فوتبال،یوز،محیط زیست

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

کشمکش های اخیر بین تعدادی از فعالان محیط زیست ایران و فدراسیون فوتبال بر سر درج نشان یوزپلنگ آسیایی بر پیراهن فوتبالیستهای تیم ملی ایران در بازی های جام جهانی برزیل من را بر ان داشت تا این نوشتار را دردمندانه بنگارم اگرچه در جمع های کوچک خصوصی از چند ماه پیش بدان پرداخته بودم .فکر تبلیغ به نفع حیات وحش ایران از طریق جام جهانی فوتبال توسط فعالان محیطزیست و فرهنگ دوستان این کشور از ابتدا به نظر من که از قضا دستی هم در ورزش های همگانی و محیط زیست دارم انتخاب صحیحی نبود. البته احترام می گذارم به قصد و تلاش طراح آن یعنی همکارعزیزم آقای آرش نوراقایی همچنین مدافعان صادقش. اما آیا صنعت فوتبال نسبتی با محیط زیست دارد؟
خوش بود تا محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
حافظ
در اینجا لازم است اندکی در رابطه با صنعت فوتبال – که متاسفانه فعالان محیط زیست ایران رهین منت آن شدند تا قدمی را برای محیط زیست کشور خود بردارند- توضیحاتی را بیان کنم که شاید برای کثیری از هموطنانم تازگی داشته باشد.
امروزه ورزش حرفه ای در دنیا و به طور مشخص صنعت فوتبال – می گویم صنعت یعنی اینکه فوتبال دیگر ورزش نیست یک صنعت و بنگاه اقتصادی عظیم است- به جایی رسیده است که دیگر ورزشکار تربیت نمی کند. مفهوم این جمله این است که این صنعت تعداد معدودی فوتبالیست حرفه ای ( که نه تنها از نظر جسمی سالم نیستند بلکه شدیدا آسب دیده اند) تولید می کند و در عوض می خواهد میلیاردها نفر تماشاچی تربیت کند تا هزینه های سرسام آور فعالان آن را اعم از باشگاه داران، دلالان، مربیان، سرمایه گذاران،شرکت های تبلیغاتی و حتی سیاست مداران را تامین کرده و انها را به سودهای افسانه ای برساند.
امروزه صنعت فوتبال در پی آن نیست که مردم حتی پایی به توپ بزنند تا ورزش کنند و سالم بمانند زیرا که مردم را صرفا تماشاچیانی می داند که می بایست فقط وفقط برایش خرج کنند و این دقیقا در منافات با ورزش های همگانی است که به دنبال آن است که سلامت عمومی جامعه با فعالیت های سبک ورزشی ارتقاء یابد.
بیماریهای ناشی از فقر حرکتی که تنها چند نمونه آن بیماریهای قلبی – عروقی، دیابت و افسردگی می باشد هزینه هایی چنان سنگین بر جوامع بشری تحمیل کرده که در تاریخ بشری بی سابقه بوده است. با صرف همین هزینه ها می توان محیط زیستی بهتر داشت و رفاه بشری را ارتقاء بخشید و این در حالیست که پیشگیری از صرف چنین هزینه هایی تنها با ورزش سبک روزانه ممکن می شود (بعلاوه شرایط دیگری از جمله تغذیه سالم و داشتن نشاط) .
انسان به عنوان عضوی از اکوسیستم می بایست سالم باشد تا فشار خود را از روی همان اکوسیستم بردارد و این همان چیزی است که ورزش های همگانی به ان می پردازد و البته صنعت فوتبال خیر. بگذریم از مافیای جهانی فوتبال که هرزگاهی نشانه هایی از آن را در مطبوعات و حتی فیلم ها و سریال ها می توان یافت.
حال سوال من این است صنعتی که میلیارد ها میلیارد ثروت بشری را می بلعد تا عده اندکی را ثروتمند کند در حالیکه این مبالغ می تواند صرف حفاظت از محیط زیست شود ایا لیاقت آنرا دارد که کاسه گدایی در دست گرفته و به خاطر هر پیراهن تنها یک یورو بدان متوسل شویم تا به پوزپلنگ ما کمک کند.
بیشترین توجیهی که در این رابطه شنیده و خوانده ام این است که: این فرصتی است که مردم جهان و بویژه ملت ایران با وضعیت شکننده حیات وحش خود آشنا شوند. متاسفانه باید بگو.یم این شبیه همان توسل عیاران به کاری غیراخلاقی است برای رسیدن به هدفی مفید که از ابتدا خطاست و این تجربه ای است که در جهان بارها آزموده شده است.
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون بباید کشید از این ورطه رخت خویش
حافظ
به عنوان نمونه شرکت نفتی شل که از اصلی ترین متهمان آلودگی های نفتی در دریاهای آزاد می باشد برای پاک کردن وجهه خویش حتی به طراحی شهرکی زیست محیطی اقدام نموده است اما از سوی فعالان آگاه جهانی محیط زیست این طرح مردود اعلام شده است.
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
حافظ

