غارها که بمانند، گرد و خاک‌ها کمتر می‌مانند!

    دیروز – دوم بهمن ۱۳۹۳ – در جریان برگزاری آیین قدردانی از بزرگان حوزه‌ی غار، غارنوردی و غارشناسی در ایران که با حضور معصومه ابتکار و جمعی از مدیران ارشد دو سازمان حفاظت محیط زیست و میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی برگزار شد، به واقعیتی اشاره کردم که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است!
اینکه اگر غارها نبودند، بی‌شک بسیاری از زیستمندان، از جمله خفاش‌ها هم نبودند و این خفاش‌ها هستند که با کنترل بسیاری از حشرات و آفت‌ها و نیز کمک به زادآوری گیاهان مقاومی چون کاکتوس‌ها، توانسته‌اند از خسارت‌های میلیارددلاری به بخش کشاورزی و مصرف بیش از حد سموم شیمیایی جلوگیری کرده و در تثبیت ناهمواری‌های ماسه‌ای، مؤثر باشند.
مراسم دیروز که به همت جواد نظام دوست و بروبچه‌های سختکوشش در انجمن غارشناسی ایران و حمایت سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شده بود، نخستین آیین از نوع خود بود که کوشید تا دست‌مریزادی باشد به همه‌ی گمنامانی که در طول همه‌ی این سال‌ها، بی‌هیچ چشمداشتی کوشیده بودند تا غارهای ایرانی را بشناسند، پاک نگه دارند و این امانت گرانسنگ را به آیندگان بسپارند؛ ایندگانی که بی‌شک بیشتر از ما، قدر مروارید حیات در زمین را می‌دانند. در حقیقت اگر همان گونه که پیش‌تر و در مراسم روز جهانی کوهستان از نگینی ۱۷ هزار هکتاری بر فراز سرزمین ایران سخن گفتم که در بلندای بیش از ۴ هزار متر، نگهبان اب ایرانیان است؛ اینک می‌خواهم، از جان زمین، از غارهای ایرانی با عنوان مروارید نهفته در بطن قلمرو این بوم و بر سخن بگویم که باید بیشتر … خیلی بیشتر از امروز قدرش را بدانیم و برای حفظش بکوشیم.
آخرین مصوبه‌ی واپسین نشست شورای عالی محیط زیست در بیست و نهمین روز از دی ماه ۱۳۹۳، شاید یکی از نخستین کارهایی است که باید به سرعت برای دست کم یکصد غار دیگر در ایران انجام دهیم. تبدیل غار درفک در استان گیلان به اثر طبیعی ملّی، آغاز این راه طولانی است که ایرانیان را به منزلگاهی سبز و امن نزدیک‌تر می‌سازد.
به بیانی روشن‌تر، اگر رییس جمهور جنگل ابر شاهرود را در واکنش به درخواست ۱۵۱ نماینده‌ی محترم مجلس شورای اسلامی – که برایشان عبور یک جاده‌ی محلی، بیشتر از ابر می‌ارزید – منطقه‌ی حفاظت شده اعلام کرد تا پاسخی سزاوارانه و امیدبخش را در تاریخ محیط زیست ایران به نام خود ثبت کند؛ اینک افزوده شدن غار درفک به سیاهه‌ی آثار طبیعی ملّی نشان می‌دهد که ما مسیر را درست انتخاب کرده‌ایم؛ هرچند که می‌پذیریم هنوز در آغاز این راه پرپیچ و خم، ناهموار و دراز هستیم.
با امید به پاسداشت و حراست شایسته‌تر از نگین و مرواردید فلات ایران، در ادامه متن سخنرانی دیروزم در تالار همایش‌های شهدای سازمان حفاظت محیط زیست را می‌توانید مطالعه فرمایید.

سخنرانی دیروزم ...

اگر غارها نبودند!

گاهى …
دلت «به راه» نیست!
ولى سر به راهى …
خودت را می‌زنى به « آن راه» و می‌روى …
و همه،
چه خوش باورانه فکر می‌کنند …
که تــو …
«روبراهى»

    اگر غارها نبودند، رد پای پررنگ‌تری از سموم نفس‌گیر را باید در محصولات غذایی‌مان رهگیری می‌کردیم تا در مواجهه با آفت‌ها نفس کم نیاوریم! این غارها هستند که تاب‌آوری و ماندگاری بسیاری از میوه‌ها از جمله موزها، انجیرها و شماری از گیاهان بیابان‌دوست! چون کاکتوس‌ها را بهبود می‌بخشند. اصلاً غارها که امن و امان باشند، ناهمواری‌های ماسه‌ای؛ کمتر جنب و جوش کرده و در آسمان گرد و خاک راه می‌اندازند!
چه می‌خواهم بگویم؟ یعنی راه مهار بیابان‌زایی از ژرفای غارها می‌گذرد؟! باورتان می‌شود؟
می‌خواهم بروم بالاتر! و براین مدعا پای فشارم که خدماتی که غارها در طول تاریخ به تکوین، تکامل و پایداری باکیفیت‌تر حیات بر روی زمین ارایه کرده‌اند؛ آنقدر وسیع، حجیم و پرشمار است که به راحتی می‌شود، یکی ازکارکردها یا خدمات کوچک غارها؛ یعنی: مهار بیابان‌زایی را بدون کوچکترین احساس گناهی نادیده گرفت و به قرینه‌ی معنوی بخشید!
زیرا به جرأت می‌گویم: اگر غارها نبودند، ما هم نبودیم …
آخر حکایت غار و زندگی، مثل حکایت دارکوب‌های سرسرخ و کارون است! آن دارکوب‌های زیبارو و الوان هم وقتی که آشیان‌شان بر اثر گلازنی بی‌رویه نابود شد؛ وقتی سگ‌های گله امان‌شان را بریدند و وقتی تجاوز کشاورزان به زیراشکوب بلوط‌های زاگرس، هیچ قلمرو امنی را برایشان باقی ننهاد، برای همیشه بلوط‌های کبیرکوه را رها کردند و رفتند؛ آنها محیط‌بان‌های بی‌جیره و مواجب بلوط‌ها بودند و وقتی که رفتند و عرصه‌ی شش میلیون هکتاری زاگرس را تا کوهرنگ و شاهان‌کوه بی‌محافظ تنها گذاشتند، آنگاه نوبت به سوسک‌های چوبخوار رسید تا جولان دهند و شیره‌ی کارون و کرخه و زنده‌رود را بمکند تا آن پایین‌دست‌ها، گوزن‌های زرد هلوه، نخل‌های بهمن‌شیر و اروندکنار و گندم‌زارهای ورزنه ایستاده مردن را آغاز کنند …
غارها هم همینگونه هستند … مثل دارکوب‌ها … چرا که آن دخمه‌های سرد و تاریک و نمدار؛ آن ژرفناهای اسرارآمیز و آن آشیان‌های کارستی و پرهراس، دژ امن زیگونگی در برابر بلایا یا تهدیدهای تاریخی/ طبیعی، چون یخبندان، خشکسالی، راهزنان، آتش‌سوزی، زلزله و نظایر آن بودند.

