دریاچه‌ی اورمیه، کردوانیسم، و ضرورت رویکرد احتیاط آمیز

عباس محمدی- خبرآنلاین

آیا نظر دکتر کردوانی در این باره که باید بگذاریم دریاچه‌ی اورمیه خشک شود، در خور اعتنا است؟ پیش از آن که در این مورد چیزی بگویم، خواننده‌ی علاقمند را به خواندن مقاله‌ای که در حدود دو سال پیش با عنوان در نقد دکتر کردوانی(1) نوشته‌ام، دعوت می‌کنم. در این‌جا فقط چند جمله‌ی آغازین از آن نوشته را نقل می‌کنم:

«… قصد دارم نشان دهم که گاه چگونه ممکن است فقط شنیدن نام یک استاد یا پیش‌کسوت، بدون دقت در نوشته‌ها و کارنامه‌ی او، القا کند که گفته‌های او درست‌ اند! از سوی دیگر می‌خواهم بگویم که استادان دانشگاه و دیگر کارشناسان هم جزئی از جامعه هستند و ممکن است که تحت تاثیر منافع شخصی، اثر سوء ستایش‌های بی‌مورد، دور ماندگی از پژوهش، نداشتن روحیه‌ی نقادی [و نقد‌پذیری]، و عوامل دیگر، واقعیت‌ها را به گونه‌ی دلخواه خود تفسیر کنند یا در تشخیص پاره‌ای از مساله‌های روشن اشتباه کنند.»

شماری از کنشگران محیط زیست کشور، درباره‌ی اشتباه‌های بزرگ کردوانی در خصوص دریاچه‌ی اورمیه نوشته‌هایی دارند که به نظرم تا حد زیادی گویا هستند و خواننده‌ی این یادداشت را به آن‌ها ارجاع می‌دهم(2). اما گله‌ای هم دارم از دوستان رسانه‌ای که چرا بسیاری مواقع طوطی‌وار، لقب‌هایی مانند “پدر علم کویرشناسی” و “کارشناس محیط زیست” را به کردوانی می‌دهند، بی آن که یک جستجوی ساده کرده باشند که آیا به‌راستی ایشان شایسته‌ی چنین عنوان‌هایی هستند؟

در مورد کویرشناس بودن کردوانی اشاره می‌کنم که چند کتاب او درباره‌ی کویرها و منطقه‌های خشک ایران، پر است از مطالب تکراری (واگویی از دیگران، و تکرار خود) و در بر گیرنده‌ی بسیاری نوشته‌های سبک و به دور از اسلوب پژوهشگری. زنده‌یاد کامبیز بهرام سلطانی گفته بود که اگر کردوانی “پدر کویرشناسی ایران” است، پس تکلیف سون هدین سوئدی و آلفونس گابریل اتریشی چه می‌شود؟! می‌افزایم که سون هدین، در 1886 و در فاصله‌ی 1905 تا 1906 دو سفر چند ماهه (پیاده و با شتر) در کویرهای ایران داشته و با دقتی کم‌مانند به توصیف و بررسی منطقه‌های کویری و بیابانی ایران و شرایط زندگی انسانی و طبیعی آن‌ها پرداخته و عکس‌ها و نقاشی‌های ارزنده‌ای از مسیرها و مردم محل به جا گذاشته است. هدین، به شیوه‌ی پژوهشگران راستین، در چند جا از کتابش (از جمله در فصل 46) به سفرهای افراد پیش از خودش در کویرهای ایران هم پرداخته است(3). آلفونس گابریل که سه سفر به ایران داشته است، در سفرهای 1928 و 1933 ماه‌ها پیاده‌روی در کویر نمک و بیابان لوت و… داشته (برخلاف کردوانی که راه‌پیمایی‌های بسیار کوتاه‌تر هم نداشته) و نوشته‌‌های ارزشمندی در زمینه‌ی جغرافیا، حیات وحش، پوشش گیاهی، و وضع زندگی مردم این ناحیه‌ها به جا گذاشته است. گابریل نیز مانند هدین (و باز برخلاف کردوانی) در کتاب خود ده‌ها عکس پیوست نوشته‌هایش کرده است(4). می‌توان از پژوهشگران و سفرنامه‌نویسان دیگری هم یاد کرد که کارهای برجسته‌ای در شناخت کویرهای ایران داشته‌اند: خانیکف روس که کتابش به زبان فرانسوی در سال 1861 در پاریس چاپ شد؛ سر پرسی سایکس بریتانیایی که کتاب خود را با عنوان “ده هزار مایل در ایران…” به سال 1902 منتشر ساخت؛ و اسکار فون نیدرمایر آلمانی که بین سال‌های 1912 تا 1914 به ایران و هندوستان سفر کرد(5). در میان ایرانیان (گذشته از جغرافی‌دانان و جهان‌گردان سده‌های پیش) می‌توان از دکتر احمد مستوفی (1372-1291) یاد کرد که سفرهای پرشمار به کویرها و بیابان‌های ایران داشته و کتاب‌هایی مانند شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، و حوضه‌ی مسیله را نوشته و مقدم بر دکتر کردوانی به شمار می‌آید.