خوشمزه اینجاست که فدراسیون فوتبال ایران حتی به پیراهنی یک یورو کمک هم راضی نیست. در اینجا به یاد مستند پر اثر مایکل مور می افتم که در آن از یکی از بالاترین مقامات شرکت نایک (غول لوازم ورزشی) خواسته بود که در جلوی دوربین برای کمک به فقرا مبلغی را اختصاص دهد و آن شخص تنها 100 دلار پرداخت نمود!
گفت چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پرکند یا خاک گور
سعدی
شاید با فشارهای مقامات یا مردم این قضیه به نوعی خاتمه یابد که آنها هر پیراهن یک یورو هم بدهند اما باید بگویم این هم به هیچ وجه ارزشی ندارد. تا کی برای تامین هزینه های حمایت از محیط زیست باید متوسل به بنگاه هایی شد که هیچ اعتقادی به منافع عمومی ندارند؟ تا کی باید فعالان محیط زیست خود را نزد چنین افرادی کوچک سازند؟ هزاران سال زندگی سرافرازانه ایرانیان در این سرزمین که با قناعت و بلند منشی همراه بوده، ما را بدان رهنمون می سازد که: حل تمامی مشکلات از خودمان و با خودمان شروع می شود. باور کنیم که محافظان اصلی محیط زیست و از جمله حیات وحش همان روستاییان، عشایر و ساکنان شهر های کوچک هستند. اگر هم در رفتار بعضی از آنان خطا و اشتباهی در رابطه با محیط زیست وجود دارد این هم ناشی از فشار سنگین فرهنگی ما شهر نشینان است که آنها را به سوی زندگی مصرفی سوق می دهیم و در نتیجه برای تامین هزینه های سبک زندگی جدید خود، بعضا به طبیعت دست درازی می کنند. بله اگر ما سبک زندگی خود را اصلاح کنیم روستاییان و عشایر ما هم به همان زندگی اصیل خود باز می گردند. همان زندگی که طی هزاران سال در آن یوزپلنگ نیز به خوبی زندگی می کرد. چاره کار در صرفه جویی و قناعت ماست که اگر بدان دست یابیم بیشتر فشار بر منابع کره زمین برداشته می شود.
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم.
همکاری فعالان محیط زیست با صنعت فوتبال مهر تاییدی است بر خطاهای فاحش این صنعت یعنی:
1- جوانان بجای مولد بودن فوتبالیست شوند.
2- ادب، جوانمردی و منش پهلوانی ایرانی فراموش شود.
3- بودجه ای کلان را که می تواند صرف محیط زیست شود هدر دهند و میلیارد ها میلیارد هزینه بابت جام جهانی کنند که نتیجه آن جز تخریب و آلودگی چیز دیگری نیست.
4- مصرف گرایی را ترویج داده و منابع کره زمین را نابود سازند.
5- آنقدر ورزش کنند تا آسیب ببینند ( هدف ورزش که تامین سلامتی انسان است فراموش شده و به ضد آن تبدیل شود).
6- دیگران تماشاچی باشند و از بی تحرکی مریض شوند ( تماشاچی پروری).
7- توجه جامعه از موضوعات مهم و جدی از جمله محیط زیست برداشته شود و به موضوعات بی اهمیت و درگیری های بی پایان معطوف گردد.
از خیالی فخرشان و ننگ شان وز خیالی صلحشان و جنگ شان
مولوی
در عوض همه این مضرات، چه سود احتمالی را برای محیط زیست در نظر داریم؟ تنها جلب توجه مردم دنیا و ایران به یوز پلنگ و حیات وحش ایران . متاسفانه حتی در صورت چنین جلب توجهی، هیچ تناسبی بین هزینه و فایده آن وجود ندارد.
در اینجا سوالم از فعالان دلسوز محیط زیست کشورم این است که: آیا اگر صنعت دخانیت جاضر به همکاری شود، می پذیرید که تبلیغات زیست محیطی بر روی پاکت سیگار درج گردد صرفا به این دلیل که مشتریان فراوانی دارد؟ اگرچه دخانیات بصورت قانونی فعالیت می کند، قطعا استفاده از آن برای اهداف زیست محیطی نقض غرض بوده و قابل قبول نیست. یکی از شرایط داشتن تفکر اکولوژیک، مجهز بودن به دیدگاه جامع نگر است که در مقابل جزیی نگری قرار می گیرد. بطور مثال ما نمی توانیم موضوع یوزپلنگ را بصورت مجرد در نظر بگیریم و از عوامل اصلی تخریب زیست گاه ها و از بین رفتن تنوع زیستی غافل شویم. بعلاوه فعالان محیط زیست باید بدنبال یافتن و همکاری با صنایع سازگار با محیط زیست باشند، چیزی که تاکنون بدان کمتر توجه شده است.
در اینجا همه دوستان عزیزی را که به سلامتی جامعه و محیط زیست می اندیشند را به نکاتی چند توجه می دهم:
1- منظورم از بیان خطاهای صنعت فوتبال به هیچ وجه این نیست که همگی فعالان آن دارای چنین مشکلاتی هستند. افراد شریف همه جا یافت می شوند. منظور ما افراد نیستند بلکه یک سیستم جهانی است.
2- جنبه همگانی ورزش فوتبال می تواند مفید باشد. توضیح اینکه ترجیح می دهیم مردم خودشان بصورت غیر حرفه ای فوتبال و بویژه فوتسال – که سبک تر است- بازی کنند تا اینکه تماشاچی آن باشند.
3- صحبت بر سر بودن یا نبودن فوتبال نیست. بحث بر سر این است که بین محیط زیست و فوتبال فعلا زمینه ای برای همکاری وجود ندارد.
4- هر زمان صنعت فوتبال داوطلبانه خواستار کمک به جامعه شد آنگاه آن را راهنمایی خواهیم کرد که از کجا شروع کند. شروع آن اصلاح خودش است.

