احساسی و شتابزده دوستان فارغ التحصیل از اوضاع آب کشور که با بکارگیری دو منبع نامعتبر و نامربوط به بحث برای تداوم سدسازی تدوین شده، مقوله مهمی چون ضرورت امنیت خوراک در کشور را نادیده گرفته است. امنیت خوراک کشور در شش دهه گذشته با غصب حقابه های کشاورزی بشدت در خطر قرار گرفته و روستاها از جمعیت خالی شده است که بگونه ای امنیت اجتماعی و  امنیت ملی را نیز تهدید می کند. 

اما ما چگونه ایران را سراسر بیابان کردیم؟ با معماری شهر سازی نابومی و ناپایدار، با سدسازی تقلیدی، با راهسازی نسنجیده، با هتل سازی، شهرآبی سازی و… بر اساس یک الگوی نابومی وناسازگار بنام توسعه، بی توجه به دانش بومی بلندآواره این نخستین تمدن آبی جهان. اما قصه آسیب شناسی و علل اصلی:

–         نخست گسست فرهنگی/دانشی ودانشگاهی که از 80سال پیش حاسب کرجی و هزاران دانشمند و معمار ارزشمند مارا ندیده گرفت که اگر نمی گرفت امروز اینهمه ناپایداری تا مرز ویرانی کامل را به این سرزمین تحمیل نکرده بودیم. و امروز الگویی تقلیدی را بنام توسعه بر این سرزمین تحمیل نمی کردیم.

–         دوم شهرسازی معماری نابومی وتقلیدی، و ساخت و سازهایی که  بدون توجه به تامین آب پایدار از قناتی نزدیک یا.. انجام شد.  کلانشهرهای مصرف زده غارت حقابه های کشاورزی راگسترش دادند.

–         سوم مدیریت تقلیدی و ناسازگار آب از 60 سال پیش که فارغ التحصیلان را بر منابع آب جوامع بومی حاکم کرد و تعادل طبیعی در  آبخیزها را با بسازبفروشی وساخت سدهای مخرب برهم زد.

و سازمان محیط زیست همواره یا ساکت ماند یا شریک شد یا مصلحت اندیشی کرد و امروزهم آشوراده را به حراج گذاشته است.

امید که بر احساسات جانبدارانه فائق آییم و برای حل مشارکتی بحران آب در کشور تلاش کنیم که دریغ است ایران که ویران شود.