در مورد کارشناس محیط زیست بودن، یادآور می‌شوم که کردوانی خود هم چنین ادعایی ندارد، و اصولا میانه‌ی خوشی با موضوع محیط زیست ندارد! این دیگر، فقط ساخته و پرداخته‌ی صدا و سیما و بعضی روزنامه‌نگاران است.

اما، با وجود پر ایراد بودن سخنان کردوانی، که گاه «به حدی فاقد ارزش علمی است که بیشتر به طنز شبیه است تا نظریه»(6) لازم است به ایشان پاسخ گفت. چرا که باید دید نقص کار علم در ایران کجا است که در بسیاری موارد، تولید کتاب و مقاله‌ی فله‌ای مترادف با تولید علم قلمداد می‌شود. همچنین ضروری است به دکتر کردوانی پرداخت، زیرا به نظر می‌رسد که نه تنها مجریان رادیو و تلویزیون یا خبرنگاران، بلکه گروه‌های بزرگ دیگری هم سخنان او را دوست می‌دارند؛ کافی است نگاه کنیم به ده‌ها نظر مثبتی که در پای گفتگوی 8/1/93 خبرآنلاین با او گذاشته‌اند(7). در عین حال، در مورد مساله‌ی اورمیه، نظرهایی هم که  فقط “یک آب شسته‌تر” از نظر دکتر کردوانی است، کم نیست؛ حتی در “ستاد احیای دریاچه‌ی ارومیه”، به جز کارشناسان وزارت نیرو که چاره‌ی کار را غالبا در انجام عملیات سازه‌ای مانند جداسازی بخش‌های گوناگون دریاچه با ساخت بند (دایک) و احداث کانال انتقال آب می‌دانند، شوربختانه شماری از کارشناسان محیط زیست هم مدافع دست‌کاری گسترده در دریاچه هستند. با کمی احتیاط می‌توان گفت که در سپهر اندیشگی ایران،  کردوانیسم(6) مکتب پر طرفداری است. چند تایی از شاخصه‌های این مکتب، به نظر من این‌ها است: کمّیت‌گرایی در سخن‌‌رانی و نوشتن‌ها به جای تکیه بر کیفیت، خودشیفتگی، نظر دادن‌های قاطع و بی میلی در به‌روزسازی نگرش خود، مدرک‌پرستی، اعتماد افراطی به فن مهندسی و در حساب نیاوردن خطرهای آن، کم‌اعتنایی به تحلیل و مقایسه و نقد، ترجیح همیشگی منافع کوتاه‌مدت و شخصی بر منافع اجتماعی… و از همین‌رو، بی‌اعتنایی به محیط زیست که تلاش برای حفظ آن، تلاش برای پاسداشت سود همگانی و درازمدت است. حتی می‌توان گفت که سیاست‌های مدیریت منابع آب ایران در سه چهار دهه‌ی اخیر، بیشتر بر پایه‌ی چنین مدلی طراحی شده است.