متاسفانه بدلیل بی توجهی به فرهنگ اصیل خودمان، بسیاری از داشته های ما از جمله ورزش های ملی و بومی- محلی مان با خطر نابودی مواجه هستند. حتی بسیاری از ورزش های ما را بنام کشور های دیگری ثبت می کنند به عنوان نمونه از قضیه ثبت چوگان بسیاری از دلسوزان مطلعند. اما موارد بیشتر از این هاست که متاسفانه مشهور نیستند: بازی بومی محلی داژبال ( وسطی) که در ایالات متحده امریکا صاحب تشکیلات جهانی شده است! بازی زو که بنام کبدی در هند ثبت شده، کشتی شالی که قرقیزستان صاحبش شده، هفت سنگ که نپال به دنبال ثبت آن است و موارد دیگر. در مقابل ما در ایران چا می کنیم؟ تا می توانیم در تنور فوتبال می دمیم.
باید قبول کنیم که فرهنگ ورزشی ما فرهنگ فوتبالی فعلی نیست. مرام ورزشی ما از ایام قدیم مرام پهلوانی بوده و باید باشد. نوع ورزش آن کمتر اهمیت دارد. فرهنگ فوتبالی می خواهد همه فرهنگ ها را در خود حل کند. حتی در محاوره فارسی خود از کلماتی مانند دقیقه نود استفاده می کنیم که در زبان فارسی اصیل جایگاهی ندارد. بدین ترتیب میراث فرهنگی مان بوسیله تنها یک بازی تهدید می شود. بشر امروز نه تنها مواجه با فاجعه از بین رفتن تنوع زیستی است بلکه در معرض خطر از دست دادن تنوع فرهنگی در نقطه به نقطه در جهان است. صنعت فوتبال خود از عوامل اصلی بوجود آمدن چنین پدیده ای است.
پیشنهاد:
هیچ انتقادی بدون ارائه راه حل پیشنهادی به نتیجه نمی رسد. از آنجا که طراح استفاده از نفش یوز پلنگ آسیایی در رویداد ورزشی مزبور خود انسانی فرهنگی و فرهیخته است مطمئن هستم که به موارد دیگر در صورتی که مفید به حال فرهنگ کشورمان باشد توجه می کند. پیشنهاد می کنم که بر روی لباس ورزش های همگانی و نیز ورزش های ملی و بومی- محلی مان از این نقش استفاده گردد. در گذشته که هنوز نسل شیر ایرانی از بین نرفته بود، نقش شیر را پهلوانان ایرانی فراوان استفاده می کردند. امید اینکه این بار نسل یوز پلنگ آسیایی حفظ گردد.

آرش خیراندیش
[email protected]

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10152214752820808&set=a.383888610807.166855.605850807&type=1&theater

 

Posted in: دسته‌بندی نشده