استاد چنگیز شیخ لی که دیروز از او تمجید شد

دقت کنید که صرفاً نمی‌خواهم از آن سخن ‌گویم که اگر غارها نبودند، خفاش‌ها هم نبودند؛ بلکه بسیاری دیگر از گونه‌های غارزی‌ چون برخی از آبزیان، حشرات، باکتری‌ها، عنکبوت‌ها، گلسنگ‌ها و … نیز آسیب جدی می‌دیدند. مطابق آنچه که پروفسور گالانت در کتاب شگفتی‌های زیگونگی نگاشته‌اند، رد بیش از نیمی از مجموع ۳۰۰ هزار گونه از سوسک‌هایی که تاکنون در زمین شناسایی شده‌اند را می‌توان به راحتی در غارها، رهگیری کرد. چه دلیلی از آن بالاتر و مهم‌تر که نشان دهد: اگر غارها نبودند، حیات چیزی کم داشت! نداشت؟
در این میان، وضعیت حدود ۶۰۰ غار شناخته شده در ایران چگونه است؟ (البته برآوردها حکایت از آن دارد که شمار غارهای موجود در ایران از ۱۷۰۰ هم گذر می‌کند) ما چه رتبه‌ای در بین کشورهای برخوردار از غار در جهان داریم؟ چند درصد از مشهورترین غارهای ایرانی برخوردار از کاشفانی ایرانی هستند؟ تعداد و کیفیت غارنوردان، غارشناسان و دوستداران غار در ایران به نسبت میانگین‌های جهانی در چه جایگاهی است؟ آیا تاکنون آسیب‌شناسی ژئوتوریسم در غارهای ایرانی مورد فراکافت قرار گرفته است؟ آیا توانسته‌ایم پژوهش‌های درخوری را برای کشف تغییرات آب و هوایی و روند تکاملی زیستمندان ایرانی در طول چند میلیون سال گذشته با استفاده از ویژگی‌های یگانه‌ی غارهای ایرانی سامان دهیم؟ اصلاً ‌چند تشکل مردم‌نهاد تخصصی در حوزه‌ی غار فعالیت دارند؟ ردپای غارها در بین سطور کتاب‌های درسی دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی تا چه حد است؟ چند نفر می‌دانند که یگانه غارماهی واقعی جهان در غار ماهی کور لرستان می‌زیید و البته حال و روز خوشی هم ندارد ؟ و دست آخر آنکه سازمان متولّی طبیعت ایران تاکنون چند غار را به عنوان یک پدیده‌ی یگانه، اثر طبیعی ملّی اعلام کرده و واجد بیشترین درجه از حفاظت دانسته است؟
حقیقت این است که اغلب پاسخ‌ها شاید آن چیزی نباشد که دوست داریم بشنویم، اما نکته‌ی امیدبخش آن است که بر خلاف موجودات غارنشین و غار رو که حال‌شان رو به وخامت است، غارشناسان روبراه‌تر هستند؛ انسان‌هایی عاشق، خردمند و حرفه‌ای که مسئولیت‌شناسانه به جایگاه غارها در زیست سپهر ایران می‌‌نگرند و شمارشان، شتابان در حال افزایش است؛ هموطنانی که حرمت پیشکسوتان کارآزموده‌ و دلسوز این حوزه – چون چنگیز شیخ‌لی، احمد معرفت، یوسف نجایی، داوود محمدی‌فر، کیومرث بابازاده و جواد نظام‌دوست – را هم خوب می‌دانند و از سرمایه‌ی اجتماعی ارزشمند خویش در قلمرو دانش غارشناسی به شایستگی پاسداری می‌کنند.

جوان ترین غارنورد ایرانی که معصومه ابتکار از او تمجید کرد

به سهم خود و به عنوان خدمتگزاری از مجموعه‌ی سازمان متوّلی طبیعت ایران، خواهم کوشید تا به همراه همکاران سختکوشم در دفتر آموزش و مشارکت مردمی، شرایطی سهل‌تر و پیش‌برنده‌تر برای توان‌افزایی جامعه و برخورداری از سواد غار در بین ایرانیان، بویژه کودکان امروز و مدیران فردا فراهم آورم.
آنگاه شاید در آن روز، به جای آنکه فقط سر به راه باشیم، واقعاً روبراه هم باشیم.