در قضیه‌ی اورمیه، دیگر همه (حتی مدیران و کارشناسان بخش آب وزارت نیرو) به این نتیجه رسیده‌اند که عامل اولیه و اصلی در خشکیدگی دریاچه، دست‌کاری گسترده‌ی انسان در این حوزه‌ی آبی (سد سازی افراطی بر روی تمام رودخانه‌های ورودی به دریاچه، حفر هزاران چاه آب در اطراف دریاچه، ساخت جاده‌ی میانگذر، و…) بوده است. عقل سلیم (common sense) یعنی میانگین تجربه‌ها و تشخیص‌های مفید و موثر انسانی، حکم می‌کند که برای باز زنده‌سازی دریاچه، پیش از هر دخالت و ساخت و ساز دیگر، به کاستن از اثر دخالت‌های پیشین بپردازیم. به بیان دیگر، اگر از هر انسان عاقلی (که البته منافعی در اجرای پروژه‌های ساخت و ساز در دریاچه نداشته باشد) بپرسیم که چه باید کرد، خواهد گفت که ورودی آب‌های طبیعی را بیشتر کنید و از “آب دزدی” بکاهید. به علاوه، از دهه‌ی هشتاد میلادی، بحث رویکرد احتیاط‌ آمیز (precautionary approach) در مسایل زیست‌محیطی جا افتاده است. این رویکرد یا اصل حکم می‌کند در صورت وجود احتمال خطر برای سلامت انسان یا محیط زیست، نباید از اقدام‌های پیشگیرانه خودداری کرد، حتی اگر قطعیت کامل علمی در مورد بروز خطر به دست نیامده باشد.

سخنان کردوانی و دیگر کسانی که اظهار می‌دارند دریاچه‌ی اورمیه مرده و باید وضع طبیعی آن را به کلی عوض کرد، مغایر عقل سلیم و رویکرد احتیاط آمیز است. نخست این که دریاچه نمرده، بلکه بیمار است و باید درمان شود؛ دکتر آخانی، گیاه‌شناس، با اشاره به پوشش گیاهی بومی اطراف دریاچه که در همین روزها هم وضع خوبی دارد، معتقد است که زیست‌بوم کلی دریاچه همچنان زنده است و ما حق نداریم پایان زندگی این پارک ملی و ذخیره‌ی ارزشمند طبیعی- فرهنگی را اعلام کنیم. مردم منطقه و دولت و تقریبا همگی ایرانیان هم خواستار بازگرداندن دریاچه به وضع طبیعی هستند. دوم این که مهم‌ترین بخش از روند درمان که تشخیص علت بیماری است، نیز شناخته شده است. این علت، دخالت شدید و غیراصولی انسان بوده است که می‌توان با کم کردن آن و اصلاح روش‌های بهره‌برداری از آب، وضعیت بیمار را در مسیر بهبودی قرار داد. از آن‌جا که مسایل زیستی و جامعه‌شناختی بسیار پیچیده‌تر و چند وجهی‌تر از مسایل مربوط به علوم دقیقه هستند، نباید موضوع دریاچه‌ی اورمیه را فقط به مهندسان آب و سازه سپرد؛ در این مورد، لازم است خرد همگانی، اصل احتیاط، و ملاحظه‌های زیست‌محیطی و اجتماعی را راهنما قرار داد.   

پی‌نوشت

1)      http://mountainwatch.persianblog.ir/post/1774

2)      برای مثال: مقاله‌ی کامبیز بهرام سلطانی در: http://mohammaddarvish.ir/post-2152.aspx ، و یادداشت محمد درویش در: http://www.khabaronline.ir/detail/313828/weblog/darvish .

3)      هدین، سون. کویرهای ایران، ترجمه: پرویز رجبی، انتشارات توکا، تهران، 1355

4)      گابریل، آلفونس. عبور از صحاری ایران، ترجمه: فرامرز نجد سمیعی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1371

5)      برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مشیری، سید رحیم و رحمانی، بیژن. درآمدی بر منابع و مآخذ جغرافیای ایران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، تهران، 1383

6)      نگاه کنید به یادداشت حسین آخانی در: http://mountainwatch.persianblog.ir/post/1957 . در این یادداشت، دکتر آخانی نقدی دارد به «دستگاهی که به‌جای پرداختن به علم واقعی، کردوانیسم را ترویج و حمایت می‌کند».

7)      http://www.khabaronline.ir/detail/346505/society/environment  

Posted in: دسته‌بندی نشده